هاشم داداشپور؛ آتوسا آفاقپور
چکیده
در بررسی دیدگاههای نظری مرتبط با حوزه سازمان فضایی و سیستمهای شهری به مثابه موضوعی میان رشتهای، دو پارادایم اندازه مبنا و شبکه مبنا قابل تمایز است. پارادایم نخست بر تعریف سیستم شهری به مثابه مجموعهای از نقاط شهری که بر اساس ویژگیهای درونی خود استوار است و در تفسیر مرکزیت فضایی شهرها به سطح تمرکز جمعیت، فعالیتها و یا ...
بیشتر
در بررسی دیدگاههای نظری مرتبط با حوزه سازمان فضایی و سیستمهای شهری به مثابه موضوعی میان رشتهای، دو پارادایم اندازه مبنا و شبکه مبنا قابل تمایز است. پارادایم نخست بر تعریف سیستم شهری به مثابه مجموعهای از نقاط شهری که بر اساس ویژگیهای درونی خود استوار است و در تفسیر مرکزیت فضایی شهرها به سطح تمرکز جمعیت، فعالیتها و یا کارکردهای یک مکان معطوف است. در حالیکه از چند دهه گذشته، با تعریف مجموعهای از شهرها به مثابه یک سیستم، برخلاف گذشته، عنصر «رابطه» در تعریف سیستم شهری هر چه بیشتر مهم تلقی شد و جایگاه هر شهر در سیستم شهری در نسبت با موقعیت قرارگیری آن، تابع جریانهایی است که میان شهرها در حال گردش است و در نتیجه از ارتباط با دیگر محلها به وجود میآید. این پارادایم با تأکید بر دادههای رابطهای، به روابط میان شهرها در قالب روابط افقی و غیرمحلی مینگرد و فرایندهای فضایی را در سازمان فضایی هدف قرار میدهد. از اینرو بهمنظور درک، تبیین و کاربست هر دو پارادایم، به مرور سیر تحول رویکردهای نظری حاکم بر سازمان فضا در سیستمهای شهری و تبیین عقلانیت معرفتی و نظری نوین حاکم بر آنها پرداخته شده و ویژگیها و مؤلفههای دو پارادایم، دستهبندی و مقایسه شده است تا با پر کردن خلاء نظری و معرفتی در این زمینه، راه برای تحقیقات کاربردی و پیمایشی باز شود. بر این اساس، این مقاله از حیث هدف، از نوع بنیادین و برحسب رویکرد توصیفی و مبتنی بر مطالعه دادههای متن پایه است تا با بررسی سیر تحول نظریههای موجود، به بررسی تطبیقی محتوای نظری و مبانی هستیشناختی پارادایمهای سنتی در برابر پارادایمهای نوین بپردازد.
میان رشتهای
محمدمهدی شاه آبادی؛ علی اصغر پورعزت
چکیده
بیش از چهل سال است که گروهی از اندیشمندان علوم انسانی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی بر این باورند که برخی مبانی علوم انسانی موجود با مبانی دینی در تعارضاند و این علوم برای حل مسائل بومی این کشورها مناسب نیستند. پس از پیروزی انقلاب در ایران، این موضوع به دستور کار حکومت تبدیل شد، اما با گذشت بیش از سه دهه، بازنگری در خطمشیهای این ...
بیشتر
بیش از چهل سال است که گروهی از اندیشمندان علوم انسانی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی بر این باورند که برخی مبانی علوم انسانی موجود با مبانی دینی در تعارضاند و این علوم برای حل مسائل بومی این کشورها مناسب نیستند. پس از پیروزی انقلاب در ایران، این موضوع به دستور کار حکومت تبدیل شد، اما با گذشت بیش از سه دهه، بازنگری در خطمشیهای این عرصه ضرورت دارد. مقاله حاضر با اتخاذ رویکردی میانرشتهای و استفاده از ظرفیت تاریخ، تلاش کرده است با بازخوانی دوره انتقال و تحول علوم در تمدن اسلامی (نهضت ترجمه) و بهرهگیری از مدل نظری مبتنی بر جامعهشناسی علم و پرسشهای مرتبط با خطمشیگذاری عمومی، رویکرد بدیلی را برای تحول در علوم انسانی پیشنهاد دهد. در بخش روش، رویکرد دلالتپژوهی، جهت استفاده از تاریخ، متناسبسازی گردیده و با توجه به میزان تعمیمپذیری یافتهها، میتوان نتایج پژوهش را برای الهام گرفتن و گسترده کردن دید خطمشیگذاران مورد استفاده قرار داد. دستاورد پژوهش، رویکرد «ترجمه تحولگرا» است که از زنجیرهای متشکل از گزینش متون، ترجمه، تصحیح، شرح، تلخیص، نقد و نوآوری در سطوح گوناگون، تشکیل شده است. در این رویکرد، پس از تعیین پایگاه هر رشته علوم انسانی در زنجیره تحول، ساختارها، منابع انسانی و منابع مالی طرحریزی شده و خطمشیها نیز متناسب با آنها طراحی یا بازپردازی میگردند.
میان رشتهای
فائزه دانشور
چکیده
رابطۀ حقوق و ایدئولوژی، مسئلهای پیچیده و مناقشهبرانگیز است. این موضوع تا حد زیادی ناشی از تفاوت دیدگاه درباره تعریف مفاهیم ایدئولوژی و حقوق و همچنین راههای مختلفی است که این دو به هم مرتبط میشوند. در این بین، ناهمگونیِ ادبیات موجود درباره ایدئولوژی، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است. بر این اساس، به منظور تبیین رابطه حقوق ...
بیشتر
رابطۀ حقوق و ایدئولوژی، مسئلهای پیچیده و مناقشهبرانگیز است. این موضوع تا حد زیادی ناشی از تفاوت دیدگاه درباره تعریف مفاهیم ایدئولوژی و حقوق و همچنین راههای مختلفی است که این دو به هم مرتبط میشوند. در این بین، ناهمگونیِ ادبیات موجود درباره ایدئولوژی، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است. بر این اساس، به منظور تبیین رابطه حقوق و ایدئولوژی، ابتدا رویکردهای متفاوت نسبت به مفهوم ایدئولوژی و همچنین تعاریف عام و خاص آن، از طریق مطالعات میان رشته ای تبیین شده وسپس مفهومِ منتخبِ نگارنده از ایدئولوژی ارائه میگردد. در ادامه، نظریههای مربوط به رابطۀ حقوق و ایدئولوژی ذیلِ سه عنوانِ کلیِ استقلالِ حقوق، خادمیتِ حقوق و تأثیرپذیریِ آن دستهبندی می شود. بررسیِ نظریههای یادشده حاکی از این است که نظریۀ استقلال در اثباتِ خودبسندگیِ حقوق، توفیقی نداشته و عقیده خادمیت نیز قادر به پاسخگویی به پرسشهای اساسی درباره ادعاهایش، نبوده و همچنین، نظریۀ تأثیرپذیری از درکِ تأثیر متقابل حقوق بر ایدئولوژی غفلت کرده است. بااینحال، دیدگاه مبتنیبر رابطۀ متقابل حقوق و ایدئولوژی، ضمنِ مفروض گرفتنِ تعریف خاصی از ایدئولوژی، توجه ما را به اهمیت مؤلفههای سیاسی و جامعهشناسانه در فهم و تفسیرِ حقوق جلب کرده و نقش حقوق را در تغییر فرهنگِ سیاسی و ایدئولوژی حاکم بر جامعه، خاطرنشان میسازد.
میان رشتهای
نعمت اله فاضلی؛ فاطمه کوشکی
چکیده
تغییر اصلی در پژوهش زبان، در اوایل قرن بیستم توسط سوسور آغاز شد که خود سبب پایهگذاری «زبانشناسی مدرن» شد. این پژوهش در بخش مرکزی زبان بود؛ یعنی نظام زبان بهمثابه نظامی مستقل بدون اینکه هر چیزی خارج از زبان در نظر گرفته شود. در آن زمان که زبانشناسی مدرن از نظر ساختار و وظایف بهوضوح تعریف شده بود، یکی از رشتههای برجستۀ ...
بیشتر
تغییر اصلی در پژوهش زبان، در اوایل قرن بیستم توسط سوسور آغاز شد که خود سبب پایهگذاری «زبانشناسی مدرن» شد. این پژوهش در بخش مرکزی زبان بود؛ یعنی نظام زبان بهمثابه نظامی مستقل بدون اینکه هر چیزی خارج از زبان در نظر گرفته شود. در آن زمان که زبانشناسی مدرن از نظر ساختار و وظایف بهوضوح تعریف شده بود، یکی از رشتههای برجستۀ تأثیرگذار در علوم انسانی و اجتماعی به حساب میآمد. این موفقیت چشمگیری بود اما به قیمت مجزا کردن زبان از محیط اطراف و بیرون نگاهداشتنِ کاربر زبان و بافتی که زبان در آن بهکار میرود از حیطۀ بررسی زبانی، به دست آمده بود. هرچند محققانی که ترجیح میدادند زبان را در حیطۀ وسیعتری بنگرند، این رویکرد را مورد انتقاد قرار دادند و بهطورکلی از چشم زبانشناسانی که در آن زمان حلقههای زبانشناسیِ مسلط بودند، دور مانده بود، اما از دهههای اخیر قرن بیستم، تغییرات مهمی در مطالعات زبانی رخ داد. این تغییرات دورۀ جدیدی خلق کرد؛ دورۀ «زبانشناسی پسامدرن» که در آن پایههای نظری زبانشناسی مدرن مسئلهمند شد و شیوۀ بررسی و مشاهدۀ زبان اساساً بازسازی شد. این مقاله به شیوۀ شرححالنویسی مروری بر چرخش زبانی از مدرنیسم به سوی پسامدرنیسم دارد و در این راستا مشخص خواهد کرد که دو شاخۀ اصلی زبانشناسی نظری و کاربردی در کدام نگرش پژوهشی قرار میگیرند: رشتهای، بینارشتهای یا فرارشتهای؟ به عبارت دیگر پژوهشهای زبانشناسی در مورد چیست؟
میان رشتهای
هاشم داداش پور؛ نینا الوندی پور
چکیده
عدالت یکی از اصلیترین اهداف برنامهریزی شهری محسوب میشود؛ ازاینرو مفهوم کلی عدالت نزد متخصصان و اندیشمندان در طول دورههای مختلف از پذیرش و محبوبیت چشمگیری برخوردار بوده و حاصل آن نیز مجموعهای بزرگ از نظریههای مختلف و متنوع بر مبنای مفهوم عدالت در عرصه شهر است؛ اما بهدلیل ماهیت میانرشتهای عدالت، برداشتها از این مفهوم، ...
