میان رشتهای
سوسن طهماسبی؛ محمد جواد زاهدی مازندرانی؛ صادق صالحی
چکیده
محیطزیست، حوزهای میانرشتهای است که مطالعه آن بینشی تلفیقی میطلبد. بسیاری از اندیشمندان این حوزه برای مطالعه مسائل محیطزیست، رویکرد برساختگرایی را به کار میگیرند. چرا که این نظریه به نقش عوامل اجتماعی در کنار عوامل فنی و اکولوژیکی در تبیین مسائل محیطزیستی تأکید دارد. هدف مقاله حاضر این است که با رویکردی فرانظری، به ...
بیشتر
محیطزیست، حوزهای میانرشتهای است که مطالعه آن بینشی تلفیقی میطلبد. بسیاری از اندیشمندان این حوزه برای مطالعه مسائل محیطزیست، رویکرد برساختگرایی را به کار میگیرند. چرا که این نظریه به نقش عوامل اجتماعی در کنار عوامل فنی و اکولوژیکی در تبیین مسائل محیطزیستی تأکید دارد. هدف مقاله حاضر این است که با رویکردی فرانظری، به مطالعه پارادایم برساختگرایی- تفسیری و تعیین قضایای شناختی آن و همچنین ارائه الگویی برای مطالعه برساخت مسائل محیطزیست بپردازد. این مقاله در بستری نظری، با کمک روش فرانظری و ابزار فرانظریهپردازی ریتزر، در جهت نیل به اهداف مذکور انجام شده است. یافتههای حاصل از مطالعه سیر تحول فکری پارادایم برساختگرایی، در اندیشههای کلاسیک و معاصر نشان میدهد، مبانی فلسفی این پارادایم در اندیشه فیلسوفانی قرار دارد که به مطالعه برهمکنش ابژهها و سوژهها تأکید دارند. این مکتب در جامعهشناسی برهمکنشها و زمینههای اجتماعی آن را مطالعه میکند. اندیشمندان حوزه جامعهشناسی مسائل اجتماعی و بهطور خاص مسائل محیطزیست، دیدگاه برساختگرایی را برای مطالعه کشف، ظهور و موفقیت طرح مسائل محیطزیستی به کار میگیرند. با تشکیل مکاتب مطلق و متنی در برساختگرایی، این رویکرد از ذهنگرایی محض، به سمت توجه به عوامل عینی و ذهنی روی میآورد. بنابراین همچون بسیاری از متفکران دیگر، صاحب بینش تلفیقی شده و به ترکیب سطوح چندگانه واقعیتهای اجتماعی مورد اشاره ریتزر، میپردازند. سطوح واقعیتهای محیطزیستی در اندیشه برساختگرا، ارتباط و همپوشانی دارند. در مطالعات اجتماعی باید به ترکیب این قضایا توجه شود. نتایج مقاله حاضر، ارتباط و تعامل قضایای محیطزیستی را در الگوی پارادایمی سطوح عمده واقعیتهای محیطزیستی، در نظریه برساختی ـ تفسیری مسائل محیطزیست نشان میدهد.
محیط زیست
مهدی رفعتی پناه مهرآبادی
چکیده
بر اساس پژوهشهای متعددی که طی سه دههٔ گذشته در مورد سازمانهای مردمنهاد محیطزیستی در ایران انجام شده، بین مردم و این سازمانها شکافی قابلتوجه وجود داشته است. این سازمانها هم در اطلاعرسانی به مردم و هم در زمینهٔ فعالیتهای محیطزیستی و افزایش دانش، بینش و مهارت مردم دچار ضعف بودهاند. هر چند که دلایل گوناگونی را برای این ...
