عباس منوچهری
چکیده
با سرعت انتشار بیسابقه و تداوم غیرقابلتصور در بهچالشکشیدن تعاملات کوچک و کلان انسانی، ویروس کویدـ19 اکنون به دغدغهای مهم برای متخصصان و همچنین مردم عادی در سراسر جهان تبدیل شده است. ویروس کرونا نهتنها سلامت انسانها را به خطر انداخته، بلکه حتی زیستجهان انسانی را مختل کرده است. فواصل زمانی وقوع پاندمیها در حال کاهش ...
بیشتر
با سرعت انتشار بیسابقه و تداوم غیرقابلتصور در بهچالشکشیدن تعاملات کوچک و کلان انسانی، ویروس کویدـ19 اکنون به دغدغهای مهم برای متخصصان و همچنین مردم عادی در سراسر جهان تبدیل شده است. ویروس کرونا نهتنها سلامت انسانها را به خطر انداخته، بلکه حتی زیستجهان انسانی را مختل کرده است. فواصل زمانی وقوع پاندمیها در حال کاهش است و درعینحال، هر بار بر شدت و قدرت ویرانگری هر پاندمی جدید افزوده میشود. این بدان معناست که عالم بشری تنها از طریق ویروسی مشخص تهدید نمیشود، بلکه در حال تجربهٔ روند ویرانگر پاندمیهای تشدیدشونده است. این مقاله تلاش دارد تا با این پدیده از منظری میانرشتهای مواجه شود. آنچه در اینجا ادعا شده این است که پرسشها فقط زمانی پاسخهای مقتضی را خواهند گرفت که به واقعیات مربوط به منشأ این ویروس توجه شود. ویروس کرونا معلول علت یا علل معینی نیست، بلکه در بطن عالم زندگانی بشر، که شامل «طبیعت» هم میشود، نشانهای است که بر اختلالی قابلتوجه، اما اغلب نادیدهگرفتهشده، در عالم انسانی دلالت دارد. در عالمیت تکنیکیشدهٔ دوران مدرن جنگافزار تکنولوژیکی منشأ پاندمیها و ویروسهاست. به عبارتدیگر، در جهان تکنولوژیکی هم طبیعت و هم زیستجهان انسانی بهنحوی نظاممند تخریب و مختل شدهاند.
آموزش عالی
الهام حبیبی؛ عباس منوچهری؛ طاهره میرعمادی؛ رضا مهدی
چکیده
نظریۀ سرمایۀ انسانی نقش مهمی را در ورود و اثرگذاری نظام آموزش عالی در روند توسعه برعهده دارد. هدف از این مقاله، اندیشهشناسی سیاسی نظریۀ توسعهای سرمایۀ انسانی و استخراج دلالتهای سیاستی آن در حوزۀ آموزش عالی است؛ برایناساس، از روایت دلالتی بهعنوان چارچوب مفهومی و روششناسی دلالتپژوهی استفاده شده است. یافتههای این مقاله ...
بیشتر
نظریۀ سرمایۀ انسانی نقش مهمی را در ورود و اثرگذاری نظام آموزش عالی در روند توسعه برعهده دارد. هدف از این مقاله، اندیشهشناسی سیاسی نظریۀ توسعهای سرمایۀ انسانی و استخراج دلالتهای سیاستی آن در حوزۀ آموزش عالی است؛ برایناساس، از روایت دلالتی بهعنوان چارچوب مفهومی و روششناسی دلالتپژوهی استفاده شده است. یافتههای این مقاله نشان میدهد نظریۀ سرمایۀ انسانی با تکیه بر مقومات و دلالتهای اندیشۀ سیاسی مطلوبیتگرایی، مبانی نظری و هنجاری رویکرد اقتصادی و بازارمحور در حوزۀ نظام آموزش عالی را فراهم کرده و با تأکید بیشازاندازه بر بُعد اقتصادی آموزش و اولویتدهی به اهداف اقتصادی، بسیاری دیگر از اهداف و کارکردهای غیراقتصادی و فینفسه ارزشمند نظام آموزش عالی را مورد غفلت و کمتوجهی قرار داده است. طبق نتایج بهدستآمده، نظام آموزش عالی مبتنی بر تئوری سرمایۀ انسانی، با انعکاس نگاه تقلیلگرا و محدودیتهای حاکم بر مطلوبیتگرایی در تکیه بر انگارۀ انسان اقتصادی، بیتفاوتی نسبت به مسئلۀ توزیع، تفاوتهای میانفردی و فراموشکردن سایر ملاحظات ناوابسته به مطلوبیت، از کفایت نظری لازم برای ارائۀ تصویری همهجانبه و جامع از نقش و جایگاه نظام آموزش عالی در توسعه برخوردار نیست.