بیشتر
عدالت یکی از اصلیترین اهداف برنامهریزی شهری محسوب میشود؛ ازاینرو مفهوم کلی عدالت نزد متخصصان و اندیشمندان در طول دورههای مختلف از پذیرش و محبوبیت چشمگیری برخوردار بوده و حاصل آن نیز مجموعهای بزرگ از نظریههای مختلف و متنوع بر مبنای مفهوم عدالت در عرصه شهر است؛ اما بهدلیل ماهیت میانرشتهای عدالت، برداشتها از این مفهوم، تبیین و شیوه پیادهســازی آن در برنامهریزی شهری، نهتنها یکسان نبوده، بلکه حتی گاهی متناقض نیز بوده است؛ بنابراین مقاله حاضر بهدنبال گونهشناسی نظریههای عدالت در بستر مطالعات شهری و سنخشناسی مفهومی و معرفتشناسانه این نظریهها با هدف تبیین مفهومی خط سیر نظریههای برنامهریزی شهری (نظریههای درونزا) است. این مهم با مرور نظاممند آرای عدالتمحور در شهر و با بهرهگیری از چارچوب «فرانظری آلمندینگر» در عرصه عدالتپژوهی و در قالب پنج محور موضوعی محقق شده که میتواند علاوهبر مشخص کردن چارچوبی برای حرکت، زمینه نظریهپردازی در این عرصه را نیز فراهم کند. در این راستا از روششناسی کیفی بهعنوان راهبرد پژوهش و از تکنیکهای متنپایهای چون مرور نظاممند، مطالعه ثانویه و گونهشناسی، بهمنظور جمعآوری و تجزیهوتحلیل دادهها استفاده شده است. بهرهگیری از گونهشناسی در راستای سنخشناسی و طبقهبندی مفهومی عدالت، و درنهایت کمک به درک و شناخت بهتر این مفهوم میانرشتهای است. به این منظور پس از نقد و بررسی گونهشناسیهای موجود برنامهریزی شهری، سنخشناسی نظریههای عدالت بر مبنای گونه انتخابشده تبیین شدهاند. نتیجه این مقاله ارائه یک «الگوواره مفهومی» برای فهم بهتر و جامعتر پیچیدگیهای اصل عدالت در برنامهریزی شهری است؛ چارچوبی که میتواند راهنمای پژوهشهای گوناگون عدالتپژوهی در حوزه برنامهریزی شهری باشد.
آینده پژوهی آموزش عالی
مسلم شیروانی ناغانی؛ محمد رحیم عیوضی؛ حاکم قاسمی
چکیده
ظهور فرارشتۀ آیندهپژوهی پس از جنگ جهانی دوم، سبب کنار نهاده شدن غیبگویی و پیشگوییهای پیامبرگونه شد. این فرارشته با وجود فرازوفرودهای گوناگون در طول دهههای اخیر، همواره سعی در ارائه گزارههایی علمی درباره آینده داشته است. در این میان، رویکردها و مفاهیم مختلفی در عرصه آیندهپژوهی تولید شده است که هریک با وجود برخی نقاط مشترک، ...
بیشتر
ظهور فرارشتۀ آیندهپژوهی پس از جنگ جهانی دوم، سبب کنار نهاده شدن غیبگویی و پیشگوییهای پیامبرگونه شد. این فرارشته با وجود فرازوفرودهای گوناگون در طول دهههای اخیر، همواره سعی در ارائه گزارههایی علمی درباره آینده داشته است. در این میان، رویکردها و مفاهیم مختلفی در عرصه آیندهپژوهی تولید شده است که هریک با وجود برخی نقاط مشترک، دارای ویژگیها و ممیزههایی هستند. یکی از مهمترین این مفاهیم، آیندهنگاری راهبردی است. این مقاله در پی بررسی چیستی و چرایی این مفهوم است. در این راستا ابتدا به تعریف و تعیین جایگاه آیندهنگاری راهبردی در آیندهپژوهی پرداخته شده و سپس ماهیت میانرشتهای این مفهوم و مبانی معرفتشناسی آن، مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته است. یافتههای این مقاله نشان میدهند که آیندهنگاری راهبردی بهعنوان یک میانرشته به مسیر روبهرشد خود ادامه میدهد و برخلاف برخی دیگر از رویکردهای آیندهپژوهی با شکست و افول روبهرو نشده است. این میانرشته از نوعی عقلانیت درونپارادایمی برخوردار است و متناسب با ویژگیهایی که دارد، میتواند در زمینههای مختلف برنامهریزی بلندمدت کشور، بهویژه در حوزههای اقتصادی، بسیار رهگشا و کارساز باشد. در پایان مقاله، پیشنهادهایی در راستای توجه و بهکارگیری هرچه بیشتر آیندهنگاری راهبردی در کشور ارائه شده است.
میان رشتهای
طاهره میرعمادی
چکیده
این مقاله به کنکاش در نظریهها و چارچوبهای مفهومی در حوزه بینرشتهای سیاستپژوهی علم، فناوری، و نوآوری میپردازد تا با بررسی میزان بینرشتگی، درجه توانمندی این نظریهها را در رویارویی با چالشهای اصلی سیاستگذاری بسنجد. پرسش این مقاله این است که چه تغییری در طبیعت میانرشتگی این قلمرو دانشی درنتیجۀ چرخشهای نظری در انگارههای ...
بیشتر
این مقاله به کنکاش در نظریهها و چارچوبهای مفهومی در حوزه بینرشتهای سیاستپژوهی علم، فناوری، و نوآوری میپردازد تا با بررسی میزان بینرشتگی، درجه توانمندی این نظریهها را در رویارویی با چالشهای اصلی سیاستگذاری بسنجد. پرسش این مقاله این است که چه تغییری در طبیعت میانرشتگی این قلمرو دانشی درنتیجۀ چرخشهای نظری در انگارههای مفهومی آن پدیدار شده است. واحد تحلیل، برنامههای پژوهشی حاکم بر حوزه مطالعاتی است که حول محور «شکست»، تکوین یافتهاند. ابزار سنجش میانرشتگی این قلمرو دانشی، بنیانهای فلسفی این انگارههای نظری است. مقاله حاضر با استفاده از آموزههای کلاین و ولش در بعد هستیشناختی و معرفتشناختی درمییابد که با توجه به چندرشتهای بودن جامعه علمی این حوزه، اولاً سطح تحلیل از خرد به سطح کلان سیستمی و اکنون به نگرش چندسطحی تحول یافته است؛ ثانیاً بهتدریج سهم نگرشهای کیفیگرا و تفسیری علوم اجتماعی و انسانی در توسعۀ نظریه و روشها بیشتر شده و در پایان، صبغه انتقادی این نگرشها نسبت به صبغۀ ابزاری آنها پررنگتر شده است. این سه ویژگی، نشاندهندۀ این است که انگارههای مفهومی نوین در این رشته، قابلیت این حوزه را در رویارویی با معضلات پیچیدۀ سیاستگذاری افزایش دادهاند.
میان رشتهای
قاسم درزی
چکیده
تشبیه و استعاره، از صنایعِ مهم ادبی محسوب میشوند که در تبیین و رفع ابهام از مفاهیم مبهم و پیچیده نقشی مهمی دارد. گرچه استعارهها بیشتر در زمرۀ صنایع ادبی بهحساب میآیند و ابعادِ زیباییشناختیِ آنها شناختهشدهتر است، اما در دورۀ مدرن توانستهاند راه خود را به دنیای علم نیز باز نمایند و نقشی تأثیرگذار در اکتشافاتِ برجستۀ ...
بیشتر
تشبیه و استعاره، از صنایعِ مهم ادبی محسوب میشوند که در تبیین و رفع ابهام از مفاهیم مبهم و پیچیده نقشی مهمی دارد. گرچه استعارهها بیشتر در زمرۀ صنایع ادبی بهحساب میآیند و ابعادِ زیباییشناختیِ آنها شناختهشدهتر است، اما در دورۀ مدرن توانستهاند راه خود را به دنیای علم نیز باز نمایند و نقشی تأثیرگذار در اکتشافاتِ برجستۀ علمی در دوران معاصر داشته باشند. با توجه به اهمیتِ مقولۀ «پیچیدگی» در مطالعاتِ میانرشتهای و نقشِ بسزایِ استعارهها در تبیین و پرده برداشتن از پیچیدگیِ امور، میتوان از استعارهها در مواضع مختلفی در پژوهش میانرشتهای استفاده کرد. چهار کاربستِ اصلیِ استعارهها در مطالعاتِ میانرشتهای عبارتاند از: 1) تبیین معنای عمومی و کلّی از میانرشتگی؛ 2) تعیین کیفیتِ تعاملِ رشتهها با یکدیگر؛ 3) تعیین نحوۀ برقراری دیالوگ و گفتوگو میانِ رشتههای مختلف؛ و 4) کمک به استخراج مسائل میانرشتهای و برنامۀ تحقیقاتی. بر این اساس و در قالبِ این چهار کاربستِ اصلی به بیان و توضیح 6 استعارۀ رایج در میانرشتهای خواهیم پرداخت. این 6 استعاره عبارتاند از: مرزگذری، پُلسازی، بازسازی، مجمعالجزایر، دوزبانگی، و نگاشت.
