میان رشتهای
مظفر چشمه سهرابی؛ فاطمه زرمهر
چکیده
طبقهبندی کلاسیک با منطق دو ارزشی بنیان غالب طرحهای طبقهبندی موجود است، اما با تحولات اخیر و ظهور علوم میانرشتهای، تعیین درست جایگاه آنها در طبقهبندی علم با چالش مواجه شده است. در این مقاله از روشهای تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا استفاده شد. در بخش تحلیل اسنادی، با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند و با کمک فیشبرگه، ...
بیشتر
طبقهبندی کلاسیک با منطق دو ارزشی بنیان غالب طرحهای طبقهبندی موجود است، اما با تحولات اخیر و ظهور علوم میانرشتهای، تعیین درست جایگاه آنها در طبقهبندی علم با چالش مواجه شده است. در این مقاله از روشهای تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا استفاده شد. در بخش تحلیل اسنادی، با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند و با کمک فیشبرگه، اسناد مربوط به موضوع بررسی شد. در بخش تحلیل محتوا، 125 طرح (شامل 75طرح طبقهبندی علم و 50 طرح ردهبندی کتابخانهایـکتابشناختی) شناسایی و اطلاعات مربوط به شاخهها، زیرشاخهها، واضعان و غیره این طرحها در چک لیستهای تهیهشده، ثبت شد. بنابراین، از روش سرشماری استفاده شد. نتایج بهدست آمده حاکی از شناسایی 75 نظام طبقهبندی علم است که قدیمیترین آن ردهبندی ودایی (حدود 600 ق.م) است. در رابطه با نظامهای ردهبندی کتابخانهایـکتابشناختی، 50 نظام ردهبندی در چهار دستهبندی نظامهای ردهبندی عهد باستان، قرون وسطی، قرون جدید و قرون معاصر شناسایی شدند. بررسی شاخههای اصلی و زیرشاخههای نظامهای «طبقهبندی علم» و همینطور «نظامهای ردهبندی کتابخانهایـکتابشناسی» نشان داد که مبنای «تقسیمبندی علوم» یا «تقسیمبندی منابع مکتوب» در این نظامها، موضوع یا رشته بوده است و بهطور مستقل به میانرشتهها توجه نشده است. بنابراین، ما با سرشاخههای موضوعی دوتایی، سهتایی، چهارتایی، پنجتایی و غیره هم در اکثر نظامهای ردهبندی کتابخانهایـکتابشناختی و هم در نظامهای طبقهبندی علوم مواجه هستیم که درواقع برگرفته از منطق کلاسیک است. همچنین، نتایج نشان داد که میان رشتهها فاقد جایگاه بهطور مستقل در 125 نظام ردهبندی هستند. درمجموع، منطق فازی بهعنوان روش و منطق جایگزین در طبقهبندیهای علوم و ردهبندیهای منابع کتابخانهای پیشنهاد میشود.
رضا ماحوزی
چکیده
در اندیشه فارابی و ابنسینا علم در معنای عام مترادف با فلسفه است. از این مقسم واحد دو شاخه نظری و عملی و از هر یک از این دو، اقسام متعددی از علوم تخصصی بهدست میآید. در این نمودار خوشهای دو تصویر وحدتانگارانه و تکثرگرایانه (تخصصی) از علوم در کنار هم گرد آمده است. به این معنا، در علمشناسی ابنسینا هم از وحدت علوم و ارتباط آنها ...
بیشتر
در اندیشه فارابی و ابنسینا علم در معنای عام مترادف با فلسفه است. از این مقسم واحد دو شاخه نظری و عملی و از هر یک از این دو، اقسام متعددی از علوم تخصصی بهدست میآید. در این نمودار خوشهای دو تصویر وحدتانگارانه و تکثرگرایانه (تخصصی) از علوم در کنار هم گرد آمده است. به این معنا، در علمشناسی ابنسینا هم از وحدت علوم و ارتباط آنها با یکدیگر سخن گفته شده است و هم از تمایز و تفرد هر یک از دیگری. با اینحال این موضع نه معادل رویکرد رشتهای در عصر مدرن و نه معادل رویکرد میانرشتهای است. این موضع حتی معادل وحدت این دو با یکدیگر هم نیست. بلکه اساساً این علمشناسی در یک فضای فکریِ متفاوت از علمشناسی قرون اخیر طرح گردیده است. این نوشتار درصدد است پس از تشریح علمشناسی فارابی و ابنسینا و سپس تشریح رویکرد رشتهای و میانرشتهای این تفاوت را نشان دهد. در پایان با لحاظ احتیاط در استعمال واژه «پیشارشتهای» این رویکرد به علمشناسی فارابی و ابنسینا نسبت داده میشود.
