فردین منصوری؛ علی ثقفی؛ نعمتاله موسیپور
چکیده
دانش حسابداری در ایران، با گذر از دوران آموزش، چندی است که به طور جدی وارد عرصه پژوهش و تحقیق شدهاست. با افزایش تحصیلات تکمیلی و بودجههای تحقیقاتی، رسالهها و طرحهای پژوهشی زیادی اجرا شده است و تجارب بسیاری در باب چگونگی انجام پژوهش در سطح استانداردهای متعارف انباشته شده است. این مسئله انتظاراتی ایجاد کرده است؛ از جمله اینکه این ...
بیشتر
دانش حسابداری در ایران، با گذر از دوران آموزش، چندی است که به طور جدی وارد عرصه پژوهش و تحقیق شدهاست. با افزایش تحصیلات تکمیلی و بودجههای تحقیقاتی، رسالهها و طرحهای پژوهشی زیادی اجرا شده است و تجارب بسیاری در باب چگونگی انجام پژوهش در سطح استانداردهای متعارف انباشته شده است. این مسئله انتظاراتی ایجاد کرده است؛ از جمله اینکه این پژوهشها در حل مشکلهای پولی و مالی کارساز افتد. علیرغم همه تلاشهای صورت گرفته در عرصههای پژوهشی کماکان مشکلهای فراوانی در حوزه مالی و حسابداری کشور به قوت خود باقیمانده است. یکی از جلوههای ظهور فعالیتهای علمی رشتههای دانشگاهی و از جمله حسابداری، رسالههای دکتری هستند که کاری جمعی و مسألهمحور محسوب میشوند که پس از طی فرایند داوری علمی مشروعیت مییابند.بدیهی است این رسالهها - علیالخصوص رسالههای کاربردی - باید بتواند بخشی از مشکلهای این حوزه را مرتفع نماید، اما در عمل چنین نیست.سوال اینجاست که چرا محصول یک فرآیند علمی، قادر به روشنگری و تبیین لبههای تاریک واقعیتهای موجود نیست؟ چرا سیاستگزاران و مسئولین، علیرغم اعلام نیاز مکرر به دریافت مشاورههای عالمانه، در دشوارترین شرایط نامطمئن تصمیمگیری، به جای رجوع به توصیههای سیاستی ارائه شده از سوی بدنه پژوهشی، ترجیح میدهند صرفاً به سراغ سوابق منبعث از تجارب گذشته خود رفته و تصمیمهای کلیدی کشور را اتخاذ کنند؟ ناکامی در کاربستپذیری رسالهها از دیدگاه منع ماهیتی (دیدگاهی که توصیههای سیاستی منتج از رسالههای تحصیلی را فاقد ویژگیهای لازم برای اجرا میداند) در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور، ابتدا شاخصهای یک رساله کاربردی استخراج و در معرض قضاوت 110 تن از صاحبنظران قرار گرفت و پس از پالایش و رتبهبندی شاخصها، رسالههای دکتری حسابداری در یک مطالعه جامع با شاخصهای مورد نظر مقایسه گردید. در نهایت ضمن آسیبشناسی تحقیقهای انجام شده، مدل مناسب کاربستپذیر پژوهشهای کاربردی تبیین گردیده است.
نعمت الله موسیپور
چکیده
سبک زندگی پدیدهای است که باورها، ارزشها، دانشها و صلاحیتهای فردی را در موقعیتهای اجتماعیـفردی متبلور میکند. سبک زندگی، بخش حقیقی تمدنهای بشری را میسازد و البته به شکل ساده و خطی حادث نمیشود. تبلور درونیات آدمیان، یعنی سبک زندگی، به طور جدی متأثر از موقعیتِ عمل آنان است و زمان و مکان آن گونه که در ادراک شخص ساخته میشود، ...