علی رستمیان؛ قنبر محمدی الیاسی؛ مجتبی امیری؛ کمال سخدری
چکیده
پژوهش حاضر در پی طرح سنخبندی انتقادی هویت کارآفرینانه است. اتکا بر رهیافت انتقادی بهویژه تعریف عقلانیت از منظر یورگن هابرماس و ابعاد مربوط به چارچوب مفهومیِ ناظر بر سنخبندی هویت کارآفرینانه، از یکسو به شکلگیری قطبیتِ عقلانیت رهاییبخش در برابر عقلانیت ابزاری، و از سوی دیگر به قطبیتِ فردمداری در برابر جامعهمداری میانجامد ...
بیشتر
پژوهش حاضر در پی طرح سنخبندی انتقادی هویت کارآفرینانه است. اتکا بر رهیافت انتقادی بهویژه تعریف عقلانیت از منظر یورگن هابرماس و ابعاد مربوط به چارچوب مفهومیِ ناظر بر سنخبندی هویت کارآفرینانه، از یکسو به شکلگیری قطبیتِ عقلانیت رهاییبخش در برابر عقلانیت ابزاری، و از سوی دیگر به قطبیتِ فردمداری در برابر جامعهمداری میانجامد که در نتیجۀ آن چهار سنخ هویت کارآفرینانه شامل آزادیخواهی، استقلالطلبی، نظمطلبی و سودجویی معرفی شدهاند. در ادامه، جایگاه هر یک از این سنخهای هویتی در شناخت اقسام گوناگون کارآفرینی، بررسی و ضمن مقایسۀ این هویتها، چهار نوع کارآفرینی شامل کارآفرینی عمومی، کارآفرینی سبک زندگی، کارآفرینی بوروکراتیک و کارآفرینی تجاری معرفی و دلالتهای مفهومی این نوع سنخشناسی طرح میگردند. پاین پژوهش علاوهبر غنای مطالعات هویت کارآفرینانه از طریق به پیش کشیدن نقش عقلانیت و قضاوت دربارهٔ جامعه، به تفاوت و تعارض این هویتها نیز اشاره دارد . اتکا به مواضع نظریهٔ انتقادی در مطالعهٔ هویت کارآفرینانه، گامی است در راستای تعمیق سرشت میانرشتهایِ پژوهش کارآفرینی.
میان رشتهای
اعظم معتمدی؛ محمد یمنی؛ علی خورسندی طاسکوه؛ محبوبه عارفی
چکیده
پژوهشهای میانرشتهای در دو دهۀ اخیر از رشد کمسابقهای برخوردار شدهاند. مرور ادبیات علمی مربوط نشان میدهد که این دسته از پژوهشها اهمیت روششناختی و نیز گونهشناختی معتنابهای دارند. هدف این پژوهش این است که با استفاده از روش اسنادی و با توجه به روند تاریخی به مقایسه و توصیف و تبیین طبقهبندیهای مختلف از پژوهش میانرشتهای، ...
بیشتر
پژوهشهای میانرشتهای در دو دهۀ اخیر از رشد کمسابقهای برخوردار شدهاند. مرور ادبیات علمی مربوط نشان میدهد که این دسته از پژوهشها اهمیت روششناختی و نیز گونهشناختی معتنابهای دارند. هدف این پژوهش این است که با استفاده از روش اسنادی و با توجه به روند تاریخی به مقایسه و توصیف و تبیین طبقهبندیهای مختلف از پژوهش میانرشتهای، فارغ از طبقهبندیهای که تاکنون انجام شده است، بپردازد. این مطالعه با رویکردی تبارشناسانه بر آن است که بهرغم بههمپیوستگیها، گسستگیها، و طبقهبندیهای گوناگون پژوهش میانرشتهای، به ریشهیابی این گونهها پرداخته و گفتمان جدیدی را در این قلمرو مطرح سازد. این مقاله نشان میدهد که طبقهبندیهای پژوهش در بسیاری از موارد با هم همپوشانی داشته و پژوهش میانرشتهای از اواخر قرن بیستم تا دهههای اخیر همراه با تحولات نقش دانشگاهها در جامعه، از تأکید بر طبقهبندی ساختاری بهسوی تأکید بر طبقهبندی ساختاریـکاربردی سوق یافته است و دانش از ماهیت آکادمیک بهسوی ماهیت پسا آکادمیک تغییر ماهیت داده است.
محمدباقر خرمشاد؛ فرزاد سوری
چکیده
در این مقاله تلاش میکنیم تا ارتباط بین سه مفهوم اعتماد نهادی، دانشگاه، و جامعهپذیری سیاسی را بررسی کنیم. اعتماد نهادی از مهمترین سرمایههای هر نهاد برای پیشبرد کارکردهایش است. از سویی، یکی از مهمترین کارکردهای دانشگاههای دولتی در جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذاری بر روند جامعهپذیری سیاسی مخاطبان اصلی خود، یعنی دانشجویان ...
بیشتر
در این مقاله تلاش میکنیم تا ارتباط بین سه مفهوم اعتماد نهادی، دانشگاه، و جامعهپذیری سیاسی را بررسی کنیم. اعتماد نهادی از مهمترین سرمایههای هر نهاد برای پیشبرد کارکردهایش است. از سویی، یکی از مهمترین کارکردهای دانشگاههای دولتی در جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذاری بر روند جامعهپذیری سیاسی مخاطبان اصلی خود، یعنی دانشجویان است. پرسش اصلی این مقاله این است که اعتماد نهادی بهمثابۀ مهمترین شاخص سرمایۀ اجتماعی چه تأثیری بر فرایند جامعهپذیری سیاسی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاههای دولتی شهر تهران بهمثابۀ جامعۀ آماری این مقاله دارد. این مقاله با مبنا قراردادن نظریۀ رابرت پاتنام درخصوص مفهوم سرمایۀ اجتماعی این فرضیه را مطرح میکند که جامعهپذیری سیاسی در هر جامعه بهطور عمده از طریق نهادهای دولتی صورت میپذیرد و میزان اعتماد نهادی افراد جامعه به نهادهای دولتی که از آن با عنوان «اعتماد نهادی» یاد میشود در فرایند اجرا و اثربخشی جامعهپذیری سیاسی بسیار حائز اهمیت است. بررسی یافتههای آماری مربوط به مطالعۀ موردی این مقاله نشان داد که با افزایش سطح اعتماد نهادی در دانشگاههای دولتی شهر تهران میزان اثربخشی آنها بر جامعهپذیری سیاسی دانشجویان مقطع کارشناسی افزایش مییابد.
سید علیرضا حسینی بهشتی
چکیده
مقولهٔ شهروندی و حقوق و تکالیف مترتب بر آن در کانون مبانی شکلگیری دولتهای مدرن قرار دارد و بر چگونگی ساختارهای حقوقی و فرایندهای تصمیمگیری در نظامهای مردمسالار تأثیری بس گسترده دارد. در این راستا، منشور حقوق شهروندی، که دستاورد تلاشهای دولت یازدهم بوده است، با هدف تأکید، تبیین و تبویب نظام حق و تکلیف شهروندان جمهوری اسلامی ...
بیشتر
مقولهٔ شهروندی و حقوق و تکالیف مترتب بر آن در کانون مبانی شکلگیری دولتهای مدرن قرار دارد و بر چگونگی ساختارهای حقوقی و فرایندهای تصمیمگیری در نظامهای مردمسالار تأثیری بس گسترده دارد. در این راستا، منشور حقوق شهروندی، که دستاورد تلاشهای دولت یازدهم بوده است، با هدف تأکید، تبیین و تبویب نظام حق و تکلیف شهروندان جمهوری اسلامی ایران منتشر و به ادارات و سازمانهای دولتی ابلاغ شد. هدف این نوشتار این است که متن منشور را با بهرهگیری از رهیافتی میانرشتهای مورد ارزیابی نقادانه قرار دهد و از این طریق، مزایا و کاستیهای آن را بهمنظور بهرهبرداری در ویراستهای بعدی آن نشان داده شود. متن منشور بهعنوان یک سند حقوقی منتشر شده است، اما مباحث بنیادین آن در حوزهٔ اندیشهٔ سیاسی مطرح شده و میشود. بنابراین، پس از مرور سریع تاریخ تکوین و مبادی فلسفی حق شهروندی در بخش اول، با بهرهگیری از مطالعات انجامیافته در اندیشهٔ سیاسی، تبیین سهدیدگاه اصلی دربارهٔ اساس حقوق شهروندی (لیبرال، جامعهگرا و جمهوریتگرا) در بخش دوم صورت گرفته است. در بخش سوم، با بهرهگیری از مباحث ارایه شده در بخشهای اول و دوم نوشتار، ارزیابی نقادانهٔ منشور حقوق شهروندی جمهوری اسلامی ایران انجام گرفته است که شامل برخی پیشنهادات برای تکامل و اصلاح آن نیز هست.
