عباس منوچهری
چکیده
با سرعت انتشار بیسابقه و تداوم غیرقابلتصور در بهچالشکشیدن تعاملات کوچک و کلان انسانی، ویروس کویدـ19 اکنون به دغدغهای مهم برای متخصصان و همچنین مردم عادی در سراسر جهان تبدیل شده است. ویروس کرونا نهتنها سلامت انسانها را به خطر انداخته، بلکه حتی زیستجهان انسانی را مختل کرده است. فواصل زمانی وقوع پاندمیها در حال کاهش ...
بیشتر
با سرعت انتشار بیسابقه و تداوم غیرقابلتصور در بهچالشکشیدن تعاملات کوچک و کلان انسانی، ویروس کویدـ19 اکنون به دغدغهای مهم برای متخصصان و همچنین مردم عادی در سراسر جهان تبدیل شده است. ویروس کرونا نهتنها سلامت انسانها را به خطر انداخته، بلکه حتی زیستجهان انسانی را مختل کرده است. فواصل زمانی وقوع پاندمیها در حال کاهش است و درعینحال، هر بار بر شدت و قدرت ویرانگری هر پاندمی جدید افزوده میشود. این بدان معناست که عالم بشری تنها از طریق ویروسی مشخص تهدید نمیشود، بلکه در حال تجربهٔ روند ویرانگر پاندمیهای تشدیدشونده است. این مقاله تلاش دارد تا با این پدیده از منظری میانرشتهای مواجه شود. آنچه در اینجا ادعا شده این است که پرسشها فقط زمانی پاسخهای مقتضی را خواهند گرفت که به واقعیات مربوط به منشأ این ویروس توجه شود. ویروس کرونا معلول علت یا علل معینی نیست، بلکه در بطن عالم زندگانی بشر، که شامل «طبیعت» هم میشود، نشانهای است که بر اختلالی قابلتوجه، اما اغلب نادیدهگرفتهشده، در عالم انسانی دلالت دارد. در عالمیت تکنیکیشدهٔ دوران مدرن جنگافزار تکنولوژیکی منشأ پاندمیها و ویروسهاست. به عبارتدیگر، در جهان تکنولوژیکی هم طبیعت و هم زیستجهان انسانی بهنحوی نظاممند تخریب و مختل شدهاند.
علیرضا فارسی؛ منیب طالبی
چکیده
پدیده بازارهای سنتی سنندج، مجموعهای کامل و پیچیده از فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. با وجود این پیچیدگیها، میان وجوه مختلف بازار و نوع ساختار بنا و معماری آن، بهتدریج و با گذشت زمان هماهنگی معقولی برقرار است. لذا به نظر میرسد این پدیده در بردارنده ساختارهای ارزشمند اما پنهانی است که فهم آنها صرفاً در یک تعامل ...
بیشتر
پدیده بازارهای سنتی سنندج، مجموعهای کامل و پیچیده از فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. با وجود این پیچیدگیها، میان وجوه مختلف بازار و نوع ساختار بنا و معماری آن، بهتدریج و با گذشت زمان هماهنگی معقولی برقرار است. لذا به نظر میرسد این پدیده در بردارنده ساختارهای ارزشمند اما پنهانی است که فهم آنها صرفاً در یک تعامل سازنده با فضا و کاربران و ساکنان آن امکانپذیر است. هدف پژوهش حاضر آن است که با نگاهی پدیدارشناسانه و با تکیه بر دیدگاه فیلسوفانی همچون گادامر و هایدگر، پدیده بازار سنتی سنندج را، آنگونه که در تجربه مخاطبان و ساکنان بازار نمایان میشود، تبیین نماید. روش انجام پژوهش بهصورت پدیدارشناسیِ هرمنوتیک است که در آن از مصاحبههای عمیق نیمهساختاریافته، با یازده نفر از کسبه و کاربران بازار، استفاده شده است. در پایان، نوزده افق معنایی جدید از پدیده بازار سنتی سنندج پدیدار شده است. تجاوز به راسته اصلی گذر از طرف کسبه بهعنوان یک رفتار اصیل، کارکرد ارتباطی و گذری بازار، عجین شدن مفهوم بازار با حادثه تاریخی ساخته شدن خیابان انقلاب، راحتی و خودمانی بودن ارتباطات داخل بازار و نامفهومی گذر طبیعی زمان در بازار به دلیل ساختار کالبدی آن از جمله نتایج مهم پژوهش حاضر است.
ریحانه نیک روش؛ مریم قاسمی سیچانی
چکیده
کریستین نوربرگ شولتز در تبیین نظریات خود در رابطه با پدیدارشناسی معماری، وامدار اندیشههای مارتین هایدگر بوده و یکی از راهکارهای هویتبخشی به مکان را ایجاد محیطهای واجد معنا دانسته است. شولتز را میتوان از جمله نظریهپردازانی بهشمار آورد که پس از گیدئون، به ایجاد نگرشهای نوین در معماری پرداخت و توجه به دیگر زمینههای علمی ...