بیشتر
سبک زندگی پدیدهای است که باورها، ارزشها، دانشها و صلاحیتهای فردی را در موقعیتهای اجتماعیـفردی متبلور میکند. سبک زندگی، بخش حقیقی تمدنهای بشری را میسازد و البته به شکل ساده و خطی حادث نمیشود. تبلور درونیات آدمیان، یعنی سبک زندگی، به طور جدی متأثر از موقعیتِ عمل آنان است و زمان و مکان آن گونه که در ادراک شخص ساخته میشود، بستر عمل او را شکل میدهد. با آنکه بنیاد اصلی سازنده سبک زندگی شخص دیندار، دین است، اما تحقق آن برای اشخاص فعال در سازمانها، متأثر از واقعیت جاری حیات سازمانی است؛ که در قالب قوانین و مقررات عمل میکند و به انواعی از سبک زندگی منجر میشود. سه شکل مواجهه بین باورها و ارزشها دینی با واقعیتهای سازمانی قابل تصور است: انطباق کامل؛ انطباق نسبی و عدم انطباق. در هر یک از اشکال مذکور، گونهای از سبک زندگی در موقعیتهای دانشگاهی جلوه مینماید، که سبک زندگی آموزشگران دانشگاهی نامیده میشود. آنچه توجه بهاین گونهها را واجد اهمیت میکند، بازتاب آن در تأثیرگذاری تربیتی فعالیتهای آموزشیاین گروه است. آموزشگر، فقط یک شخص دارای سبک زندگی نیست؛ بلکه بیش از آن، «آموزنده سبک زندگی» است که به شیوه غیرمستقیم و پنهان عمل میکند. اگر تحقق «تمدن نوین اسلامی» مورد نظر است و «بخش حقیقی» آن را متن زندگی مردم تشکیل میدهد و اگر متن زندگی مردم به شکل آشکار و پنهان متأثر از رفتارهای تحصیلکردگان جامعه است، پس تبیین چگونگی عمل آموزشگران دانشگاهی در شرایط کنونی به عنوان الگوهای مستقیم و غیرمستقیم جوانان حائز اهمیت است.
عظیمه سادات خاکباز؛ جمیله علم الهدی؛ نعمت الله موسی پور؛ اسماعیل بابلیان
چکیده
هدف این مقاله معرفی نوعی دانش تلفیقی و میانرشتهای برای تدریس دانشگاهی است. این دانش تلفیقی خاص از دانش تعلیم و تربیت و محتوای تخصصی است که مدرس قرار است آن را تدریس کند و به آن دانش محتوایی-تربیتی میگویند. با آنکه این دانش، اثر گذارترین دانش تدریس شناخته شده است که قادر است گفتمان تدریس دانشگاهی را تخصصی کند، هنوز ماهیت ...
بیشتر
هدف این مقاله معرفی نوعی دانش تلفیقی و میانرشتهای برای تدریس دانشگاهی است. این دانش تلفیقی خاص از دانش تعلیم و تربیت و محتوای تخصصی است که مدرس قرار است آن را تدریس کند و به آن دانش محتوایی-تربیتی میگویند. با آنکه این دانش، اثر گذارترین دانش تدریس شناخته شده است که قادر است گفتمان تدریس دانشگاهی را تخصصی کند، هنوز ماهیت آن در برنامه درسی آموزش عالی در پرده ابهام است. علت این ابهام در ماهیت میانرشتهای این نوع دانش است. در این مقاله، به کالبد شکافی این نوع دانش که ماهیتی تلفیقی دارد پرداخته میشود. به این منظور، موضوع ریاضی به عنوان مورد مطالعاتی تدریس انتخاب شده است. دادههای این پژوهش از 27 نفر از مدرسان ریاضی دانشگاه که در طیفی از تازه کار تا استادانی با سابقه بیش از 30 سال تدریس بودهاند از طریق مصاحبه نیمه ساختاری و مشاهده جمعآوری شده است. دادهها از طریق کدگذاری و مقوله بندی تحلیل شدند و نتایج نشان از یک الگو با چهار مقوله بود. این الگو قابلیت گفتمان بیشتری در خصوص این دانش و تدریس دانشگاهی فراهم میآورد. به علاوه آنکه میتواند چارچوب مناسبی جهت طراحی رشتههای میانرشتهای که حاصل از تلفیق دو دانش تعلیم و تربیت و حوزههای تخصصی مانند ریاضی و علوم هستند، فراهم آورد.
هدایت الله اعتمادی زاده؛ محمد جواد لیاقتدار؛ احمد رضا نصر؛ نعمت الله موسی پور
چکیده
تحولات گوناگون دهههای اخیر موجب شده تا پژوهشهای مشارکتی و میانرشتهای از سوی مؤسسههای پژوهشی و همچنین نهادها و مجامعی که در پژوهشها سرمایهگذاری میکنند، مورد حمایت قرار گیرد. به واسطه ضرورت جامعنگری در حل مسائل و درک پیچیدگی و چندبعدی بودن مسائل پیش روی جوامع بشری، این تفکر شکل گرفته که اگر پژوهشگران یک رشته علمی درگیر ...