علوم سیاسی
عباس منوچهری؛ سعید نریمان
چکیده
رهیافت قابلیت آمارتیا سن، هرچند بحث اولیه خود را از حوزه رفاه و اقتصاد شروع کرده است، ولی بهسرعت به دیگر حوزههای دانشگاهی (حوزههای اجتماعی و انسانی) گسترش یافت. این رهیافت در بسیاری از حوزههای تخصصی بهکار رفته و کاربردی شده است. با وجود بسط رهیافت «قابلیت» در حوزههای علوم اجتماعی و دانش سیاسی، ورود آن به حوزه شهروندی ...
بیشتر
رهیافت قابلیت آمارتیا سن، هرچند بحث اولیه خود را از حوزه رفاه و اقتصاد شروع کرده است، ولی بهسرعت به دیگر حوزههای دانشگاهی (حوزههای اجتماعی و انسانی) گسترش یافت. این رهیافت در بسیاری از حوزههای تخصصی بهکار رفته و کاربردی شده است. با وجود بسط رهیافت «قابلیت» در حوزههای علوم اجتماعی و دانش سیاسی، ورود آن به حوزه شهروندی و بسط نظری آن در این فضا، مهجور واقع شده است.هدف اصلی این مقاله پاسخ به این پرسش است که آیا رهیافت قابلیت، از مؤلفههای لازم برای تدوین یک نظریه شهروندی برخوردار است؟ ازآنجاکه همه سنتهای شهروندی دارای دو مقوله حق و مسئولیت هستند، در صورت وجود این دو مفهوم در رهیافت قابلیت بهگونهای که نسبت بین آنها بتواند رابطه فرد با جامعه و دولت را توصیف کند، میتوان ادعا کرد که رهیافت قابلیت آمارتیا سن بهصورت بالقوه، مقوله شهروندی را نیز دربر میگیرد. در این مقاله مشخص شده است که این رهیافت با تأکید بر مؤلفههایی مانند «حق اخلاقی» و «مسئولیت متعهدانه»، از ظرفیت لازم برای تدوین مقوله «شهروندی قابلیتی» برخوردار است.
میان رشتهای
مهدی مظفرینیا؛ عباس منوچهری؛ مسعود غفاری؛ فرشاد مؤمنی
چکیده
شرایط توفیق و دلایل عدم توفیق استراتژیها و برنامههای توسعه، از دغدغهها و موضوعات مهم در قلمرو «مطالعات توسعه» بوده است. این مسئله به صورتهای مختلفی تبیین شده است، از جمله از این منظر که میان کارآمدی استراتژیها و برنامههای توسعه و نوع نظریههای توسعه که مبنای برنامهریزی بودهاند ارتباط وثیقی وجود دارد. بنابه نظریه ...
بیشتر
شرایط توفیق و دلایل عدم توفیق استراتژیها و برنامههای توسعه، از دغدغهها و موضوعات مهم در قلمرو «مطالعات توسعه» بوده است. این مسئله به صورتهای مختلفی تبیین شده است، از جمله از این منظر که میان کارآمدی استراتژیها و برنامههای توسعه و نوع نظریههای توسعه که مبنای برنامهریزی بودهاند ارتباط وثیقی وجود دارد. بنابه نظریه دلالتی _ پارادایمی که رابطه بین نظریههای توسعه و اندیشه سیاسی را تبیین کرده است و نظریه توسعه را یکی از دلالتهای کاربردی اندیشه سیاسی محسوب میکند، یکی از شرایط توفیق استراتژیها و برنامههای توسعه میتواند به بنیاد اندیشگانی سیاسی نظریههای توسعه بازگردد. در این مقاله، به اندیشه سیاسی پشتوانه نظریه «مراحل رشد اقتصادی روستو» که از اولین و مهمترین نظریات توسعه میباشد و در دهه 1960 میلادی، موجب تثبیت تفکر این دوره، یعنی «توسعه» به مثابه «رشد»، شده است، پرداخته میشود و با بهرهگیری از روش تحلیل محتوای کیفی، نشان داده خواهد شد که چگونه بنیاد اندیشگانی سیاسی نظریه «مراحل رشد اقتصادی روستو» بر اساس اصل «بیشترین فایده برای بیشترین افراد» متناسب با اندیشه سیاسی فایدهگرایی بنتام است.