میان رشتهای
قاسم درزی
چکیده
تاریخ انگاره، در زمرۀ روشهای جدیدی است که با رویکردی تاریخی، یک مفهوم و انگارۀ مشخص را بررسی و مهمترین تغییراتِ مؤلفهای در آن را شناسایی میکند و درنهایت نیز توسعه، تضییق، یا تغییرات اساسیای که در طول تاریخ برای آن مفهوم ایجاد شده است را نشان میدهد. نگاهی تاریخی به مهمترین تعریفها در مورد میانرشتگی و گونههای مختلف آن ...
بیشتر
تاریخ انگاره، در زمرۀ روشهای جدیدی است که با رویکردی تاریخی، یک مفهوم و انگارۀ مشخص را بررسی و مهمترین تغییراتِ مؤلفهای در آن را شناسایی میکند و درنهایت نیز توسعه، تضییق، یا تغییرات اساسیای که در طول تاریخ برای آن مفهوم ایجاد شده است را نشان میدهد. نگاهی تاریخی به مهمترین تعریفها در مورد میانرشتگی و گونههای مختلف آن نشان میدهد که میانرشتگی، ابتدا بیشتر مفهومی آرمانی و مربوط به دستیابی به «علم واحد» بوده است. در دوره مدرن نیز نخستین تعریفها از میانرشتگی در راستای دستیابی به علم واحد هستند، اما این ایده بهسرعت کنار گذاشته شده و «تلفیق دانش»، بهعنوان اصلیترین معیار، مطرح شد و ازآنپس، کمکم رویکرد ابزاری به میانرشتهای در میانِ صاحبنظران شکل گرفت. کلگرایان، مهمترین منتقدان رویکرد تلفیقی به میانرشتهای بودند و انتزاعی بودن بحثهای مرتبط با «تلفیق دانش» را اصلیترین آسیب آن میدانستند. نگاه انضمامی و مسئلهمحور، در این رویکرد کاملاً مشهود است و برهمیناساس نیز تعریفهای مرتبط با میانرشتگی تبیین میشوند. همچنین، در قرن بیستویکم شاهد محوریتِ رویکردِ کاربردی و توجه جدی به فرارشتهای هستیم. مفهومسازی «فرارشتهای» کاملاً براساس میزانِ کاربردی بودن و بومی بودنِ مسائل موردنظر است. در گونۀ نخست فرارشتهای با «عبور از مرزهای دانش» و در گونه دوم، با «عبور از حوزه دانشی» روبهرو خواهیم بود؛ بنابراین، نگاه تاریخی به این انگاره، دو گذارِ اساسی را به ما نشان میدهد: 1) گذار از نگاه آرمانگرایانه و مبتنیبر رخنههای معرفتی به نگاه عملگرایانه و مبتنیبر حل مسئله؛ 2) گذار از میانرشتهای به فرارشتهای.
میان رشتهای
مرتضی بحرانی
چکیده
رویکرد میانرشتهای، رویکرد پساتوسعه به دانش است؛ رویکردی که آرمانـهنجار مسئولیت را پیش مینهد: «میانِ» سوژه و ابژه، خود و دیگری، و گذشته و آینده چیزی لازم است تا خدشههای نظام غایی امنیت را جبران کند. بدون این غایت میانی، همۀ ارزشهای نو در معرض خدشه و انحراف هستند. اما این مسئولیت نیز با محدودیت روبهرو است؛ بهگونهای ...
بیشتر
رویکرد میانرشتهای، رویکرد پساتوسعه به دانش است؛ رویکردی که آرمانـهنجار مسئولیت را پیش مینهد: «میانِ» سوژه و ابژه، خود و دیگری، و گذشته و آینده چیزی لازم است تا خدشههای نظام غایی امنیت را جبران کند. بدون این غایت میانی، همۀ ارزشهای نو در معرض خدشه و انحراف هستند. اما این مسئولیت نیز با محدودیت روبهرو است؛ بهگونهای که چهبسا میانرشتگی نیز ناقض غایت خود شود. خوانش پدیدارشناختی، این محدودیت را جبران میکند. تحقق آن جبران و رفع این محدودیت، در گرو مسئولیت برای کاستن استعداد وقوع شرارت در موقعیت است: درست آنگاه که کمتر دست به خشونت میزنیم، کمتر به تبعیض وقع مینهیم، و کمتر به بهرهکشی، تخریب، تجاهل، و بیعملی روی میآوریم، زمینۀ مسئولیت را خلق کردهایم. برای ما که در فرایند پیشرفت هستیم، میانرشتهکاری بهمثابه کنش برآمده از همکاری رشتهها، در راستای تحقق مسئولیتی که با خود امنیت و ایمنی را نیز محقق میکند، امری خطیر و کاری بسیار دشوار است؛ تنها با پرمایگی دانشی و اخلاقی است که میتوان در نظر و عمل، میانرشتهشناس و میانرشتهکار شد. میانرشتگی از خود ما آغاز میشود و تحقق خود، بدون ادراک خردورزی و بدون تلاش سنجشگری ناممکن است. مساهمت من در این مطالعه میانرشتهای در حد همین افزوده است که میتوان با رهیافتی متفاوت از رهیافت اثباتگرایانه به تبیین افقی از میانرشتهای پرداخت که انتقادهای گذشته، دیگر سر راست نکنند و زمینههای تبانی میانرشتگی برای مباشرت در شرارت را منتفی کند.
محمود مهرمحمدی
چکیده
شاید در چند دهه اخیر، جهان اتفاقی تلختر، دلهرهآورتر و مرگبارتر از شیوع ویروس کرونا (کوویدـ19) را تجربه نکرده باشد. این پدیدهٔ پاندمیک، از سوی دیگر، آثار مثبتی را نیز در زندگی انسانها از خود بهجای گذاشته است؛ بنابراین نباید آن را بهطور کامل تهدید، ضایعه و فاجعه ارزیابی کرد. همینکه این دو روی پدیده مورد تصدیق قرار گرفت، پای ...
بیشتر
شاید در چند دهه اخیر، جهان اتفاقی تلختر، دلهرهآورتر و مرگبارتر از شیوع ویروس کرونا (کوویدـ19) را تجربه نکرده باشد. این پدیدهٔ پاندمیک، از سوی دیگر، آثار مثبتی را نیز در زندگی انسانها از خود بهجای گذاشته است؛ بنابراین نباید آن را بهطور کامل تهدید، ضایعه و فاجعه ارزیابی کرد. همینکه این دو روی پدیده مورد تصدیق قرار گرفت، پای واکاویهای دانشپژوهانه به عرصهٔ باز میشود. کلانپرسشی که در این نظرورزیها باید در کانون توجه قرار گیرد این است که کوویدـ۱۹ چه آثار مخرب و چه آثار سازندهای را برای بشر بههمراه داشته است یا چگونه زیست بشر را در این دو جهت تحتتأثیر قرار داده و خواهد داد. از سوی دیگر، دامنه تأثیرگذاری این پدیده چنان وسیع است که متفکران و صاحبان اندیشه در طیف وسیعی از حوزههای معرفتی را به خود مشغول کرده و در ادامه هم خواهد کرد. به دیگر سخن، کلانپرسش مورد اشاره باید به پرسشهای خاص و موردی در حوزههای معرفتی گوناگون ترجمه شود تا به کنشهای مطالعاتی آن حوزه جهت دهد. وقتی سخن از حوزههای دانشی متنوع به میان میآید که ربطی میان آنها و پدیدهٔ پاندمی کرونا برقرار است، در درجهٔ نخست رشتههایی مانند آموزش (اعم از عمومی و عالی)، اقتصاد و روانشناسی و سلامت روان ممکن است به ذهن خطور کند. اما قطعاً دامنه ربط بسیار وسیعتر و جدیتر است و از جمله حوزههای الهیات، فلسفه، جامعهشناسی، حقوق و حتی سیاست و روابط بینالملل را دربرمیگیرد. جالب این که شمارهٔ بهار ۱۳۹۹ فصلنامه مطالعات میانرشتهای، یعنی اولین شماره از دو شماره مستقلی است که به این موضوع اختصاص داده شده است، زمانی به چاپ میرسد که جهان شاهد التهابات سیاسی در ایالات متحدهٔ امریکا در پیوند با انتخابات ریاستجمهوری است. برای نمونه، از ربط پاندمی کرونا به عرصهٔ سیاسی اگر بخواهیم مثالی بزنیم، بهترین و تازهترین و شاید مهمترین آن در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا نمایان باشد. شکست ترامپ و پایین کشیدهشدن او از اریکه قدرت به عقیدهٔ بسیاری از ناظران و تحلیلگران تحت تأثیر نوع مواجهه او با مدیریت پدیده کرونا نیز بوده است. به عبارت دیگر، مدیریت موفق و منجر به مرگومیر کمتر این پدیده میتوانست شانس او برای انتخاب مجدد را به شکل قابلتوجهی افزایش دهد. رقبای سیاسی او بر این طبل با صدای هرچه بلندتر کوبیدند و شاید ضعف او را در مدیریت این شرایط بیش از آنچه بود هم جلوه دادند و میوهٔ آن را که دستیابی به قدرت بود نیز چیدند. در عرصهٔ روابط بینالملل هم شرایط حادث شده در اثر شیوع کرونا فرضیههای گوناگونی اعم از فراهم آمدن بستری برای اتفاقات مثبت، همدلانه و عدالتخواهانه از یکسو یا اتفاقات از نوع سلطه و تهدید کننده مقاصد صلحطلبانه از سوی دیگر را به ذهن متبادر می کند که همه آنها مستحق عطف توجه پژوهشی توسط پژوهشگران این عرصه است.به هر روی، باید اذعان کنم پاندمی کرونا برای فصلنامه مطالعات میانرشتهای فرصت و موقعیت مسئلهدار نابی را فراهم ساخت تا صاحبان اندیشه در عرصه های مختلف معرفتی را به تأمل و نگارش مقاله در این زمینه بکر و البته میان رشته ای دعوت کنیم. همچنان که اشاره شد ما با اختصاص دو شماره ویژه به این مقوله مجله را به یکی از بسترهایی در کشور تبدیل کردیم که به اندازه وسع و توان می کوشید میزبان تلاش های اندیشه ورزانه در جهت پاسخگویی به یکی از نیازهای مبرم جامعه باشد. خوشبختانه این تصمیم با استقبال قابل توجه جامعه علمی مواجه شد و بدین ترتیب منابع در خور اعتنایی فراهم آمد که پیشکش مخاطبان فرهیخته مجله شده است. این دستاورد در درجه نخست مرهون سیاست های بخردانه ای بود که هیات تحریریه فصلنامه اتخاذ کرد. سپس باید از استاد گرامی جناب آقای دکتر نعمت الله فاضلی تشکر کرد که دعوت هیات تحریریه برای پذیرش مسئولیت سردبیر میهمان این شماره ها را پذیرفت و با کفایت و کارایی کار را به سرمنزل مقصود رساند.امید است این مجموعه بتواند به سهم خود ذخائر دانایی کشور را به نظام سیاستگذاری و تصمیم گیری در سطوح مختلف نیز مرتبط ساخته و به افزایش عیار عقلانی و اثربخشی آن ها یاری رساند.