مرتضی بحرانی
چکیده
به نظر میرسد تمرکز و تاکید بر رشته و میانرشته در حوزه علوم و معارف، با تقسیمبندی علوم و روابط اجتماعی و فرهنگی دانش پیوند داشته باشد. تاریخ طبقهبندی علوم حکایت از آن دارد که معیار تقسیمبندی یا هستیشناختی و اخلاقی بوده است یا روششناختی و معرفتشناختی. مبنای وجودشناختی بر پایه این امر شکل گرفته است که وجود دارای سلسلهمراتب ...
بیشتر
به نظر میرسد تمرکز و تاکید بر رشته و میانرشته در حوزه علوم و معارف، با تقسیمبندی علوم و روابط اجتماعی و فرهنگی دانش پیوند داشته باشد. تاریخ طبقهبندی علوم حکایت از آن دارد که معیار تقسیمبندی یا هستیشناختی و اخلاقی بوده است یا روششناختی و معرفتشناختی. مبنای وجودشناختی بر پایه این امر شکل گرفته است که وجود دارای سلسلهمراتب است؛ مبنای اخلاقی نیز به میزان اثربخشی وفایده علوم در رفع احتیاجات زندگی عملی فردی یا اجتماعی مربوط است. در مقابل، مبنای روششناختی بر این واقعیت مبتنی است که روشهای کشف حقیقت و اثبات دیدگاه درست، بسیار متنوعند. بنابراین، روش کسب معرفت دربرخی از علوم از بقیه متفاوت و کاملتر تلقی شده است. بر همین قیاس، هر شاخه و رشته از علم بر مبنای معرفتشناختی، بر نظام حقیقت تاکید داشته است. اینکه کدام معیار، معیار اصلی طبقهبندی علوم باشد، گرایش دارندگان علوم به سمت رشته یا میانرشته را نیز تعیین میکند. حسب این تمایز، «میانرشتهای»، در وهله اول، با عطف توجه به معیار هستیشناختی و اخلاقی، مطرح شده است و در مقابل، «رشته» با عطف توجه به معیار روششناختی و معرفتشناختی به دست آمده است. در دوران مدرن، به دلیل غلبه تقسیمبندی ناشی از معیارهای روش و صدق، «رشته» مبنای آموزش و پژوهش قرار گرفت، اما به دلیل خدشه در این معیار، بار دیگر به معیارهای هستیشناختی و اخلاقی توجه شده و میانرشتهای در کانون توجه قرار گرفت. سیالیت معیار «روش» در مقام مقسّم علوم، مرزبندیهای موجود را دچار چالش کرده است و توجه به فایدهمندی علوم از جنبه حلالمسائلی، افق همکاریهای میانرشتهای را نوید داده است. از این نظر، این مطالعه به بررسی این نسبتسنجی میپردازد.
غلامرضا فدائی
چکیده
در این مقاله به تعریف رشته و میانرشته و تاریخچه این دو پرداخته و این سؤال مطرح میشود که بهرغم میل و یا تکرار عدهای که مشتاقانه و رضایتمندانه کتابداری و اطلاعرسانی را یک میانرشته میدانند، نویسنده استدلال میکند که تا رشتهای نباشد میانرشته مفهومی ندارد. او تأکید میکند که میانرشتگی، پاسخی به یک سونگری پوزیتیویسم ...
بیشتر
در این مقاله به تعریف رشته و میانرشته و تاریخچه این دو پرداخته و این سؤال مطرح میشود که بهرغم میل و یا تکرار عدهای که مشتاقانه و رضایتمندانه کتابداری و اطلاعرسانی را یک میانرشته میدانند، نویسنده استدلال میکند که تا رشتهای نباشد میانرشته مفهومی ندارد. او تأکید میکند که میانرشتگی، پاسخی به یک سونگری پوزیتیویسم و فروکاهی مسائل اجتماعی و انسانی به علوم طبیعی است؛ زیرا از زمانی که نارسایی تحقیق در علوم انسانی با محوریت پوزیتیویسم مطرح شد، مسئله میانرشتگی نیز قوت گرفت. در واقع بحث بر روی مسائل انسانی و اجتماعی جز از طریق نگاههای همهجانبه میسر نیست؛ بنابراین میانرشتگی نفی رشته بودن نیست بلکه نقد آن است؛ ازاینرو اگر کتابداری و اطلاعرسانی بخواهد به عنوان یک حوزه علمی مطرح شود، در آغاز باید رشته باشد تا سپس بتواند با سایر رشتهها بهویژه رشتههای علوم انسانی و یا دیگر رشتهها تعامل کند. در عین حال اثبات رشتهبودن کتابداری و اطلاعرسانی با تعاریف موجود امکانپذیر نیست و باید با تعریف جدیدی از آن، این مسئله را حل کرد. نویسنده معتقد است تعریف جدید او میتواند این مشکل را حل کند.