بیشتر
کریستین نوربرگ شولتز در تبیین نظریات خود در رابطه با پدیدارشناسی معماری، وامدار اندیشههای مارتین هایدگر بوده و یکی از راهکارهای هویتبخشی به مکان را ایجاد محیطهای واجد معنا دانسته است. شولتز را میتوان از جمله نظریهپردازانی بهشمار آورد که پس از گیدئون، به ایجاد نگرشهای نوین در معماری پرداخت و توجه به دیگر زمینههای علمی را لازمه دستیابی به ماهیت واقعی معماری دانست. در واقع رویکرد پدیدارشناسی را میتوان یکی از گونههای میانرشتهای دانست که در راستای تبیین هستی و معرفت در دیگر زمینهها همچون طراحی فضاهای مختلف گام برمیدارد. بر این اساس تأکید بر گرایشها و مطالعات میانرشتهای میتواند شناخت و فهم موضوعات چندوجهی را میسر نموده و با بررسی راهکارهای گوناگون، بسط و گسترش علمی ابعاد مسئله را امکانپذیر سازد. مقاله حاضر در رویکردی میانرشتهای و پدیدارشناسانه و با تأثیرپذیری از نظریههای نوربرگ شولتز، به بررسی مفهوم مکان و فضا و لزوم توجه به آن در فضاهای کودکان پرداخته است. در این میان ابتدا شناخت مختصری راجع به کتاب نوربرگ شولتز در رابطه با رویکرد پدیدارشناختی بهدست آمده و با بررسی ایدههای دیگر نظریهپردازان، نتایجی پیرامون اهمیت القاء مفهوم روح مکان در فضاهای معماری حاصل میشود. در این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با بهرهگیری از ابزار گردآوری اطلاعات، همچون مطالعات کتابخانهای و اسنادی، سعی شده است تا مفاهیم و اصول مرتبط با ارتقای کیفیت فضاهای کودکان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. بر این اساس میتوان گفت، معانی، فرهنگ و تاریخ یک مکان از جمله عوامل هویتبخش آن بوده که باعث ایجاد خاطرات و حس تعلق افراد به مکان و در نتیجه شکلگیری شخصیت افراد در دوران کودکی میگردد. لذا یکی از وظایف اصلی معماران امروز، ایجاد معانی در فضاهای کودکان و یادآوری سنتها و هویت فرهنگی آنها از این طریق میباشد، تا در نتیجه آن کودکان بتوانند ارتباطی تنگاتنگ میان گذشته، حال و آینده خود برقرار نمایند.
علیرضا آقاحسینی
چکیده
مقاله پیش رو در تلاش است تا با بررسی سه دوره گفتمانی مدرنیته در مغرب زمین روند رو به انحطاط نظریهپردازی را روشن نماید. در این ارتباط، به موج گفتمانی عقلانیت خواهی غرب اشاره خواهد شد، عقلانیتی که ادعا داشت که چراغی از روشنایی فروزان خواهد ساخت که دایره هستی برای همیشه از تاریکی و تاریک اندیشی رهایی یابد. سر برکشیدن گفتمان ارزشگرای ...
بیشتر
مقاله پیش رو در تلاش است تا با بررسی سه دوره گفتمانی مدرنیته در مغرب زمین روند رو به انحطاط نظریهپردازی را روشن نماید. در این ارتباط، به موج گفتمانی عقلانیت خواهی غرب اشاره خواهد شد، عقلانیتی که ادعا داشت که چراغی از روشنایی فروزان خواهد ساخت که دایره هستی برای همیشه از تاریکی و تاریک اندیشی رهایی یابد. سر برکشیدن گفتمان ارزشگرای مارکسیستی در موج دوم مدرنیته از یک سو ظرفیتی فکری در برابر یکه تازیهای عقلانیت شناختی بود و از سوی دیگر با گستره گفتمانی خود حاشیهسازی موج اول را در سر میپروراند. حقیقتاً گفتمان موج دوم ارزشگرا به حساب میآمد، گفتمانی که موجب شد تا با ارائه دستگاههای فکری و متنوع خود سطح نظریهپردازیهای لیبرال نیز نسبت به گذشته کلاسیک خود ارتقاء یابد. تقابلهای دو موج مدرنیته بخصوص آبشخور واحد آن دو از روششناسی اثباتی مورد توجه جدی است. تا آنجا که بحث به روش شناسی واحد دو موج لیبرال و ارزشگرایی مارکسیستی مربوط میشود،روش شناسی پسا تجدد بر نقد بنیادین روش اثباتی برکشیده شده است. ورود به موج سوم مدرنیته آن هم از گذر فلسفه دریدایی روشنگر این حقیقت است که علی رغم اینکه دریدا کلان روایت متافیزیک حضور غرب را شالودهشکنی کرده است لیکن پیامدهای نظری فلسفة او راه را برای روایتهای متنوع میگشاید که به شکل خاصی امکان فعل اخلاقی را در روزگار پسامدرن منتفی مینماید. او با گره زدن فلسفه، زبان شناسی و تا حدودی روان شناسی فضای فکری جهان را برای مطالعات بین رشتهای همانند تجزیه و تحلیل گفتمان و تجزیه و تحلیل روانی گشوده است. فهم این دستاوردهای بشری از دو جهت اهمیت دارند: اول اینکه این مطالعات یک دوره کامل اندیشه و فلسفه سیاسی غرب است و دوم اینکه افول اندیشة سیاسی غرب به وضوح خود را در پردازشهای نظری متفکران موج سوم نشان میدهد. در جمع، پرداختن به سیر نزولی فلسفه سیاسی غرب باید بتواند بسترها را برای پیگیری روندهای بومی فلسفه اسلامی باز نماید. از یک نقطه نظر عمده این مهم میتواند از دریچة فهم بحران در ساحت اخلاقی تمدن غرب انجام شود.