مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری
فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی
2008-4641
2008-4846
9
3
2017
06
22
چیستی و چرایی مفهوم میانرشتهای آیندهنگاری راهبردی در فرارشتۀ آیندهپژوهی
1
24
FA
مسلم
شیروانی ناغانی
دانشجوی دکترای آیندهپژوهی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)، قزوین، ایران
shirvanimoslem@yahoo.com
محمد رحیم
عیوضی
استاد جامعهشناسی سیاسی، گروه آیندهپژوهی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران
eivazi.daneshjo@yahoo.com
حاکم
قاسمی
دانشیار علوم سیاسی، گروه آیندهپژوهی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)، قزوین، ایران
ghasemi20@yahoo.com
10.22631/isih.2017.258
ظهور فرارشتۀ آیندهپژوهی پس از جنگ جهانی دوم، سبب کنار نهاده شدن غیبگویی و پیشگوییهای پیامبرگونه شد. این فرارشته با وجود فرازوفرودهای گوناگون در طول دهههای اخیر، همواره سعی در ارائه گزارههایی علمی درباره آینده داشته است. در این میان، رویکردها و مفاهیم مختلفی در عرصه آیندهپژوهی تولید شده است که هریک با وجود برخی نقاط مشترک، دارای ویژگیها و ممیزههایی هستند. یکی از مهمترین این مفاهیم، آیندهنگاری راهبردی است. این مقاله در پی بررسی چیستی و چرایی این مفهوم است. در این راستا ابتدا به تعریف و تعیین جایگاه آیندهنگاری راهبردی در آیندهپژوهی پرداخته شده و سپس ماهیت میانرشتهای این مفهوم و مبانی معرفتشناسی آن، مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته است. یافتههای این مقاله نشان میدهند که آیندهنگاری راهبردی بهعنوان یک میانرشته به مسیر روبهرشد خود ادامه میدهد و برخلاف برخی دیگر از رویکردهای آیندهپژوهی با شکست و افول روبهرو نشده است. این میانرشته از نوعی عقلانیت درونپارادایمی برخوردار است و متناسب با ویژگیهایی که دارد، میتواند در زمینههای مختلف برنامهریزی بلندمدت کشور، بهویژه در حوزههای اقتصادی، بسیار رهگشا و کارساز باشد. در پایان مقاله، پیشنهادهایی در راستای توجه و بهکارگیری هرچه بیشتر آیندهنگاری راهبردی در کشور ارائه شده است.
راهبرد,معرفتشناسی,عقلانیت جهانشمول,عقلانیت درونپارادایمی,عقلانیت تجربی,عقلانیت ارزشی,عملگرایی
http://www.isih.ir/article_258.html
http://www.isih.ir/article_258_cc7d691fae906d4a473709c66dbc6cd8.pdf
مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری
فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی
2008-4641
2008-4846
9
3
2017
06
22
پیشنیازها و سازوکار برنامه درسی میانرشتهای دانشگاهی برای تقویت آیندهپژوهی در راستای تحقق معرفت جامع
25
41
FA
مهدی
سبحانی نژاد
دانشیار علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
msnd47@gmail.com
سولماز
نورآبادی
استادیار علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
solnorr@yahoo.com
10.22631/isih.2017.1937.2480
هدف پژوهش حاضر، تبیین پیشنیازها و سازوکار برنامه درسی میانرشتهای دانشگاهی بهمنظور تحقق معرفت جامع است. روش پژوهش این مقاله، توصیفیـتحلیلی و استنتاجی بوده و در پی پاسخ به دو پرسش است؛ 1. پیشنیازهای برنامه درسی میانرشتهای دانشگاهی چیست؟ 2. سازوکار تحقق معرفت جامع حاصل از برنامه درسی میانرشتهای در آموزش عالی، چگونه است؟ یافتهها نشان داد که «عمدهترین پیشنیاز برنامه درسی میانرشتهای دانشگاهی، درک اهمیت میانرشتهای در راستای خودرهبرسازی یادگیرنده است». لازم است دستاندرکاران این حوزه دریابند که تقسیم موضوعها به مواد درسی مجزا، برقراری ارتباط میان مفاهیم را دشوار میکند. رویکرد موضوعمحور کنونی، سبب پرورش نیافتن مهارتهای فکری سطح بالا و نیز بیتوجهی به ابعاد بینشی و مهارتی یادگیری میشود. همچنین ازآنجاکه منظور از معرفت جامع، نوعی یادگیری است که دربردارندۀ همزمان شناخت، بینش و مهارت باشد، بنابراین، برنامه درسی دانشگاهی باید بهگونهای باشد که فراگیران بتوانند به همۀ ابعاد معرفت جامع دست یابند. سازوکار میانرشتهای، درصدد فراهم کردن فرصت بحث و تفکر، آشنا کردن استادان با رویکردهای نوین تدریس، سنجش نیازهای محلی و ملی و مشاهده نتایج در محتوای برنامه درسی، و بهکارگیری روش مناسب ارزشیابی از برنامههای درسی است. با بهرهمندی از برنامه درسی میانرشتهای میتوان به تحقق معرفت جامع که هدف والای دانشگاه است، کمک کرد.
