نوع مقاله : مقاله علمی ـ پژوهشی

نویسنده

عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، ایران.

چکیده

میان‌رشتگی‌، چه در مقام آموزش و چه در مقام پژوهش، در بسیاری از کشورهای جهان به‌عنوان روشی نوین در نهاد دانش، جای خود را باز کرده است. اینکه چه اقتضائاتی میان‌رشتگی را به منصۀ ظهور رسانده است، و چه عواملی آن را بسط و یا تعدیل می‌کنند، نیازمند یک بررسی همه‌جانبه است. در تحلیل بررسی‌های موجود، اگرچه به‌علل مختلف ظهور و بسط و تعدیل میان‌رشته‌ای پرداخته شده است، اما از نگاهی آسیب‌شناسانه و با روشی پدیدارشناسی، کمتر به‌علت غایی این پدیده پرداخته شده است. مدعای پژوهش حاضر این است که میان‌رشتگی می‌تواند، «مسئولیت» را به‌مثابه علت غایی خود بیابد. آنچه میان‌رشتگی را در دانشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشی جا انداخته است، ضرورت توجه به مقوله‌ای به‌نام مسئولیت است. از آنجا که دنیای پیچیدۀ کنونی رابطۀ میان فرد و جامعه را دستخوش دگرگونی کرده است به‌نحوی که هریک از دیگری مطالباتی را می‌خواهد این میان‌رشتگی است که می‌تواند فرد و جامعه را در قبال یکدیگر مسئول بار آورد. میان‌رشتگی طبق این تقریر، پناه‌بردن به مرزهای دانش بدیل برای یافتن پاسخ مکفی به پرسش‌هایی است که یک قلمرو معرفتی واحد توان ارائۀ آن را ندارد. همین نکته می‌تواند تیغ دو لبه باشد: صاحب دانش میان‌رشته‌ای، ضعف خود را در ارائۀ پاسخ مسئولانه با گریز زدن از یک دانش به دانش دیگر بپوشاند. اما با نگاهی رویه‌ای به میان‌رشته‌ای می‌توان آن را به‌سان اخلاقی هنجاری تصور کرد که غایتش آموزش افراد جامعه جهت ارائۀ پاسخ‌های مسئولانه به پرسش‌هایی است که در قلمرو دانش‌ میان‌رشتگی آنان مطرح است.

کلیدواژه‌ها

CAPTCHA Image