عباس منوچهری
چکیده
اندیشه سیاسی، آن نوع نظرورزی است که در رشتههای متعددی صورتبندی میشود. فلسفه سیاسی، ایدئولوژی سیاسی، الهیات سیاسی، و ادبیات سیاسی شاخصترین انواع اندیشه سیاسی هستند. اگر چه در یک سیر تاریخی «علم سیاست» به «علم قدرت» تبدیل شد، ولی اکنون بار دیگر برای دستیافتن به «زندگی خوب»، «سیاست اندیشی» به سرآغازهای ...
بیشتر
اندیشه سیاسی، آن نوع نظرورزی است که در رشتههای متعددی صورتبندی میشود. فلسفه سیاسی، ایدئولوژی سیاسی، الهیات سیاسی، و ادبیات سیاسی شاخصترین انواع اندیشه سیاسی هستند. اگر چه در یک سیر تاریخی «علم سیاست» به «علم قدرت» تبدیل شد، ولی اکنون بار دیگر برای دستیافتن به «زندگی خوب»، «سیاست اندیشی» به سرآغازهای خود باز گشته است. با توجه به چرخش معرفتی «علم سیاست» به اخلاق، از یکسو، و چرخشی که در مطالعات توسعه و علم اقتصاد به اندیشه هنجاری صورت گرفته است، از سوی دیگر، بهره بردن از تضمنات عملی اندیشه سیاسی، ضرورتی تاریخی بهنظر میرسد. در این مقاله، ابتدا به تحلیلها و نظریههای شاخصی که درباره چیستی اندیشه سیاسی ارایه شدهاند رجوع میشود، آنگاه روایت دلالتی _ پارادایمی بهعنوان شیوهای بدیل برای تبیین میانرشتهای اندیشه سیاسی ارایه میشود.
عباس منوچهری؛ سید محسن علویپور
چکیده
پژوهش میانرشتهای نیازمند برخورداری از مبانی نظری و مفهومیای است که با ممانعت از سردرگمی و اشتباه پژوهشگر، امکان تلفیق دیدگاهها در رشتههای مختلف را فراهم آورد. به این منظور لازم است با اتکا بر مقومات رشته مبدأ، مباحث نظری مرتبط با آن را در دیگر حوزههای معرفتی مربوط به پژوهش مورد بررسی قرار داد. با تبیین این مباحث، پژوهشگر ...
بیشتر
پژوهش میانرشتهای نیازمند برخورداری از مبانی نظری و مفهومیای است که با ممانعت از سردرگمی و اشتباه پژوهشگر، امکان تلفیق دیدگاهها در رشتههای مختلف را فراهم آورد. به این منظور لازم است با اتکا بر مقومات رشته مبدأ، مباحث نظری مرتبط با آن را در دیگر حوزههای معرفتی مربوط به پژوهش مورد بررسی قرار داد. با تبیین این مباحث، پژوهشگر میتواند با اتکا بر یک مبنای نظریِ ریشهدار در معرفت مبدا، موضوع کار خود را در فضای میانرشتهای مورد کاوش قرار دهد. پژوهش حاضر، با بررسی این مقوله در جستجوی اندیشه سیاسی در هنر سینما، این شیوه را مورد آزمون قرار میدهد. بر این اساس، میتوان با مبنا قرار دادن نظریههای اندیشهورزی سیاسی –در اینجا نظریه توماس اپریگنز- آثار سینمایی را در چارچوبی فراتر از محدوده مطالعات سینمایی، و در مقام بازنمایی اندیشهورزی سیاسی کارگردانان مولف مورد بررسی قرار داد.