معرفت جامع,آموزش عالی,برنامه درسی میانرشتهای,پیشنیاز,سازوکار
http://www.isih.ir/article_259.html
http://www.isih.ir/article_259_1faafc844a270016353b446ea7a0f7d0.pdf
مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری
فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی
2008-4641
2008-4846
9
3
2017
06
22
سیستم اطلاعات جغرافیایی در پژوهشهای باستانشناسی ایران؛ پیشینه، روند و مشکلات
43
65
FA
محمود
حیدریان
استادیار باستانشناسی، گروه باستانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
heydarianm92@gmail.com
حمیدرضا
قربانی
استادیار باستانشناسی، گروه باستانشناسی، دانشکده هنر، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران
ghorbani.hr@birjand.ac.ir
حسنعلی
عرب
استادیار باستانشناسی، گروه باستانشناسی، دانشگاه هنر شیراز، شیراز، ایران
has.arab@gmail.com
شهرام
پارسه
دانشآموخته کارشناسی ارشد باستانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
heydarianm@lit.sku.ac.ir
10.22631/isih.2017.1616.2248
فناوری سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) بالغ بر 30 سال است که برای مطالعات باستانشناسی بهکار میرود و بهطور فزایندهای درحال گسترش است. گسترش استفاده از این سیستم در باستانشناسی، نتیجه تکثیر و دردسترس بودن برنامههای نرمافزاری جغرافیایی، پیشرفت در فناوری رایانه و فراوان بودن دادههای مکانی در زمینه باستانشناسی است. باستانشناسی ایران نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در سالهای اخیر بررسیها و پایاننامههای زیادی بخشی از مطالعات خود را به این مقوله اختصاص دادهاند. این مقاله با مروری بر ضرورت استفاده از نظریههای مکانی در باستانشناسی، به بررسی و نقد کاربرد این سیستم در باستانشناسی ایران میپردازد. پس از بررسی فعالیتهای انجامشده مبتنیبر این سیستم در ایران که در دو حوزه چشمانداز و درونمحوطهای انجام شده است، مشخص شد که عدم آشنایی کامل باستانشناسان با قابلیتها و امکانات این سیستم و توجیه نشدن کاربران آشنا با این سیستم که از دانشآموختگان رشتههای جغرافیا بوده و درصدد کمک به باستانشناسان برآمدهاند، ازجمله مهمترین مشکلات بر سر راه کاربرد سیستم اطلاعات جغرافیایی در باستانشناسی ایران است؛ هرچند میتوان عوامل دیگری چون دشواری ساخت مدل مکانی برای تمامی اشیا و شکلهای متنوع بهدستآمده از کاوش، بهروزرسانی نشدن بانکهای اطلاعاتی بهدلیل طولانی بودن روند تفسیرهای باستانشناسی از کاوش تا آماده شدن برای چاپ، پیچیدگی مشاهدههای باستانشناسی، تنوع زیاد ابزارها، مفاهیم و کارکردهای خاص، نقشهکشی و تجزیهوتحلیل تصویر، تنوع فرهنگی و منطقهای، گاهنگاری و چارچوبهای تاریخی، هزینهبر بودن و نبودن توافق در بین باستانشناسان ایرانی را نیز در این امر دخیل دانست.