بیشتر
تحولات گوناگون دهههای اخیر موجب شده تا پژوهشهای مشارکتی و میانرشتهای از سوی مؤسسههای پژوهشی و همچنین نهادها و مجامعی که در پژوهشها سرمایهگذاری میکنند، مورد حمایت قرار گیرد. به واسطه ضرورت جامعنگری در حل مسائل و درک پیچیدگی و چندبعدی بودن مسائل پیش روی جوامع بشری، این تفکر شکل گرفته که اگر پژوهشگران یک رشته علمی درگیر بررسی مسئلههای مهم بر بنیاد بینش تخصصی خود و بدون یاری جستن از متخصصان سایر رشتههای علمی به ارائه طریق اقدام کنند، ممکن است بدون ملاحظه و مداقّه در تمام وجوه و ابعاد مسائل به عرضه راهحلهایی متعدد ولی ناکارآمد، برای آنها اقدام کنند. بر این اساس، سیاستگذاران پژوهش به این نتیجه رسیدهاند که باید اولاً پژوهشهای مربوط به مسائل اجتماعی با کمک پژوهشگران حوزههای علمی مختلف صورت گیرد، ثانیاً پژوهشگران به صورت گروهی و در تعامل با یکدیگر فعالیت کنند، ثالثاً یافتههای آنها به گونهای تلفیق شود که حتیالامکان راهحلی جامع و مورد توافق برای حل مسئله ارائه شود و در نهایت اینکه تحقق این مهم از طریق پژوهش میانرشتهای امکانپذیر میشود.
عظیمه سادات خاکباز؛ نعمتالله موسیپور
چکیده
حوزههای میانرشتهای در سالهای اخیر مورد توجه سیاستگذاران و برنامهریزان درسی آموزش عالی در ایران قرار گرفته و دورههای مختلفی تحت عنوان رشتههای میانرشتهای طراحی شده است؛ که دانشجویان مشغول تحصیل در آنها هستند. ارزیابی از چگونگی اجرای برنامه درسی این دورهها میتواند نشانگر وضعیت، مشکلات، موانع، نقاط قوت و ضعف باشد ...
بیشتر
حوزههای میانرشتهای در سالهای اخیر مورد توجه سیاستگذاران و برنامهریزان درسی آموزش عالی در ایران قرار گرفته و دورههای مختلفی تحت عنوان رشتههای میانرشتهای طراحی شده است؛ که دانشجویان مشغول تحصیل در آنها هستند. ارزیابی از چگونگی اجرای برنامه درسی این دورهها میتواند نشانگر وضعیت، مشکلات، موانع، نقاط قوت و ضعف باشد و پشتوانهای برای تجربههای آتی برنامهریزی درسیِ میانرشتهای در آموزش عالی محسوب شود. یکی از دورههای میانرشتهای طراحیشده در سالهای اخیر، کارشناسی ارشد آموزش ریاضی است که تلفیقی از علوم پایه و علوم تربیتی محسوب میشود و در حال توسعه در آموزش عالی میباشد. بنابراین پژوهش حاضر، به بررسی برنامه درسی دوره کارشناسی ارشد رشته آموزش ریاضی میپردازد. این پژوهش به روش کیفی انجام شده است. جامعه پژوهش را تمامی فارغالتحصیلان دوره کارشناسی ارشد آموزش ریاضی و نمونه پژوهش را دانشآموختگان دانشگاههای شهید بهشتی، شهید باهنر کرمان، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران و دانشگاه آزاد واحد کرمان تشکیل میدهند که تا مهر ماه 1387 فارغالتحصیل شده بودند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه (بازپاسخ و بستهپاسخ)، مشاهده، یادداشتبرداری و مصاحبه بود که به شیوه کدگذاری و از طریق مقولهبندی دادهها تحلیل شدهاند. یافتههای پژوهش، نمایی از چالشهای دوره کارشناسی ارشد آموزش ریاضی به دست میدهد که میتواند چشماندازی برای سیاستگذاران و برنامهریزان درسی آموزش عالی در راستای توسعه و بهبود میانرشتهایها، بهخصوص میانرشتهایهای حاصل از تلفیق علوم پایه و علوم تربیتی، محسوب شود.