محمد رضا دهشیری
چکیده
این مقاله تلاش دارد با روشى توصیفى تحلیلى، رویکرد سازمان همکارى و توسعه اقتصادى به مطالعات میانرشتهاى را در عرصه آموزش عالى، بررسى و واکاوى کند. پژوهش حاضر ضمن بیان برنامهها و سیاستهاى سازمان مزبور در عرصه آموزش عالى، سیر تحول میانرشتهاى گرایى به فرارشتهاىگرایى را در مطالعات و پژوهشهاى این سازمان به بحث میگذارد و ...
بیشتر
این مقاله تلاش دارد با روشى توصیفى تحلیلى، رویکرد سازمان همکارى و توسعه اقتصادى به مطالعات میانرشتهاى را در عرصه آموزش عالى، بررسى و واکاوى کند. پژوهش حاضر ضمن بیان برنامهها و سیاستهاى سازمان مزبور در عرصه آموزش عالى، سیر تحول میانرشتهاى گرایى به فرارشتهاىگرایى را در مطالعات و پژوهشهاى این سازمان به بحث میگذارد و پس از بررسى دقیق و ژرفنگرى درباره دلایل گرایش آن به مطالعات فرارشتهاى، شاخصهاى گذار از میانرشتهاىگرایى ساختارى به فرارشتهاىگرایى رفتارى و موانع فراروى آن را تجزیه و تحلیل میکند. مقاله با این نتیجهگیرى به پایان میرسد که این سازمان گذار از میانرشتهاىگرایى ساختارى به فرارشتهاىگرایى رفتارى را مبناى سیاستگذارى و جهتگیرى آموزشى و پژوهشى خود در عرصه آموزش عالى قرار داده است؛ بهگونهاى که ضمن بالا بردن توانمندىها، نوآورىها، مهارتها و خلاقیتهاى دانشجویان و افزایش درک عینى آنان از اوضاع و نیازهاى اجتماعى و شغلى، زمینههاى حضور موفق و سازنده دانشپژوهان در بازار کار حرفهاى و پاسخگویى مؤثر آنان به نیازهاى جامعه خود را فراهم آورد
مهران رضوانی؛ سید حمید خدادادحسینی؛ عادل آذر؛ پرویز احمدی
چکیده
خردمایه مقاله حاضر گویاى آن است که مطالعات علوم انسانى با نگاهى پارادایمیک، تا پیش از طرح و بسط میانرشتهگرایى، عمدتاً، براساس یکى از پارادایمهاى اثباتگرایى، تفسیرى، نظریه انتقادى، فمینیسم، پستمدرنیسم و نظریه آشوب، بهعنوان پارادایم غالب، بوده است که این مسئله به نوعى یکسونگرى و یکجانبهگرایى منجر شده است. در این ...
بیشتر
خردمایه مقاله حاضر گویاى آن است که مطالعات علوم انسانى با نگاهى پارادایمیک، تا پیش از طرح و بسط میانرشتهگرایى، عمدتاً، براساس یکى از پارادایمهاى اثباتگرایى، تفسیرى، نظریه انتقادى، فمینیسم، پستمدرنیسم و نظریه آشوب، بهعنوان پارادایم غالب، بوده است که این مسئله به نوعى یکسونگرى و یکجانبهگرایى منجر شده است. در این مقاله، هدف آن است تا با کنکاشى نوپردازانه و بهرهگیرى از چارچوبى ابتکارى و منبعث از دیدگاه کثرتگرا، الگویى براى تحلیل پارادایمیک مطالعات میانرشتهاى از تقاطع سه عامل بهمنظور نوعى مفاهمه بهتر و برداشت موزونتر از مطالعات «ساختار»، «الگو» و «فرایند» میانرشتهاى ارائه شود. در این راستا، مفهوم نوظهور بازاریابى کارآفرینانه بهمثابه مصداقى میانرشتگى، که از تلفیق وجوه دو رشته علمى بازاریابى و کارآفرینى در مطالعات مدیریت ناشى شده است، مطرح و مصادیق آن در این نقش هنگارى ابتکارى، جانمایى شده است. بدینترتیب، نتیجهگیرى شده است که در پژوهشهاى میانرشتهاى و نوظهور، توجه توأمان به پارادایمهاى مذکور و شناخت هریک از مطالعات در حوزههاى مختلف مىتواند در راستاى درک بهتر حقیقت و رهایى از قیدوبندهاى تفکر وابسته به متن و محتوا راهگشا باشد و مانع کوتهنگرى و یکجانبهگرایى شود