باستانشناسی,سیستم اطلاعات جغرافیایی,روندها,حوزه چشمانداز و درونمحوطهای
http://www.isih.ir/article_237.html
http://www.isih.ir/article_237_bda0a97acd75d90269b6d183e2e09604.pdf
مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری
فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی
2008-4641
2008-4846
9
3
2017
06
22
اهداف دانشپژوهی در علوم اجتماعی با نظر به دیدگاه رئالیسم انتقادی؛ نگاهی میانرشتهای
67
91
FA
افسانه
زارعی دهباغی
دکترای فلسفه تعلیموتربیت، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
std_zareiafsaneh@khu.ac.ir
سعید ضرغامی همراه
ضرغامی همراه
دانشیار فلسفه تعلیم و تربیت، گروه فلسفه تعلیموتربیت، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
zarghamii2005@yahoo.com
یحیی
قائدی
دانشیار فلسفه تعلیم و تربیت، گروه فلسفه تعلیموتربیت. دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
yahyaghaedy@yahoo.com
خسرو
باقری نوع پرست
استاد مبانی فلسفی اجتماعی، گروه مبانی فلسفی اجتماعی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
khbagheri@ut.ac.ir
10.22631/isih.2017.1417
هدف پژوهش حاضر، ترسیم پیشنهادهایی برای اهداف دانشپژوهی در علوم اجتماعی بر مبنای رئالیسم انتقادی و با نگاهی میانرشتهای است که با روش توصیفیـاستنتاجی انجام شده است. رئالیسم انتقادی با بینشی شناختشناسانه بهعنوان مبنایی درنظر گرفته میشود که پیشنهادهایی برای دانشپژوهی (آموزش، پژوهش، تلفیق و کاربرد) در علوم اجتماعی خواهد داشت. نتایج پژوهش نشان میدهد که رئالیسم انتقادی با تأکیدی که بر واقعیتهای مستقل از ذهن و خاصیت انتقادپذیری دانش دارد، بر آموزشی رهاساز در علوم اجتماعی تأکید میکند. در حوزه پژوهش، رئالیسم انتقادی بر فلسفه و خودآگاهی فلسفی تأکید میکند و درنتیجه پژوهشگر علوم اجتماعی مفروضات پنهان و آشکار در پژوهش خود را بهتر فهم میکند. در عرصه تلفیق نیز تأکید بر فهم واقعیت در ابعاد گسترده است. این عرصه، عامل پیشرفت علوم را بهاشتراکگذاری دانش در قلمروی وسیع میداند؛ ازاینرو علوم میانرشتهای را بهرسمیت شناخته و از هر دانشی که قادر به تبیین بهتر لایههای پیچیده واقعیت باشد، استقبال میکند و سرانجام، در عرصه کاربرد، رئالیسم انتقادی توان بالقوهای در کاربرد دانش با توجه به تلفیق علوم در حل مسائل اجتماعی دارد. دلیل این امر، نظریهپردازی بهدور از تنگنظری و درعینحال منطبق با واقعیت رئالیسم انتقادی است که با مؤلفه انتقادی بودن، دانش را به عرصه عمل نزدیکتر کرده است.
