رضا ماحوزی
چکیده
در اندیشه فارابی و ابنسینا علم در معنای عام مترادف با فلسفه است. از این مقسم واحد دو شاخه نظری و عملی و از هر یک از این دو، اقسام متعددی از علوم تخصصی بهدست میآید. در این نمودار خوشهای دو تصویر وحدتانگارانه و تکثرگرایانه (تخصصی) از علوم در کنار هم گرد آمده است. به این معنا، در علمشناسی ابنسینا هم از وحدت علوم و ارتباط آنها ...
بیشتر
در اندیشه فارابی و ابنسینا علم در معنای عام مترادف با فلسفه است. از این مقسم واحد دو شاخه نظری و عملی و از هر یک از این دو، اقسام متعددی از علوم تخصصی بهدست میآید. در این نمودار خوشهای دو تصویر وحدتانگارانه و تکثرگرایانه (تخصصی) از علوم در کنار هم گرد آمده است. به این معنا، در علمشناسی ابنسینا هم از وحدت علوم و ارتباط آنها با یکدیگر سخن گفته شده است و هم از تمایز و تفرد هر یک از دیگری. با اینحال این موضع نه معادل رویکرد رشتهای در عصر مدرن و نه معادل رویکرد میانرشتهای است. این موضع حتی معادل وحدت این دو با یکدیگر هم نیست. بلکه اساساً این علمشناسی در یک فضای فکریِ متفاوت از علمشناسی قرون اخیر طرح گردیده است. این نوشتار درصدد است پس از تشریح علمشناسی فارابی و ابنسینا و سپس تشریح رویکرد رشتهای و میانرشتهای این تفاوت را نشان دهد. در پایان با لحاظ احتیاط در استعمال واژه «پیشارشتهای» این رویکرد به علمشناسی فارابی و ابنسینا نسبت داده میشود.