بحران ویروس کرونا
محسن خلیلی
چکیده
کرونا، همچون برخی واژگانِ یونانی، دوسرمعنا است؛ هم تاج و هم هاله. اکنون دنیاگیر است و تاجِ جهان شده و همهچیز را در هالۀ خود فروبرده است. بیماریِ کوویدـ19، جهان را بر آستانه نهاده است؛ تا جاییکه، از دنیای پیشاکرونا/پساکرونا، بهمثابه دو دنیای بسیارناهمانند سخن گفته میشود. کرونا، موقعیتِ درمرزافتادۀ جهانِ کنونی را آشکار ...
بیشتر
کرونا، همچون برخی واژگانِ یونانی، دوسرمعنا است؛ هم تاج و هم هاله. اکنون دنیاگیر است و تاجِ جهان شده و همهچیز را در هالۀ خود فروبرده است. بیماریِ کوویدـ19، جهان را بر آستانه نهاده است؛ تا جاییکه، از دنیای پیشاکرونا/پساکرونا، بهمثابه دو دنیای بسیارناهمانند سخن گفته میشود. کرونا، موقعیتِ درمرزافتادۀ جهانِ کنونی را آشکار ساخته است؛ بدون آنکه، پیشاپیش بر سر آن اجماعی صورت گرفته باشد. کرونا، بزنگاه شده است؛ بهمعنای درهمفرورفتنِ دلهرهآور زمان و مکانِ پر از رهزنان، بدون آنکه برنامهای ازپیش، برای رویارویی با آنان چیده شده باشد. نشانههای جهانِ درحالِتغییر، مدّت زمانی پیش، که از دهکدۀ جهانی سخن بهمیان آمد، آشکار شده بود؛ اما، بر سرِ درونمایهها و شیوههای زیستِ جمعی در دنیای جهانگیر/جهانیشده، پیمانی بسته نشده بود. نگارنده، با پذیرشِ پیشانگارۀ (بنیانگرفتنِ زندگی جمعی انسانها برپایۀ دیالکتیکِ تز/آنتیتز/سنتز) و با درنظرگرفتنِ رویکردِ تاریخ سیاسی و با بهرهگیری از روش تبیین تاریخپایه کوشش کرده است تا این انگاره را مستدل سازد که کرونا، چرخشگاهی است که نیازمندی جامعۀ بشری را به یک قرارداد نوین اجتماعی، بایسته و هویدا نموده است. اگر در سال1648، مونسترِ ایالتِ وستفالیا، پایانِ نبرد بود و آغازِ توافق جمعی کشورها؛ اکنون، ووهانِ2019، آغازِ نبرد را نمایان کرده است تا بشرِ جهانیشده، در راهروِ توافقی دوباره برای قراردادی نوین، گام بردارد.
مریم ملونی؛ علیرضا اسفندیاری مقدم؛ محمد حسن زاده؛ بهروز بیات؛ حمیدرضا دزفولیان
چکیده
فرایندهای اصلیِ اقتصاد دانشبنیان، عبارتاند از تولید، توزیع، انتقال، و کاربرد دانش. با گسترش روزافزون علم و دانش، و توسعۀ محدودۀ بهکارگیری آن، تحقیق و توسعه، کلیدیترین رمز موفقیت صنایع در عصر حاضر بهشمار میآید. مقالۀ حاضر، بهگونهای میانرشتهای در پی بررسی راهکارهای توسعۀ دانش برای بهکارگیری در صنعت است، و با توجه ...
بیشتر
فرایندهای اصلیِ اقتصاد دانشبنیان، عبارتاند از تولید، توزیع، انتقال، و کاربرد دانش. با گسترش روزافزون علم و دانش، و توسعۀ محدودۀ بهکارگیری آن، تحقیق و توسعه، کلیدیترین رمز موفقیت صنایع در عصر حاضر بهشمار میآید. مقالۀ حاضر، بهگونهای میانرشتهای در پی بررسی راهکارهای توسعۀ دانش برای بهکارگیری در صنعت است، و با توجه به قابلیت بهکارگیریِ مستقیم نتایج آن در فرایند ایجاد و شکلگیری زنجیرۀ ارزش تحقیق و توسعه در نظام ملی نوآوری، کاربردی بهشمار میآید. ماهیتِ پژوهش، اکتشافی و هدفِ آن، شناسایی عناصر مؤثر بر روند شکلگیری زنجیرۀ ارزش تحقیق و توسعه در نظام نوآوری، با نتایجِ عینی و مشخص است. جامعۀ آماری پژوهش، 30 نفر از خبرگان نظام ملی نوآوری هستند که بهگونهای هدفمند و قضاوتی، انتخاب شدهاند. نتایج حاصل از اجرای مراحل سهگانۀ روش دلفی نشان میدهد که از مجموع 162 سنجۀ شناساییشده در مراحل مطالعات کتابخانهای، سرانجام 89 سنجه در قالب 10 سازه، با اجماعنظر نخبگانی به تأیید نهایی رسیدهاند؛ الگوی ترسیمشده، برای ساختار «زنجیرۀ تحقیق و توسعه» مبتنیبر رویکردی فرایندی و نتیجهگرا است و مراحل انجام تحقیق و توسعه در صنعت، در قالب پنج گام، دستهبندی و در هر گام، دو مرحله و در هر مرحله نیز ــمتناسب با ماهیت آنــ تعدادی زیرمرحله درنظر گرفته شده است.
سیاستگذاری علم و فناوری
هاشم عطاپور؛ افشین حمدی پور؛ پریوش اکبرزاده
چکیده
مقاله حاضر قصد دارد به بررسی دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهشهایشان بپردازد. این پژوهش با رویکرد کمّی و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه پژوهش اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز بودند که 20درصد از آنها با استفاده از نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبتی بهعنوان نمونه انتخاب شدند. به این ترتیب، تعداد ...
بیشتر
مقاله حاضر قصد دارد به بررسی دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهشهایشان بپردازد. این پژوهش با رویکرد کمّی و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه پژوهش اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز بودند که 20درصد از آنها با استفاده از نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبتی بهعنوان نمونه انتخاب شدند. به این ترتیب، تعداد 153 نفر از کل اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز در تکمیل پرسشنامه شرکت داشتند. نتایج نشان داد میانگین خودارزیابی اعضای هیئت علمی مشارکتکننده در پژوهش نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهشهایشان برابر با 72/8 بوده و میانگین جامعه پژوهش با اطمینان 95درصد در حد فاصل 29/8 و 15/9 قرار دارد که با توجه به دامنهٔ نمرات قابلحصول در حد متوسط قرار دارد. بین خودارزیابی گروههای مختلف آموزشی نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهشهایشان تفاوت معناداری وجود دارد. اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز حوزههای بالقوهای که میتوانند از پژوهشهای آنها بهرهمند شوند را بهترتیب «صنعت»، «محیط زیست»، «آموزش»، «خطمشی و سیاستگذاری» و «کشاورزی» بیان کردهاند. همچنین، نتایج نشان داد هرچه «تعداد طرحهای بروندانشگاهی» و «ارتباط کاری اعضای هیئت علمی با سازمانهای خارج از دانشگاه تبریز» بیشتر باشد، میزان خودارزیابی آنها نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهشهایشان نیز بیشتر است. برمبنای نتایج حاصلشده، تشویق اعضای هیئت علمی به انجام طرحهای بروندانشگاهی و داشتن ارتباط کاری با سازمانهای خارج از دانشگاه میتواند ارزیابی اعضای هیئت علمی نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهشهایشان را بیشتر کرده، و با درگیر ساختن آنها با مسائل و موضوعات واقعی جامعه به افزایش اثرگذاری اجتماعی پژوهشهای دانشگاهی منجر شود.