رئالیسم انتقادی,علوم اجتماعی,دانشپژوهی,مطالعات میانرشتهای
http://www.isih.ir/article_260.html
http://www.isih.ir/article_260_c23ea27d32b5eb9517a04d52b51fbeb6.pdf
مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری
فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی
2008-4641
2008-4846
9
3
2017
06
22
آینده علم و آموزش در اندیشه سید حسین نصر؛ نگاهی میانرشتهای به فرایند بازسازی معرفت در چارچوب اندیشه سنتگرایی
93
109
FA
رضا
ماحوزی
عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تهران، ایران
mahoozi.reza@gmail.com
مسعود
اعتصامی
دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تهران، ایران
etesami@yahoo.com
10.22631/isih.2017.2095.2605
سنتگرایی بهعنوان یکی از جریانهای نیرومند فکری دنیای معاصر، از طریق نقد نشانههای دنیای جدید و نظام آموزشی و فرهنگی آن، خواهان ایجاد نظم جدیدی در عرصه فرهنگ، علم، و آموزش است. این جریان، به پشتوانه بهرهمندی از یک سنت فکری فلسفی و عرفانی، توانسته است در دهههای اخیر ذهنهای بسیاری را در کشورها و فرهنگهای مختلف متوجه خود کند. بر این اساس، بررسی برنامههای آموزشی و علمی موردنظر جریان سنتگرایی معاصر ــ که در ایران بیش از هرکسی خود را مدیون اندیشههای سید حسین نصر میداند ــ امری موجه است. در این مقاله تلاش میشود با توجه به نقدهای این جریان فکری، بهویژه سید حسین نصر، به محتوا و ساختار علوم جدید و نظام علمی همسو با آن، پیشنهادهای جایگزین در رویکردی میانرشتهای به بحث گذاشته شود. ازاینرو بهکمک نگاه میانرشتهای سنتگرایان در نقد دنیای معاصر ازیکسو و پیشنهاد جایگزین آنها مبنیبر بازگشت به متافیزیک سنت و نهتنها دنیای گذشته از سوی دیگر، مجالی برای فهم کلیت این نظام اندیشگی ــ که همزمان از دانشهایی چون فلسفه، الهیات، عرفان، تاریخ، روانشناسی، هنر، سیاست و علوم دقیقه برخوردار است ــ فراهم میشود. در هر دو وجه، سنتگرایان، فهم درست و دقیق متافیزیک سنت را، شرط هرگونه داوری و قضاوت درباره ضعفها و تاریکیهای عصر مدرن و ضرورت گذر از آن طرح کردهاند. در این نوشتار تلاش میکنیم آینده نظام علم را برمبنای نگاه انتقادی سید حسین نصر به نظام علمی موجود که در متافیزیک وارونه عصر مدرن ریشه دارد، معرفی و بررسی کنیم.
سنتگرایی,مدرنیته,آموزش عالی,تربیت,علم
http://www.isih.ir/article_261.html
http://www.isih.ir/article_261_8d6e2ec8ce4df57fedad94d2de081315.pdf
مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری
فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی
2008-4641
2008-4846
9
3
2017
06
22
هویت: میراثی از گذشته یا انتخابی برای آینده؟
111
123
FA
ناصرالدین علی
تقویان
استادیار فلسفه آموزش، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تهران، ایران
taghavian@gmail.com
10.22631/isih.2017.2155.2647
آیا هویت میراثی بهجایمانده از گذشته است یا انتخابی برای آینده؟ در این پرسش، مفهوم «زمان» پیشفرض گرفته شده است. ازاینرو، تحلیل مفهوم زمان نقطۀ عزیمت ماست. زان پس به بررسی نسبت مفهوم زمان با نظریۀ اجتماعی میپردازیم و برمینهیم که جامعهشناسی نه علم «زمان» بلکه علم «مکان» است. علم «زمان» اما «تاریخ» است که در روایت هگلیاش نسبتی وثیق با پارادایم فلسفۀ آگاهی دارد. این پارادایم، اجازۀ تأسیس جامعهشناسی را نمیداد چرا که جامعهشناسی نظریۀ کنش است نه نظریۀ آگاهی. از همین رو، تأسیس جامعهشناسی در پایانههای سدۀ نوزدهم اروپایی مقارن است با بحران فلسفۀ آگاهی. کانون این بحران نیز مفهوم «سوژه» بود، سوژهای که خود هم بنیاد فلسفۀ آگاهی مدرن بود و هم کانون جامعۀ مدرن. اما مارکس، نیچه و فروید طومار سوژه را درهم پیچیدند و بدین سان جامعۀ مدرن را به بحران درانداختند. تأسیس جامعهشناسی پاسخی بود به این بحران. این تأسیس چرخشگاهی است که در آن از گرانباری و زیانباری «تمپوسنتریسم» آگاه گشتیم و بر سودمندی «توپوسنتریسم» انگشت نهادیم. پس از این بحث نظری، به برخی از نارساییهای تلقی زمانمحور از «هویت» در علوم اجتماعی ایران اشاره میکنیم و نشان میدهیم که چگونه این نارساییها گرانبار از گذشته است و ازاینرو ناتوان از نگریستن به آینده. ریشۀ ناتوانی جامعهشناسی ایرانی در پردازش «نظریۀ کنش» را نیز در همین نارساییها جستوجو میکنیم. جامعهشناسی ایرانی برای برونرفت از این بنبست و گشودن افقهایی نو در سپهر نظریه و عمل اجتماعی، چارهای جز دست شستن از تلقی هویت «بهسان میراثی از گذشته»، و برگرفتن آن همچون «انتخابی برای آینده» ندارد. سرآخر درباره مفهومی از هویت «بخردانه» و نسبت آن با علوم اجتماعی سخن میگوییم. افزون بر اینها، وجه میانرشتگی این مقاله در بررسی نسبت علومی همچون جامعهشناسی و تاریخ در چشماندازی فلسفی بر زمینه تحلیل مفهومهای زمان و مکان توضیح داده میشود.