بیشتر
بر اساس پژوهشهای متعددی که طی سه دههٔ گذشته در مورد سازمانهای مردمنهاد محیطزیستی در ایران انجام شده، بین مردم و این سازمانها شکافی قابلتوجه وجود داشته است. این سازمانها هم در اطلاعرسانی به مردم و هم در زمینهٔ فعالیتهای محیطزیستی و افزایش دانش، بینش و مهارت مردم دچار ضعف بودهاند. هر چند که دلایل گوناگونی را برای این امر میتوان در نظر گرفت؛ اما دولت به عنوان عامترین نهاد کشور که گاه از آن با عنوان نهاد نهادها یاد میشود نقش بیبدیلی در کارایی یا عدم کارایی این سازمانها بازی میکند. نحوهٔ نگاه دولت به سازمانهای مردمنهاد محیطزیستی و شیوهٔ سیاستگذاری در مورد آنها بهویژه در بُعد قانونگذاری میتواند سبب شکوفایی این سازمانها و افزایش بهرهوری آنها گردد و یا در مسیری متضاد پیش رود. این پژوهش با استفاده از روش تحقیق تاریخی و با رجوع به قوانین و مقررات مرتبط با سازمانهای مردمنهاد و نیز با بهکارگیری برخی از اسناد برنامهای و گردآوری دادهها از طریق روش کتابخانهای بهدنبال بررسی نحوهٔ مواجههٔ دولت با این سازمانها و نتایج آن است. یافتهها نشان میدهد که دولت ایران به دلیل میل به تمرکزگرایی در قوانین و آییننامههای صادره، ضمن محدود کردن حیطه فعالیت و اقدام سازمانهای مردمنهاد، امکان دخالت دولت در امور آنها و سلب استقلالشان را فراهم آورد. نتیجهٔ دخالت دولت در امور این سازمانها چیزی نبود جز ضعف روز افزون سازمانهای مردم نهاد، پایین آمدن کاراییشان و بیانگیزگی آنها از یکسو و ناتوانی آنها در برقرار ارتباط مؤثر با مردم و ترویج فرهنگ حفاظت از محیطزیست از سویی دیگر.
میان رشتهای
الناز ابی زاده؛ سمیه قدیم زاده
چکیده
ارزش مکانهای تاریخیــفرهنگی منحصر در ویژگیها و ارزشهای کالبدی نیست، بلکه روابط و ارزشهای اجتماعی را نیز شامل میشود که نقش مهمی در شکلگیری معانی و ماندگاری آنها دارد و نیازمند حفاظت و توجه به رویکردهای میانرشتهای در این مسیر است. در این میان یکی از موانع اصلی حفاظت معنامحور، ارتباط اندک و حتی تعارض منافع میان ذینفعان ...
بیشتر
ارزش مکانهای تاریخیــفرهنگی منحصر در ویژگیها و ارزشهای کالبدی نیست، بلکه روابط و ارزشهای اجتماعی را نیز شامل میشود که نقش مهمی در شکلگیری معانی و ماندگاری آنها دارد و نیازمند حفاظت و توجه به رویکردهای میانرشتهای در این مسیر است. در این میان یکی از موانع اصلی حفاظت معنامحور، ارتباط اندک و حتی تعارض منافع میان ذینفعان مختلف است که حکایت از سرمایه اجتماعی پایین در امر حفاظت دارد. هدف از این مقاله تبیین چگونگی هدایت سرمایههای اجتماعی بهعنوان مفهوم و پدیدهای میانرشتهای در راستای حفاظت معنامحور مکانهای تاریخیـ فرهنگی است که به روش توصیفی و تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای و اسنادی انجام شده است. یافتهها حاکی از آن است که توانمندسازی ساختارهای اجتماعی و تقویت سرمایه اجتماعی در راستای حفاظت، با استفاده از ظرفیتهای ارتباطی نهفته در مکانهای تاریخی ـفرهنگی بهویژه در مقیاس محلههای شهری و با رویکردهای میانرشتهای قابل تحقق است. بر اساس چارچوب ارائهشده، تقویت بعد شناختی سرمایه اجتماعی و شبکه معانی مشترک محیطی شامل چهار دسته معانی عاطفی، فرهنگی، اجتماعی و عملکردی، موجب ظهور و ارتقای ارزشهای اجتماعی شامل حس تعلق و حس تعهد، حس تعاون و حس اثرگذاری میشود که در نهایت میتواند موجب فعال شدن سرمایه اجتماعی در امر حفاظت و تقویت بستر ارتباطی مکانمند در یک روند چرخهای شود. در این راستا اقداماتی شامل آگاهیبخشی فرهنگی، حفظ مطلوبیت حسی و خاطرهانگیزی محیط، تداوم سنتها، توسعه و ارتقای کیفیت مکانهای تعاملات اجتماعی و حمایت از کسبوکارهای محلی مورد نیاز است.
