محمد رضا حاتمی؛ حامد روشن چشم
چکیده
مطالعات میانرشتهای نوعی از علوم است که پس از نمایان شدن ناتوانی و کاستیهای تخصصی شدن علم ضرورت یافته است. از این جهت میتوان گفت وجود تخصصگرایی، از جمله دلایل تمایل به میانرشتهای در عصر حاضر است؛ عصری که انسانها با مسائل پیچیده و چند بعدی روبرو هستند و برای حل آنها نیاز به برخورداری از مفاهیم و روشهای چند رویکردی و میانرشتهای ...
بیشتر
مطالعات میانرشتهای نوعی از علوم است که پس از نمایان شدن ناتوانی و کاستیهای تخصصی شدن علم ضرورت یافته است. از این جهت میتوان گفت وجود تخصصگرایی، از جمله دلایل تمایل به میانرشتهای در عصر حاضر است؛ عصری که انسانها با مسائل پیچیده و چند بعدی روبرو هستند و برای حل آنها نیاز به برخورداری از مفاهیم و روشهای چند رویکردی و میانرشتهای دارند. هدف از مقاله حاضر، بررسی ماهیت دانش و به تبع آن، تحلیل ضرورت مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی از دیدگاه یورگن هابرماس نماینده مشهور مکتب فرانکفورت و نظریه انتقادی میباشد. این پژوهش با بهرهگیری از متون معتبر و روش تحلیلی به دنبال پاسخ دادن به سوال اساسی پژوهش، یعنی ماهیت رویکرد میانرشتهای در علوم انسانی در عصر حاضر است. هابرماس بر آن است که در عصر مدرنیته قسمتی از تواناییهای ذهن بشری تحت علوم طبیعی بر تمامی آن غالب گشته و مانع از شناخت واقعی جهان و تقابل میان روشهای کمیگرا و کیفیگرا در علوم انسانی شده است. وی با انتقاد از روش پوزیتویستی در علوم انسانی و در مرحله بعد با ارائه نظریه عقلانیت ارتباطی و کنش ارتباطی بر چند بعدی بودن مسائل بشری و دانش بشری تاکید نموده و از طریق همگرایی و اجماع حاصل از وضعیت ایده آل به دنبال حل مسائل پیچیده بشری میباشد.
محمد رضا حاتمی؛ حامد روشن چشم
چکیده
تحولات جدید دهههای اخیر باعث شده تا مطالعات مشارکتی و میانرشتهای از سوی پژوهشگران و نهادهای پژوهشی مورد توجه قرار گیرد. به واسطة ضرورت جامع نگری در حل مسائل و فهم پیچیدگی و چند بعدی بودن مسائل پیش روی محققان، این ایده شکل گرفته که اگر پژوهشگران یک رشتة علمی برای حل مسائل مهم بر اساس روش تخصصی خود، بدون کمک گرفتن از متخصصان سایر ...
بیشتر
تحولات جدید دهههای اخیر باعث شده تا مطالعات مشارکتی و میانرشتهای از سوی پژوهشگران و نهادهای پژوهشی مورد توجه قرار گیرد. به واسطة ضرورت جامع نگری در حل مسائل و فهم پیچیدگی و چند بعدی بودن مسائل پیش روی محققان، این ایده شکل گرفته که اگر پژوهشگران یک رشتة علمی برای حل مسائل مهم بر اساس روش تخصصی خود، بدون کمک گرفتن از متخصصان سایر رشتههای علمی به ارائة راه حل اقدام کنند- به خصوص در پژوهشهای مربوط به مسائل اجتماعی- ممکن است به جای ارائه راه حل برای بررسی تمام ابعاد مسئله باعث ایجاد راه حلهای متعدد، ولی ناکارآمد شوند. بر این اساس پژوهشهای مسائل اجتماعی بایستی با کمک پژوهشگران حوزههای مختلف علمی و به صورت گروهی و در تعامل با یکدیگر انجام گیرد. بر این اساس ایجاد یک همگرایی بین رشتههای مختلف مطالعاتی ضروری بنظر میرسد، این پژوهش به دنبال ارائة راهکارهمگرایی بین رشتههای تخصصی مختلف انسانی، طبیعی و مهندسی است. در این پژوهش تلاش شده است تا با استناد به متون علمی، راهکار همگرایی بین رشتهای بررسی شود.