هویت,زمان,مکان,نظریۀ اجتماعی,نظریۀ کنش
http://www.isih.ir/article_262.html
http://www.isih.ir/article_262_0182b746446efcee52c795cc7ff95325.pdf
مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری
فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی
2008-4641
2008-4846
9
3
2017
06
22
رویکردی میانرشتهای به نقش دیپلماسی در سیاستگذاری علم و فنّاوری در ایران
125
148
FA
مریم
صنیع اجلال
دکتری روابط بینالملل، مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، تهران، ایران
ms_ejlal@yahoo.com
10.22631/isih.2017.2592.2992
مطابق با نظریه پیچیدگی در جهان شبکهای و بههم پیوسته کنونی پیشرانهای متعددی در سیاستگذاری در توسعه علم و فنّاوری تأثیرگذارند. فهم روابط و چگونگی تأثیرگذاری این پیشرانها مستلزم بهکارگیری رویکردی میانرشتهای است. بنابر این رویکرد، در این مقاله موضوع توسعه علم و فنّاوری در حوزه سیاستگذاری در فضای تعاملات سیاسی بینالمللی بررسی میشود. دستیابی به جایگاه نخست علم و فنّاوری در منطقه جنوب غرب آسیا و نیز دستیابی به جایگاهی شایسته در جهان، نیازمند شناخت میانرشتهایِ کارکردها و تعامل میان کنشگران حوزه علم و فنّاوری از یکسو، و نظام دیپلماسی از سوی دیگر است. بر همین اساس، هدف اصلی این مقاله تبیین چگونگی تأثیرگذاری تعاملات سیاسی بینالمللی و نظام دیپلماسی بر سیاستهای مرتبط با توسعه علم و فنّاوری در جمهوری اسلامی ایران است. اتخاذ راهبرد تعامل هوشمندانه مبتنی بر دیپلماسی فعال برای حضور در نظام شبکهای بینالملل راه دستیابی به توسعه است. راهبرد دیگر، ارتقای سطح توانمندیهای علمی و فنّاورانه برای حفظ این حضور، در کنار گسترش تعاملات با سایر کنشگران نظام بینالملل با هدف تبدیل شدن به یکی از گرههای اثرگذار در نظام جهانی شبکهای است. مجموعه این راهبردها باعث میشود قدرتهای بزرگ نتوانند برای حذف ایران از نظام شبکهای اجماع کنند. از حیث مفهومی رویکرد حاکم بر مطالعه میانرشتهای و چارچوب نظری مورد استفاده مبتنی بر نظریه جامعه شبکهای مانوئل کاستلز است. همزمان از نظریات جهانی شدن و نظام جهانی والرستین نیز استفاده شده است. روش گردآوری دادهها مطالعه کتابخانه ای و بررسی اسنادی است.
تعامل هوشمندانه,سیاستگذاری علم و فنّاوری,دیپلماسی,نظام شبکهای بینالمللی
http://www.isih.ir/article_263.html
http://www.isih.ir/article_263_8c0329a7293251c6f6e95b7662eb2cbc.pdf