مدیریت
محمدرضا محمدیون؛ حجت الله وحدتی؛ سیدنجم الدین موسوی؛ امیرهوشنگ نظرپوری
چکیده
دوگانه عاملیت-ساختار در مورد رفتارهای ریاکارانه جمعی در میان ایرانیان مدتهاست موضوع بحث و مناقشه بوده است. در این میان برخی عاملیت و برخی دیگر عامل اصلی این رفتار نادرست را ساختار موجود در جامعه دانستهاند. هدف پژوهش حاضر بررسی عمیق علل رفتار ریاکارانه و ارائه الگویی برای اصلاح آن با تمرکز بر نهاد آموزشوپرورش است. رویکرد پژوهش ...
بیشتر
دوگانه عاملیت-ساختار در مورد رفتارهای ریاکارانه جمعی در میان ایرانیان مدتهاست موضوع بحث و مناقشه بوده است. در این میان برخی عاملیت و برخی دیگر عامل اصلی این رفتار نادرست را ساختار موجود در جامعه دانستهاند. هدف پژوهش حاضر بررسی عمیق علل رفتار ریاکارانه و ارائه الگویی برای اصلاح آن با تمرکز بر نهاد آموزشوپرورش است. رویکرد پژوهش کیفی و میانرشتهای با استفاده از دادههای جامعهشناسی، روانشناسی، حقوق، ادبیات، علوم سیاسی، روابط بینالملل و ... بوده است. کدگذاری دادهها تا اشباع نظری با استفاده از روش تحلیل موضوعی ادامه یافت. مقولههای اصلی در بخش علت رفتار ریاکارانه تحت تسلط فرا نظریه ساختار-عمل گیدنز شناسایی میشوند. این نظریه هنجار اجتماعی را نتیجه کنش عاملیتی-ساختاری میداند. بهاینترتیب در بخش عاملیت، سادهانگاری بیشازحد رفتار ریاکارانه، نفی فردیت و جبر تاریخی و برای مقوله ساختار، انحصار (سازمانی) دولتی، استبداد، استفاده ابزاری از دین و خودکامگی برخی مدیران، قرار دادن سنت در برابر مدرنیته و احساس ناامیدی اجتماعی در برابر بیعدالتیهای موجود برای مقوله ساختار پدید آمد. بر اساس الزامات و محدودیتهای آموزشوپرورش، ضمن رعایت نظریه کاملاً ایرانی کنشگران مرزی مقصود فراستخواه، مقولههای اجرای اصل شایستهسالاری و تخصیص منابع شایسته ، قرار دادن دروس فلسفه اخلاق و حقوق بشر در سرفصلها، ایجاد فضا برای روانشناسان، تلاش برای احیای سرمایه اجتماعی، استفاده از هر فرصتی برای ایجاد بستری برای مدرنیته، اجرای مدیریت دانش و اجماع در انجام کنشهای مدنی کارآمد نیز بهعنوان راهکار پیشنهاد شد.
آیندهپژوهی
ازاد امیدوار؛ محسن نیازی؛ اسماعیل مزروعی نصرآبادی؛ ندا خداکرمیان گیلان
چکیده
فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی، دغدغههایی در مورد وضعیت اشتغال خود در جامعه دارند. افزایش شمار فارغالتحصیلان این حوزه، با توجه به توسعه مراکز آموزش عالی در سطح کشور ضرورت اتخاذ تدابیری منطقی و عملی را برای این گروه از فارغالتحصیلان، بیشازپیش نمایان میسازد. این مقاله یک پژوهش کیفی و با هدف آیندهپژوهی در صدد است ...
بیشتر
فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی، دغدغههایی در مورد وضعیت اشتغال خود در جامعه دارند. افزایش شمار فارغالتحصیلان این حوزه، با توجه به توسعه مراکز آموزش عالی در سطح کشور ضرورت اتخاذ تدابیری منطقی و عملی را برای این گروه از فارغالتحصیلان، بیشازپیش نمایان میسازد. این مقاله یک پژوهش کیفی و با هدف آیندهپژوهی در صدد است تصویری از وضعیت اشتغال فارغالتحصیلان حوزه علوم انسانی ترسیم کند. جامعه آماری پژوهش اساتید و متخصصان حوزه علوم انسانی است و با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند. اطلاعات از طریق مصاحبه نیمهساختاریافته جمعآوری شد و بعد از پیادهسازی مصاحبهها به روش تحلیل تماتیک و با کاربست روش لایهای علی، مؤلفههای آن در سطح لیتانی، علل اجتماعی، گفتمان / جهانبینی و اسطوره/ استعاره شناسایی شدند. در سطح لیتانی، مؤلفههای «بحران بیکاری»، «علوم انسانی مهجور و در حاشیه مانده»، «علوم انسانی ناکارامد / نابلد» و «فقدان هویت مستقل» برساخته شدند. در سطح علل سیستماتیک مجموعه عوامل فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی از علل بنیادین مضامین سطح اول هستند. در سطح گفتمان/ جهانبینی از گفتمانهای محصولگرایانه، پستمدرن، علوم انسانی اسلامی و گفتمان مسئلهمحوری استفاده شد. در سطح استعاره/اسطوره از تعابیر استعاری بچه مهندس، پروفسور بالتازار، پاشنه آشیل/چشم اسفندیار توسعه ملی و علوم پیشرو (جنس اول)/ پسرو (جنس دوم) استفاده شد. در نهایت با مرور ادبیات و مراجعه به مصاحبهها و رفت و برگشت در آنها و نظرخواهی از خبرگان و متخصصان، دو پیشران نگاه مهندسیوار و از بالا به پایین در مقابل تأمین فضای باز فکری، دانشگاهی، و سیاست یکسانسازی علوم در مقابل توسعه رویکرد مطالعات میانرشتهای شناسایی، و سناریوهای چهارگانه تدوین شدند.