ذبیح الله خنجرخانى؛ حسنعلى بختیار نصرآبادى نصرآبادى؛ آرزو ابراهیمى دینانى
چکیده
در دنیاى پیچیده امروز، بشر براى حل مشکلات پیش رو، نیازمند دیدگاههاى جامع است. در این میان، فقط مطالعات بینرشتهاى است که موجب مىشود محیط پیرامون افراد، بهخصوص محیط دانشگاهى و مطالعات متخصصان انسجامى خاص پیدا کند و باعث پویایى نظام آموزشى و در نتیجه، رشد و اصلاح فرهنگ شود. علاوهبرآن، تداخل در محتوا، روشهاى پژوهش، اصول و ...
بیشتر
در دنیاى پیچیده امروز، بشر براى حل مشکلات پیش رو، نیازمند دیدگاههاى جامع است. در این میان، فقط مطالعات بینرشتهاى است که موجب مىشود محیط پیرامون افراد، بهخصوص محیط دانشگاهى و مطالعات متخصصان انسجامى خاص پیدا کند و باعث پویایى نظام آموزشى و در نتیجه، رشد و اصلاح فرهنگ شود. علاوهبرآن، تداخل در محتوا، روشهاى پژوهش، اصول و نظریهها، مرزبندى رایج علوم را از میان برده است. واقعیت این است که پیشرفت در هر رشته، علاوهبر تحقیقات دانشمندان خود، به میزان بسیارى به دیدگاه دیگر دانشمندان، بهخصوص رشتههاى نزدیک به هم، نیازمند است. اندیشمندان میانرشتهاى، واقعیتها و نیازهاى دنیاى جدید را در فراسوى رشتههایى نکوهش مىکنند که ساختارى یکسویه، جزئىنگر، محدود و تخصصى دارند و آشنایى با رویکردهاى میانرشتهاى و آگاهى از چرایى این مقوله را براى برنامهریزان درسى ضرورى مىدانند و تخصصهاى میانرشتهاى را براى دانشکدهها و مؤسساتى که در پى دستیابى به مرزهاى جدید و خلق بایستههاى خاص در عرصه علوم، بهویژه علوم انسانى هستند، ضرورى مىدانند. این مقاله در سه بخش تنظیم شده است: در بخش اول، مقدمه، اهمیت و ضرورت و تاریخچهاى از رویکرد میانرشتهاى بیان شده است. در بخش دوم، میانرشتهاى و انواع آن بحث شده است. در بخش سوم، اشارهاى به سیاستهاى آموزشى، متخصصان و کاربران این رویکرد شده است و در ادامه، چالشها مربوط به آن واکاوى مىشود. در پایان بحث، نتیجهگیرى و پیشنهادهایى ارائه شده است که بهطور خلاصه عبارت است از: 1.کاربرد همزمان رویکرد رشتهاى و میانرشتهاى در حوزه تحقیقات، یا بهعبارت دیگر، قرارگرفتن ساختار منطقى در کنار سازماندهى مهارتهاى متنوع بدون غفلت از دیگرى؛ 2. توجیه فلسفه وجودى میانرشتهاى در میان مسئولان و مجریان و درونىکردن ارزشهاى این مقوله براى افراد؛ 3.سرمایهگذارى در این حوزه بهسبب نیاز به آموزش مناسب رشتهها، اجراى تحقیقات جامع و کاربردى، تسهیل روند رشد هر رشته با کمک رشتههاى دیگر
حمیدرضا آراسته
چکیده
مسائل و مشکلات اجتماعی، گسترش دانشها و پیشرفت فناوریهای جدید نیاز برای راهاندازی رشتههای میانرشتهای را مضاعف کرده است. در چهل سال گذشته، این گونه رشتهها دستاوردهای چشمگیری را برای جوامع به ارمغان آورده است و پژوهشگران نیز روشهایی را برای ترکیب علاقهمندیهای علمی، بینشها، و مهارتهای گسترده طراحی کردهاند. ...
بیشتر
مسائل و مشکلات اجتماعی، گسترش دانشها و پیشرفت فناوریهای جدید نیاز برای راهاندازی رشتههای میانرشتهای را مضاعف کرده است. در چهل سال گذشته، این گونه رشتهها دستاوردهای چشمگیری را برای جوامع به ارمغان آورده است و پژوهشگران نیز روشهایی را برای ترکیب علاقهمندیهای علمی، بینشها، و مهارتهای گسترده طراحی کردهاند. چنین بوده است که اعضای هیئت علمی و دانشجویان به طور افزایشی، به سوی این گونه رشتهها جذب شدهاند. این مقاله ضمن بررسی ماهیت مفهومی و بیان برخی تجربیات، به نقاط قوت و ضعف این گونه رشتهها میپردازد. در پایان، پیشنهادهایی برای راهاندازی رشتههای میانرشتهای میشود.