نوآوری و فناوری
مهدی دیلم صالحی؛ علی اصغر پورعزت؛ مجتبی امیری؛ محمد قاسمی ششده
چکیده
بودجه بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای نظام خطمشیگذاری و خون حیاتی دولت، تأثیر بسیار زیادی در جهتدهی به اقدامات آتی کشور خواهد داشت. بودجه میتواند محرک اقتصاد دانشبنیان و عامل رشد و توسعهٔ زیستفناوری، بهعنوان یکی از نوآوریهای برتر قرن حاضر باشد. در مقالهٔ حاضر، یافتن مختصات و ویژگیهای خطمشی بودجهای مناسب برای ...
بیشتر
بودجه بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای نظام خطمشیگذاری و خون حیاتی دولت، تأثیر بسیار زیادی در جهتدهی به اقدامات آتی کشور خواهد داشت. بودجه میتواند محرک اقتصاد دانشبنیان و عامل رشد و توسعهٔ زیستفناوری، بهعنوان یکی از نوآوریهای برتر قرن حاضر باشد. در مقالهٔ حاضر، یافتن مختصات و ویژگیهای خطمشی بودجهای مناسب برای توسعهٔ زیستفناوری در کشور مورد بررسی قرار گرفته است. این مقاله در ﭼﺎرﭼﻮب روﻳﻜﺮد ترکیبی و ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روشتحلیل ﺗﻢ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺑﺮای تعیین ویژگیها، با خبرگان خطمشیگذاری، بودجهریزی و زیستفناوری مصاحبه شده است. در نهایت مؤلفههای خطمشی بودجهای در قالب ۱۶ مقولهٔ اصلی استخراج شد که عبارتاند از: تقسیمکار ملی، اصلاح ساختار نهادی، تقویت ستاد توسعه زیستفناوری، اصلاح قوانین و مقررات، اصلاح قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان، ایجاد ثبات و پایداری در قوانین، اصلاح ساختار بودجهٔ کشور، تقویت نقش اهرمی بودجه، اصلاح روشهای بودجهریزی، بودجهریزی عملیاتی، اصلاح بودجهٔ پژوهشی کشور، اصلاح مدلهای تأمین مالی، اصلاح مرحله دستورگذاری، زیرساخت فناوری اطلاعات، رعایت اصول بودجه، نظارت بر هزینهکرد اعتبارات.
بحران ویروس کرونا
محمدسعید ذکایی؛ سیمین ویسی
چکیده
ساختار عاطفی هر جامعه بخش پویای فرهنگی آن جامعه را تشکیل میدهد. بهرغم آثار عمیق و فراگیر این شبکههای عاطفی بر متن اجتماعی و تعاملات روزمره، بهندرت در فضای علوم اجتماعی ایرانی، مطالعهای کیفی بر روی ساختار عواطف جامعه انجام میشود. پاندمی کرونا در چند ماه گذشته توانسته بر ساختار عاطفی جامعهٔ ایرانی، بهویژه امید و اضطراب، ...
بیشتر
ساختار عاطفی هر جامعه بخش پویای فرهنگی آن جامعه را تشکیل میدهد. بهرغم آثار عمیق و فراگیر این شبکههای عاطفی بر متن اجتماعی و تعاملات روزمره، بهندرت در فضای علوم اجتماعی ایرانی، مطالعهای کیفی بر روی ساختار عواطف جامعه انجام میشود. پاندمی کرونا در چند ماه گذشته توانسته بر ساختار عاطفی جامعهٔ ایرانی، بهویژه امید و اضطراب، تأثیرات مهمی بگذارد. فضای مجازی بهعنوان فضایی که ادامهٔ فضای واقعی است بهخوبی این تغییرات را نشان میدهد. مقاله حاضر با اتکا به قومنگاری مجازی، نشانهشناسی و تحلیل تماتیک نشان میدهد که شیوع ویروس کرونا باعث شده است بیش از پیش و در ادامه ساختارهای عاطفی واقعی جامعه، در فضای مجازی امید جمعی در برابر امید عمومی قرار بگیرد. بر اساس نتایج، امیدورزی انتقادی بیشتر به سمت امیدورزی اتوپیایی و نیز کارناوالیشدن فضا میل کرده است. با این وجود رگههایی از امیدورزی عاملانه، که البته گاه به انحراف کشیده میشود، در فضا دیده میشود. اضطراب بهعنوان عاطفهای که در برابر امید و بهویژه امید جمعی قرار میگیرد، با افزایش کرونا افزایش چشمگیری داشته است. از آنجاییکه افزایش ترسهای ساختاری به امید عاملانه منجر نمیشود بر ناکامیها و ملال و اضطراب وجودی افزوده است. حتی تبدیل اضطراب وجودی به اضطراب بصری نتوانسته از شدت آن بکاهد. در نهایت اضطراب ناشی از کرونا تبدیل به انزجار نسبت به تمام افراد جامعه و بهدنبال آن افزایش اضطراب نیز میشود.
مدیریت آموزشی
سمیه ابراهیمی کوشک مهدی؛ محمد رضا آهنچیان؛ رضوان حسینقلی زاده
چکیده
مناقشه دربارهٔ نظریه و نظریهپردازی در مدیریت آموزشی چالشی کهن و پابرجاست. با وجود ادعای بسیاری از متخصصان مبنی بر بینرشتهای و تلفیقیبودن حوزه مدیریت آموزشی، کار پیرامون مبانی معرفتی و شناسایی نوع و گونهٔ بینرشتهای در مدیریت آموزشی، که منجر به نظریه معتبر در این حوزه شود، بسیار اندک است. با در نظر گرفتن دو رویکرد کلان تکرشته ...
بیشتر
مناقشه دربارهٔ نظریه و نظریهپردازی در مدیریت آموزشی چالشی کهن و پابرجاست. با وجود ادعای بسیاری از متخصصان مبنی بر بینرشتهای و تلفیقیبودن حوزه مدیریت آموزشی، کار پیرامون مبانی معرفتی و شناسایی نوع و گونهٔ بینرشتهای در مدیریت آموزشی، که منجر به نظریه معتبر در این حوزه شود، بسیار اندک است. با در نظر گرفتن دو رویکرد کلان تکرشته و بینرشتهای در تولید علم، یکی از ملاحظات نظریهپردازی، توجه به رویکرد بینرشتهای از بعد تنوع گونههای تلفیقی و کارایی متفاوت هر گونه است. این مقاله با رویکرد تحلیلیـ استنتاجی پس از شناسایی و معرفی معیارهای ارزیابی بینرشتهایها در قالب سه گونهٔ چندرشتهای، میانرشتهای و فرارشتهای و با تحلیل یک نمونه نظریه با عنوان «مدرسه به عنوان سیستم اجتماعی» در مدیریت آموزشی، به شناسایی وضعیت کنونی «نظریهپردازی» در مدیریت آموزشی پرداخته سپس روند طبیعی و ناگزیر آن در آینده را تبیین کرده است. یافتهها نشان داد که نظریهپردازی در مطالعات مدیریت آموزشی در وضعیت کنونی در آستانه گذر از رویکرد تکرشتهای و ورود به گونهٔ چندرشتهای از رویکرد بینرشتهای است. در این صورت، تحول در نظریهپردازی با گذر از گونهٔ چندرشتهای بهسوی گونهٔ فرارشتهای قابل پیشبینی خواهد بود.
علوم اجتماعی
حمید ضرغام بروجنی؛ فیروزه فرخیان
چکیده
اتوپیای موعود مدرنیسم، محقق نشد و انسان ناکام از تحقق آرمانهای عصر مدرنیسم، دست به خلق جهانی به موازات جهان طبیعی زد. ماحصل زندگی انسان در این جهان موازی مجازی، تولید مستمر میلیاردها ردپای دیجیتالی در کسری از ثانیه و ظهور کلاندادهها است. در پی تحول پدیدآمده در زندگی اجتماعی انسان و تحولاتی که در نتیجه ظهور کلانداده در سطح دسترسی ...
بیشتر
اتوپیای موعود مدرنیسم، محقق نشد و انسان ناکام از تحقق آرمانهای عصر مدرنیسم، دست به خلق جهانی به موازات جهان طبیعی زد. ماحصل زندگی انسان در این جهان موازی مجازی، تولید مستمر میلیاردها ردپای دیجیتالی در کسری از ثانیه و ظهور کلاندادهها است. در پی تحول پدیدآمده در زندگی اجتماعی انسان و تحولاتی که در نتیجه ظهور کلانداده در سطح دسترسی پژوهشگران به واقعیتهای پیچیده و رابطهای اجتماعی به وجود آمده است، دانش و مهارتهای پژوهش اجتماعی نیز نیازمند تحول و بازنگری است. یکی از دشوارترین پرسشهای مطرحشده در جامعه علمی کنونی این است که کلانداده تا چه حد مبانی روششناسی پژوهش علمی و فراتر از آن، علم بشری را متحول میسازد؟ آیا در آستانه وقوع یک گذار پارادایمی در علوم اجتماعی قرار داریم؟ آیا نظریه به عنوان سنگ بنای نظام علم مدرن، به پایان راه خود رسیده است؟ نگارندگان در پی پاسخگویی به دو پرسش بنیادین مطرحشده، ابتدا با بررسی عمیق و مرور سیستماتیک مدارک علمی، که در بازه زمانی 2009 تا 2021 منتشر شدهاند، با رویکردی فرارشتهای، دیدگاهها و استدلالهای گاه متعارض اندیشمندان حوزههای فلسفه علم، علوم داده و شاخههای مختلف علوم اجتماعی را مورد مطالعه و کنکاش قرار دادهاند و پس از آن با خوانش انتقادی و تحلیل متون منتخب، ضمن رد ادعای بینیازی علم مبتنی بر کلانداده از نظریه، نتیجه میگیرند کلانداده آغازگر یک گذار پارادایمی در علم و پژوهش اجتماعی است.
