حمیدرضا رحمانیزاده دهکردی
چکیده
یکی از شیوههای آموزش مقالهنویسی، تجزیه و تحلیل مقالات شاخص جهانی است. ترجمه، تلخیص و آنالیز یکی از تأثیرگذارترین و در عین حال سوءتفاهم برانگیزترین مقالههای سیاسی _ مقاله «پایان تاریخ» اثر فرانسیس فوکویاما _ در این جهت صورت گرفته است. نویسنده با بررسی مقاله از زوایای «درونمنطقی» و «برونمنطقی»، و استتناج «تز»، ...
بیشتر
یکی از شیوههای آموزش مقالهنویسی، تجزیه و تحلیل مقالات شاخص جهانی است. ترجمه، تلخیص و آنالیز یکی از تأثیرگذارترین و در عین حال سوءتفاهم برانگیزترین مقالههای سیاسی _ مقاله «پایان تاریخ» اثر فرانسیس فوکویاما _ در این جهت صورت گرفته است. نویسنده با بررسی مقاله از زوایای «درونمنطقی» و «برونمنطقی»، و استتناج «تز»، «مفروضهها»، «شواهد مؤید تز» و «استدلالهای نظری» نشان میدهد که چگونه این مقاله، سه معیار مهم مقاله خوب پژوهشی یعنی «اصالت و نوآوری، اثرگذاری و سودمندی» را به شیوهای ایدهآل داراست. نویسنده تلاش کرده است که با تلفیق این تجربه، با تجربهای دیگر (ترجمه و آنالیز مقاله شاخص «مدرنیته؛ پروژه ناتمام» اثر یورگن هابرماس)، معیارهایی مشترک برای نگارش مقالات علمی ارائه کند. نکته مهم دیگر، بهرهگیری هوشمندانه هر دو مقاله از رشتههای مختلف علوم انسانی (از جمله فلسفه، اقتصاد، هنر و جامعهشناسی) و نگاه میانرشتهای به موضوع مورد بررسی است.
محمد علی توانا
چکیده
یورگن هابرماس از جمله متفکرین مکتب انتقادی است که به سختی میتوان وی را به یک حوزه معرفتی خاص محدود و مقید نمود. با تفحص در آثار وی آشکار میشود که وی همزمان به چند حوزه معرفتی متفاوت از جمله فلسفه، جامعه شناسی، روان شناسی و زبان شناسی تعلق دارد. هابرماس برای حل معضلات بشر امروزین چندین رشته علمی را در هم بیامیزد که حاصل آن نظریه خویشتن ...
بیشتر
یورگن هابرماس از جمله متفکرین مکتب انتقادی است که به سختی میتوان وی را به یک حوزه معرفتی خاص محدود و مقید نمود. با تفحص در آثار وی آشکار میشود که وی همزمان به چند حوزه معرفتی متفاوت از جمله فلسفه، جامعه شناسی، روان شناسی و زبان شناسی تعلق دارد. هابرماس برای حل معضلات بشر امروزین چندین رشته علمی را در هم بیامیزد که حاصل آن نظریه خویشتن نگری (تامل بر خویشتن) و نظریه کنش ارتباطی است. در هر دو نظریه تلفیقی از دانشهای مختلف مشاهده میشود. از این رو، میتوان تفکر میانرشتهای را یکی از شاخصههای اصلی نظریه انتقادی یورگن هابرماس برای رهایی جامعه مدرن از سیطره قدرت و ثروت دانست. بر همین اساس، متن حاضر میکوشد هم خاستگاههای معرفتی متفاوت تفکرهابرماس (فلسفه ذهن، فلسفه تاریخ، فلسفه انتقادی، جامعه شناسی معرفت، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی کارکردگرای ساختاری، اقتصاد سیاسی، روان کاوی، روان شناسی رشد و زبان شناسی) را نشان دهد و هم نحوه تلفیق آنها در نظریهای منسجم و بدیع را تبیین نماید. به بیان صریح تر، مقاله حاضر متون اصلی هابرماس را مورد واکاوی قرار میدهد تا نخست منابع الهام بخش وی را مشخص سازد و آنگاه نحوه ترکیب و تلفیق حوزههای معرفت متفاوت در نظریه انتقادی بازتابی(در دوره اول) و نظریه انتقادی کنش ارتباطی (در دوره دوم) را نشان دهد.