پس از آنکه دانش ادبیّات تطبیقی، چالشها و محدودیّتهای خاص مطالعات تاریخی - فرهنگی و جریان اثباتگرایی تأثیر و تأثّر مکتب فرانسه را پشت سر گذراند، مطالعات میانرشتهای از سوی رماک و ولک به عنوان قلمروی نوین در این حوزه مطرح گردید. این عرصهی پژوهشی تازه، پایانی بر تکگویی، انزوا و تجزیه گرایی علوم انسانی، بویژه ادبیّات، در پیوند با دیگر هنرها و دانشهای بشری (موسیقی، نقاشی، عکاسی، سینما، فلسفه، سیاست، جامعه شناسی و ...) بوده و ادبیّات را به عنوان مادّهای برای دیگر هنرها، دانشها، گفتمانها و معارف بشری تبدیل نموده است. نگارندهی این جستار، ضمن بررسی «چرایی» پیدایش مطالعات میانرشتهای در حوزهای ادبیّات تطبیقی، به نقد و تحلیل «چگونگی» پژوهشهای روشمند در این قلمرو نیز پرداخته است. از این رو، برای تحلیل کمی و کیفی استنادهای پژوهش، برخی از پژوهشهای تطبیقی این قلمرو نیز مورد نقد و ارزیابی و استناد قرار گرفته است.
زینیوند, تورج. (1392). ادبیّات تطبیقی: از پژوهش های تاریخی – فرهنگی تا مطالعات میانرشته ای. فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی, 5(3), 21-35. doi: 10.7508/isih.2014.19.002
MLA
تورج زینیوند. "ادبیّات تطبیقی: از پژوهش های تاریخی – فرهنگی تا مطالعات میانرشته ای". فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی, 5, 3, 1392, 21-35. doi: 10.7508/isih.2014.19.002
HARVARD
زینیوند, تورج. (1392). 'ادبیّات تطبیقی: از پژوهش های تاریخی – فرهنگی تا مطالعات میانرشته ای', فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی, 5(3), pp. 21-35. doi: 10.7508/isih.2014.19.002
VANCOUVER
زینیوند, تورج. ادبیّات تطبیقی: از پژوهش های تاریخی – فرهنگی تا مطالعات میانرشته ای. فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی, 1392; 5(3): 21-35. doi: 10.7508/isih.2014.19.002