علوم اجتماعی
سیمین ویسی؛ محمدسعید ذکایی؛ اردشیر انتظاری
چکیده
یکی از مهمترین مسائل جامعۀ ایرانی بحث عدالت است. مبحث اصلی مقالۀ حاضر، عدالت معرفتی و شکاف میان تعاریف آن در زندگی روزمره و سیاستگذاریهاست. صفحات افراد جوان در شبکههای اجتماعی اینستاگرام، توئیتر، فیسبوک (متا)، یوتیوب و تلگرام بهصورت هدفمند انتخاب شدهاند و به قومنگاری مجازی، تحلیل مضمون و نشانهشناختی آنها پرداختهایم. ...
بیشتر
یکی از مهمترین مسائل جامعۀ ایرانی بحث عدالت است. مبحث اصلی مقالۀ حاضر، عدالت معرفتی و شکاف میان تعاریف آن در زندگی روزمره و سیاستگذاریهاست. صفحات افراد جوان در شبکههای اجتماعی اینستاگرام، توئیتر، فیسبوک (متا)، یوتیوب و تلگرام بهصورت هدفمند انتخاب شدهاند و به قومنگاری مجازی، تحلیل مضمون و نشانهشناختی آنها پرداختهایم. از سوی دیگر، متون سیاستگذاری نیز تحلیل مضمون شدند. یافتههای فضای مجازی بیعدالتی معرفتی هرمنوتیکی را تأیید میکنند؛ شاهد دو نوع دیگریسازی در فضا هستیم که اولی نخبهگرایانه و دومی مبتنی بر خوانش گفتمان حاکم از معیار بودن است که افراد سعی در مقابله با آنها دارند. پیامدهای این دیگریسازیها شامل تباین میان احکام رسمی و نظرات مردم، قطبیشدن جامعه، بیصدایی و مسئلهآمیزشدن امر تفاوت است. عدالت معرفتی در دو سطح ملی و فراملی که با یکدیگر در پیوندند نیز خود را در دادهها آشکار ساخت. بررسی اسناد سیاستگذاری مربوطه مؤید کافینبودن زمینههای مشارکت جوانان در تصمیمگیریهای کلان، بیتوجهی به سبک زندگیهای گوناگون، دیگریسازی، نگرش آسیبشناسانه و پلیسی و قضاییکردن مسائل است. به نظر میرسد با رفع نواقص برنامههای موجود و عملیاتیسازی آنها، بهرهگیری از ظرفیت علمی دانشگاهها و حرکت از تفکر پرتگاهی از طریق راهبردهای پیوندزدایی و کثرت رادیکال بتوان شاهد رفع بیعدالتی معرفتی بهخصوص در میان جوانان بود.
آینده پژوهی آموزش عالی
مقصود فراستخواه
چکیده
در جای یک دانش آموز آموزش عالی مایلم در آغاز این دفتر خود را با مقدمهای کوتاه در شش بند و سپس بیان مختصری از تحول اقالیم علم وآموزش عالی، مختصر به اشتراک بگذارم:مقدمهیکم. مطالعات آیندۀ آموزش عالی ایران، یک «برنامه پژوهشی» است ومثل هر برنامه پژوهشی دیگر، زمانی بسط و توسعه پیدا میکند که برای محققان ومخاطبان، افزون بر معناداریِ ...
بیشتر
در جای یک دانش آموز آموزش عالی مایلم در آغاز این دفتر خود را با مقدمهای کوتاه در شش بند و سپس بیان مختصری از تحول اقالیم علم وآموزش عالی، مختصر به اشتراک بگذارم:مقدمهیکم. مطالعات آیندۀ آموزش عالی ایران، یک «برنامه پژوهشی» است ومثل هر برنامه پژوهشی دیگر، زمانی بسط و توسعه پیدا میکند که برای محققان ومخاطبان، افزون بر معناداریِ معرفتشناختی، ارزش هیجانی نیز داشته باشد. این وقتی است که هم پژوهشگران و هم خوانندگان به قدر کافی میخواهند بدانند که آینده امری که برایشان مهم است چه میشود. امری که برای ما بیمعنا شده است و هیچ هیجانی دربارهاش نداریم پس شاید دیگر خیلی هم مهم نباشد که آیندهای خواهد داشت یا نه ؟ وچه نوع آیندهای خواهد داشت. بنابراین لازم است پیوسته حساس باشیم که آیا آموزش عالی ایران، هنوز یاران و ذی نفعانی دارد که برای شان به لحاظ معرفتی و عاطفی مهم است تا دل شان برای آینده او بتپد و بدانند چه احتمالاتی در پیش روی این آموزش عالیِ مورد علاقه خویش هست؟دوم. آینده پژوهی این سرزمین و از جمله آموزش عالی او ، زمانی برای ما مهم است که به قدر کافی دلبستگی مکانی به این سرزمین داریم. پس باید تمام حساسیتهای خود را جمع کنیم تا دلبستگی عمیق به این آب وخاک و از جمله دانش و دانشگاه و آموزش عالیاش، همچنان واجد اهمیت بماند که مدام بخواهیم برای آینده این مرز وبوم و ادامه جریان زندگی در آن و جریان یادگیری و خلق دانش در آن، مطالعه کنیم. سوم. شرط دیگری از شرایط امکان آیندهپژوهی آموزش عالی در ایران این است که در ما هنوز این حسّ شریف خودْاثربخشی باشد که بخواهیم فاعلان جدیِ حال و آینده این سرزمین باشیم. یعنی فکر عاملیت و کنشمندی در سرهای مان باقی است. محقق ایرانی وقتی به مطالعه آینده آموزش عالی کشورش برانگیخته میشود که ذهن او هنوز سرشار است. مباد که سوژۀ سربه زیر بشویم و به خستگی ذهنی و عاطفی دچار آییم. از ذهن فرتوت چه انتظار که بنشیند و دربارۀ آینده خویش تأمل بکند (فراستخواه، 1401). چهارم. شوق علمی و روح تحقیق و اکتشاف جزو نیازهای سطح بالا و حس خودشکوفایی انسانی و به تعبیر اینگلهارت فرانیازهاست. وقتی ارزشهای بقا بر رفتار عمومی سایه بیندازد، اغلب میخواهند فقط گلیم خویش از آب بکشند وخود را سرپا نگه بدارند. از چنین وضعیتی نمیتوان انتظار مطالعات جدی خصوصا مطالعات آینده داشت. اگر گرفتاری وضع حال چناناست که جایی برای اندیشیدن به آینده باقی نمیگذارد، چه جای آینده پژوهی و چه جای آیندۀ آموزش عالی. پنجم. هر ملتی نیازمند داستان خویش هست. مردمی که داستان دارد و حافظه تمدنی و فرهنگی دارد همین میتواند منبع عظیم برای اهمیت تداوم تاریخ و تبار یک ملت میشود و آنها را نسبت به آینده خویش حساس میکند. وقتی در حافظه خود گندیشاپور و بیتالحکمه و خوارزمی و بیرونی داریم، نسبت به آینده داستان مان نیز کنجکاویم. در عین حال اما چسبندگی زیاد به ایدئولوژیهایی که از گذشته برساخته شده است، میتواند به صورت معرفت کاذبی بر محیط و مناسبات ما چیره شود، به هویتاندیشی فروبسته بینجامد و مانع از فکر تغییر و ساختن آینده شود. بخش بزرگی از آیندهپژوهی موقوف به روح تحولخواهی و فکر «بدیل اندیش» و سناریویی است. آیندهپژوهی وقتی معنادار خواهد بود که پویش هویتی ما بازگشوده است و مایل به تجربههای تازه و دیگرواره است. ششم. آینده آموزش عالی ایران اگر نیک واگر بد ، به صورت اجتماعی ساخته میشود. برای خلق آیندهای مرجح ومطلوب وخواستنی از میان انواع آیندههای ممکن و محتمل، لازم است تمام اسباب مشارکت دانشمندان و متفکران منتقد و محققان مستقل در این سرزمین حقیقتاً فراهم بشود. دانش آیندهپژوهی بیش از هر دانش میانرشتهای دیگر موکول به آزادی علمی و تفکر انتقادی و عقلانیت اجتماعی است. آیندهپژوهی سامانهای معرفتی و اجتماعی از سعی عالمانه برای بررسی و فهم روشمند و موثق حوزههای آینده و گزینههای بدیل آن؛ از طریق ایجاد پلتفرمی برای گفتوگو و جستوجوی رضایتبخش شبکهای از ذینفعان به قصد کسب بینش به آیندههای گسسته (بهویژه در جهانی با محتوای پیچیده در وضعیت آشوب) و اندیشیدن و اقدام مشترک پیشدستانه دربارۀ آنهاست. بدون همراهی ذهنهای نقاد و سوژههای سرکش نمیتوان به فهم رضایتبخشی از تحولات آتی آموزش عالی و اقدام پیشدستانه نسبت به آن نایل آمد. هفت اقلیم دانشگاهبه آیندههایی بسیار متفاوت از آموزش عالی پرتاب میشویم که احتمالا نه درکی کافی از آنها داریم و نه آمادگی زیستن در آنها. برای آیندهپژوهی نیازمند پویش محیطی هستیم. مدلهای مختلفی به کار می رود؛ مثل PEST یا STEEP_V و مدل تعارضهای درونی وبیرونی. یک مدل نیز «اقالیم سبعه» از بارنت است. (بارنت، 2013 و 1399). هفت اقلیم دانشگاه عمیقاً درگیر تحولات گسستی و دورانی شدهاند. کل زیستبوم از بیخ و بن دگرگون میشود ؛ اقلیم علم وفناوری، اقلیم شهروندان، اقلیم فرهنگ، اقلیم اجتماع، اقلیم اقتصاد، اقلیم طبیعی، اقلیم یادگیری و...