فلسفه
سیدباقر سیدنژاد؛ پرویز امینی
چکیده
نظریه اعتباریات در فلسفه اسلامی و اعتبارگرایی در علوم اجتماعی و روابط بینالملل، هر دو در صورتبندی جدید از نظریات متأخر و تقریباً همعصری بهشمار میآیند که با خاستگاهها و سرشت و سرنوشت متفاوت، دارای دلالتها و کارویژههای متمایزی در عرصه معرفتی و اجتماعی هستند. در این مطالعه، ضمن تقریری از هر دو نظریه، برای نخستینبار دشواریهای ...
بیشتر
نظریه اعتباریات در فلسفه اسلامی و اعتبارگرایی در علوم اجتماعی و روابط بینالملل، هر دو در صورتبندی جدید از نظریات متأخر و تقریباً همعصری بهشمار میآیند که با خاستگاهها و سرشت و سرنوشت متفاوت، دارای دلالتها و کارویژههای متمایزی در عرصه معرفتی و اجتماعی هستند. در این مطالعه، ضمن تقریری از هر دو نظریه، برای نخستینبار دشواریهای معرفتشناختی و هستیشناختی ناشی از مانعةالجمعیِ «واقعگرایی و اعتبارگرایی» در روایتهای ارتدوکسی نظریههای روابط بینالملل را بهعنوان یکی از مهمترین مسائل فلسفی و غیراعتباری و بینرشتهای، مَدخلی برای تأمل در بازساخت فلسفی نظریه اعتبارگرایی در روابط بینالملل قرار داده و در ذیل تفصیل و تقسیم ادراکات و اعتباریات پیشینی و پسینیِ نظریه اعتباریات، استدلال میشود که در یک نگاه تعاملی، امکان همخوانی آن دو به نحوی وجود دارد که مدلول آن، «نسبیگرایی» و «تعین اجتماعی معرفت» و یا «انکار هرگونه تقرّر و تعینی در جهان خارج» نباشد. مآلاً با فاصلهگیری از هر دو موضعِ «واقعگرایی خام» و «اعتبارگرایی محض»، معنای حاصلشده را در نظریه ادراکات اعتباری، موردتوجه قرار میدهد که در عین «نفی مابازای خارجی اعتباریات»، ضد واقعگرا («سازه» انگار) نشده و شناختگرایی هممعنای واقعی خود را از دست ندهد. نتایج حاصل از این مطالعه از آن حیث دارای اهمیت ارزیابی میشود که بهموازات تضعیف رئالیسم فلسفی و سیاسی طی دهههای اخیر و نیز آشفتگی معرفتشناختی ناشی از «دو قطب دیدگاههای معرفتشناختی قیاسناپذیر در رشته روابط بینالملل یعنی اکثریت پوزیتیویستی از یک سو و اقلیت چشمگیری از پساپوزیتیویستها از سوی دیگر»، نظریهپردازان متأخرِ روابط بینالملل را به نظریات اعتباری رهنمون شده که «نظریه اجتماعی سیاست بینالملل»، معرِّف رهیافتِ متعارف و اجتماعی آن است و طی آن در تلاش برای تقلیل اهمیت معرفتشناختی اعتبارگرایی، چاره کار توسل به پوزیتیویسم و ترجیح ابعاد هستیشناسی اعتبارگرایی معرفی شده است.