چیزی در محیط آموزش عالی باقی نمانده که تغییر نکند. با این دگرگونیهای بومشناختی، دایناسورهای عظیمالجثه رو به انقراض میگذارند و تنها هستندههایی ارزش تداوم پیدا خواهند کرد که با این تحولاتِ از نوعِ گسسته، سازگاری خلاق وخودآگاه و متفکرانه، از خود نشان دهند. همین یک قلم اینترنت را ببینید که با ما چه کرده است. کل ذهنیت اجتماعی و فرهنگ و روابط و از جمله دنیای آموزش و یادگیری ما را عمیقاً غافلگیر ساخته و مدام در کار است و دستبردار نیست. آیا انسان آکادمیک در برابر«انسان شیءواره تکنولوژیک» منسوخ میشود؟ آیا وساطت مفرط تکنیک، موجب جهان زدایی از آموزش عالی خواهد شد ؟ دنیای فراانسانی (Transhuman) ماهیت و هیئت آموزش عالی ما را دگرگون خواهد ساخت؛ اینترنت اشیا و اینترنت اندیشهها، سایبورگ و متاورس و مابقیه قضایا. ریزتراشهها و نانورباتها در درون بدن دانشجویان و معلمان و مدیران دانشگاهی جاخوش میکنند، عملکرد فکری، حافظه کاری و کل فعالیت شناختی و هیجانی ما را دگرگون میسازند و بهطور خیلی اجتنابپذیر افعال آموزشی و پژوهشی در ابعادی غیرقابل تصور متحول میشود. پس اجازه بدهید نتیجه بگیریم همین یک قلم تحول فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و شبکههای مجازی و مصرف دیجیتال برای ما، به نحو متناقض نمایی؛ یک مسئله ودر عین حال یک راه حل شده است! آینده این عرصه چه خواهد شد و میخواهیم با آن چه بکنیم. تجربۀ سیاستگذاری این چهار دهه نشان داده است که ما مدام خواستهایم از عقربۀ زمان بیاویزیم و درک هوشمندانه و خلاق از تحولات زیستبوم ایرانی نداشتیم و غالباً با تغییرات جهان زندگی در این سرزمین ناهمزمان بودیم. امیدوارم این ویژهنامه که به کوشش علمی نویسندگان ایرانی در داخل و خارج این سرزمین و داوران محترم این مقالات به علاوه مساعی شریف مدیر محترم اجرایی فصلنامه سرکار خانم مهناز شاهعلیزاده و نهایتاً به تشویق سردبیر محترم و اعضای عزیز هیئت تحریریه فصلنامه فراهم آمده است، برای محققان و سیاستگذاران و همه عاملان اجتماعی مفید واقع شود و مباحث آن در جهان سوم معرفت که جهانی بینالاذهانی است، مورد بحث و مداقه جدی قرار گیرد.
جمعیت شناسی
رسول صادقی
چکیده
جمعیت، محور و مرکز توسعه و تغییرات اجتماعی در جهان معاصر بوده است. تغییرات جمعیتی، تقریباً هر جنبهای از زندگی ما و جهان پیرامون ما را تحتتأثیر قرار داده و اثرات متعددی بر خرده نظامهای اجتماعی، اقتصادی، و محیطی وارد ساخته و منشأ تحولات چشمگیری در این حوزهها گردیده است. ایران در قرن چهاردهم هجری شمسی با دگرگونیهای اجتماعی ...
بیشتر
جمعیت، محور و مرکز توسعه و تغییرات اجتماعی در جهان معاصر بوده است. تغییرات جمعیتی، تقریباً هر جنبهای از زندگی ما و جهان پیرامون ما را تحتتأثیر قرار داده و اثرات متعددی بر خرده نظامهای اجتماعی، اقتصادی، و محیطی وارد ساخته و منشأ تحولات چشمگیری در این حوزهها گردیده است. ایران در قرن چهاردهم هجری شمسی با دگرگونیهای اجتماعی متعددی همراه بوده است؛ بهطوریکه میتوان این قرن را عصر دگرگونیهای اجتماعی قلمداد کرد. روزگار ما در ابتدای قرن با انتهای آن بسیار متفاوت است، و جمعیت یکی از مهمترین اجزای این تفاوت بوده است. آینده نیز قطعاً متفاوت خواهد بود، تاحدی بهدلیل تغییرات جمعیتی که اکنون صورت میگیرد. در واقع، تغییرات جمعیتی و هر آنچه با آن مرتبط است، همگی امروزی را ساختهاند که در مقایسه با گذشته بهنظر بیگانه میآید و آیندهای را میسازند که با امروز غریبه خواهد بود. در نیم قرن گذشته اکثر جمعیت در مناطق روستایی، و امروزه اغلب در مناطق شهری ساکن هستند، در گذشته اغلب جمعیت بیسواد، و حال اغلب باسواد هستند، در گذشته مردم در خانوارهای پرجمعیت زندگی میکردند و امروزه در خانوارهای کمجمعیت؛ در چند دهه گذشته از انفجار جمعیت و جوانی جمعیت صحبت میشد و حال آنکه امروزه از کاهش جمعیت و سالمندی جمعیت صحبت میشود. تنها نکته ثابت در مورد جمعیتهای انسانی این است که هیچگاه ثابت نبوده و همواره پویا و در حال تغییر و تحول میباشند. بنابراین، به جمعیت بایستی نگاهی پویا داشت و متناسب با تغییرات و آیندهنگری آن به اتخاذ سیاستها و برنامههای مطلوب و پویا در راستای بهرهبرداری از فرصتها و مقابله با چالشها پرداخت. فرصتها و چالشهای جمعیتی همواره در حال تحول و شدن دائمی هستند. به بیان دیگر، ماهیت و نوع فرصتها و چالشهای جمعیتی در طول زمان متفاوت است. از اینرو، تدوین سیاستها و برنامههای جمعیتی در هر دورهای مستلزم معین ساختن جهات آسیبزا و مسئلهآفرین روندهای جمعیتی از یکسو، و فرصتهای برآمده از تحولات جمعیتی، از سوی دیگر است. هرچند همه دورهها و مراحل گذار جمعیتی مستلزم سیاستگذاری است، ولی شاید سیاستگذاری در هیچ دورهای به اندازه سالهای اخیر، حساس، لازم و در صورت موفقیت، مؤثر نباشد. در این راستا، باتوجه به مسائل نوظهور جمعیتی، روندهای اخیر و آینده جمعیت کشور، جمهوری اسلامی ایران اقدام به بازنگری سیاستهای جمعیتی کرد و در 30 اردیبهشت 1393 سیاستهای کلی جمعیت توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد. این سیاستها که در 14 بند تدوین شده است به موضوعات و محورهایی نظیر افزایش باروری به بالاتر از سطح جانشینی، تسهیل ازدواج و تشکیل خانواده، توانمندی جمعیت در سنین فعالیت، مدیریت مهاجرت و جابجاییهای داخلی و بینالمللی، سالمندی جمعیت و استفاده از ظرفیت و توانمندی سالمندان، ارتقاء سلامت جمعیت و کیفیت زندگی و غیره پرداخته است. از اینرو، سیاستهای کلی جمعیت، یکی از جامعترین سندهای سیاستی موجود در حوزه جمعیت است که رویکردی پویا و سیستمی به مسائل و فرصتهای جمعیتی حال حاضر و آینده کشور دارد و ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی ـ فرهنگی، بهداشتی و محیط زیستی مرتبط با جمعیت را مدنظر داشته است. با اینحال، موفقیت سیاستها و برنامهها بستگی به عوامل مختلفی نظیر بودجه و برنامههای اجرایی منسجم و پایدار، ثبات و انسجام سیاستی، بهبود وضعیت اقتصادی جامعه، پذیرش اجتماعی، و حمایت از مطالعات و پژوهشهای جمعیتی دارد. در این ویژهنامه ابعاد و مسائل جمعیتی در ایران در سه حوزه ازدواج، باروری و مهاجرت در قالب شش مقاله علمی شامل «سبکهای همسرگزینی جوانان در بستر آرمانگرایی توسعهای»، «تغییرات نسلی و دورهای ازدواج»، «تمایلات باروری و تعیینکنندههای آن»، «احساس امنیت و قصد فرزندآوری»، «مادران و تربیت نسل با تأکید بردغدغههای اجتماعی مادران در رابطه با فرزندپروری»، و «تمایل به مهاجرت از ایران»، با استفاده از رویکرد میانرشتهای مورد کندوکاو و بررسی قرار گرفته است. در پایان، امید است این ویژهنامه که به کوشش علمی برخی از اعضای هیئت علمی و پژوهشگران جمعیتشناسی، ارزیابی دقیق داوران محترم مقالات، و حمایت مدیر مسئول و سردبیرمحترم و اعضای هیئت تحریریه فصلنامه و به علاوه تلاش و پیگیری مجدانه سرکار خانم مهناز شاهعلیزاده، مدیر اجرایی فصلنامه، فراهم آمده است، برای محققان و سیاستگذاران مفید واقع شود.