سخن سردبیر
نویسنده
استاد برنامهریزی و توسعه آموز عالی، مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی، تهران، ایران
چکیده
در جای یک دانش آموز آموزش عالی مایلم در آغاز این دفتر خود را با مقدمهای کوتاه در شش بند و سپس بیان مختصری از تحول اقالیم علم وآموزش عالی، مختصر به اشتراک بگذارم:
مقدمه
یکم. مطالعات آیندۀ آموزش عالی ایران، یک «برنامه پژوهشی» است ومثل هر برنامه پژوهشی دیگر، زمانی بسط و توسعه پیدا میکند که برای محققان ومخاطبان، افزون بر معناداریِ معرفتشناختی، ارزش هیجانی نیز داشته باشد. این وقتی است که هم پژوهشگران و هم خوانندگان به قدر کافی میخواهند بدانند که آینده امری که برایشان مهم است چه میشود. امری که برای ما بیمعنا شده است و هیچ هیجانی دربارهاش نداریم پس شاید دیگر خیلی هم مهم نباشد که آیندهای خواهد داشت یا نه ؟ وچه نوع آیندهای خواهد داشت. بنابراین لازم است پیوسته حساس باشیم که آیا آموزش عالی ایران، هنوز یاران و ذی نفعانی دارد که برای شان به لحاظ معرفتی و عاطفی مهم است تا دل شان برای آینده او بتپد و بدانند چه احتمالاتی در پیش روی این آموزش عالیِ مورد علاقه خویش هست؟
دوم. آینده پژوهی این سرزمین و از جمله آموزش عالی او ، زمانی برای ما مهم است که به قدر کافی دلبستگی مکانی به این سرزمین داریم. پس باید تمام حساسیتهای خود را جمع کنیم تا دلبستگی عمیق به این آب وخاک و از جمله دانش و دانشگاه و آموزش عالیاش، همچنان واجد اهمیت بماند که مدام بخواهیم برای آینده این مرز وبوم و ادامه جریان زندگی در آن و جریان یادگیری و خلق دانش در آن، مطالعه کنیم.
سوم. شرط دیگری از شرایط امکان آیندهپژوهی آموزش عالی در ایران این است که در ما هنوز این حسّ شریف خودْاثربخشی باشد که بخواهیم فاعلان جدیِ حال و آینده این سرزمین باشیم. یعنی فکر عاملیت و کنشمندی در سرهای مان باقی است. محقق ایرانی وقتی به مطالعه آینده آموزش عالی کشورش برانگیخته میشود که ذهن او هنوز سرشار است. مباد که سوژۀ سربه زیر بشویم و به خستگی ذهنی و عاطفی دچار آییم. از ذهن فرتوت چه انتظار که بنشیند و دربارۀ آینده خویش تأمل بکند (فراستخواه، 1401).
چهارم. شوق علمی و روح تحقیق و اکتشاف جزو نیازهای سطح بالا و حس خودشکوفایی انسانی و به تعبیر اینگلهارت فرانیازهاست. وقتی ارزشهای بقا بر رفتار عمومی سایه بیندازد، اغلب میخواهند فقط گلیم خویش از آب بکشند وخود را سرپا نگه بدارند. از چنین وضعیتی نمیتوان انتظار مطالعات جدی خصوصا مطالعات آینده داشت. اگر گرفتاری وضع حال چناناست که جایی برای اندیشیدن به آینده باقی نمیگذارد، چه جای آینده پژوهی و چه جای آیندۀ آموزش عالی.
پنجم. هر ملتی نیازمند داستان خویش هست. مردمی که داستان دارد و حافظه تمدنی و فرهنگی دارد همین میتواند منبع عظیم برای اهمیت تداوم تاریخ و تبار یک ملت میشود و آنها را نسبت به آینده خویش حساس میکند. وقتی در حافظه خود گندیشاپور و بیتالحکمه و خوارزمی و بیرونی داریم، نسبت به آینده داستان مان نیز کنجکاویم. در عین حال اما چسبندگی زیاد به ایدئولوژیهایی که از گذشته برساخته شده است، میتواند به صورت معرفت کاذبی بر محیط و مناسبات ما چیره شود، به هویتاندیشی فروبسته بینجامد و مانع از فکر تغییر و ساختن آینده شود. بخش بزرگی از آیندهپژوهی موقوف به روح تحولخواهی و فکر «بدیل اندیش» و سناریویی است. آیندهپژوهی وقتی معنادار خواهد بود که پویش هویتی ما بازگشوده است و مایل به تجربههای تازه و دیگرواره است.
ششم. آینده آموزش عالی ایران اگر نیک واگر بد ، به صورت اجتماعی ساخته میشود. برای خلق آیندهای مرجح ومطلوب وخواستنی از میان انواع آیندههای ممکن و محتمل، لازم است تمام اسباب مشارکت دانشمندان و متفکران منتقد و محققان مستقل در این سرزمین حقیقتاً فراهم بشود. دانش آیندهپژوهی بیش از هر دانش میانرشتهای دیگر موکول به آزادی علمی و تفکر انتقادی و عقلانیت اجتماعی است. آیندهپژوهی سامانهای معرفتی و اجتماعی از سعی عالمانه برای بررسی و فهم روشمند و موثق حوزههای آینده و گزینههای بدیل آن؛ از طریق ایجاد پلتفرمی برای گفتوگو و جستوجوی رضایتبخش شبکهای از ذینفعان به قصد کسب بینش به آیندههای گسسته (بهویژه در جهانی با محتوای پیچیده در وضعیت آشوب) و اندیشیدن و اقدام مشترک پیشدستانه دربارۀ آنهاست. بدون همراهی ذهنهای نقاد و سوژههای سرکش نمیتوان به فهم رضایتبخشی از تحولات آتی آموزش عالی و اقدام پیشدستانه نسبت به آن نایل آمد.
هفت اقلیم دانشگاه
به آیندههایی بسیار متفاوت از آموزش عالی پرتاب میشویم که احتمالا نه درکی کافی از آنها داریم و نه آمادگی زیستن در آنها. برای آیندهپژوهی نیازمند پویش محیطی هستیم. مدلهای مختلفی به کار می رود؛ مثل PEST یا STEEP_V و مدل تعارضهای درونی وبیرونی. یک مدل نیز «اقالیم سبعه» از بارنت است. (بارنت، 2013 و 1399). هفت اقلیم دانشگاه عمیقاً درگیر تحولات گسستی و دورانی شدهاند. کل زیستبوم از بیخ و بن دگرگون میشود ؛ اقلیم علم وفناوری، اقلیم شهروندان، اقلیم فرهنگ، اقلیم اجتماع، اقلیم اقتصاد، اقلیم طبیعی، اقلیم یادگیری و...
چیزی در محیط آموزش عالی باقی نمانده که تغییر نکند. با این دگرگونیهای بومشناختی، دایناسورهای عظیمالجثه رو به انقراض میگذارند و تنها هستندههایی ارزش تداوم پیدا خواهند کرد که با این تحولاتِ از نوعِ گسسته، سازگاری خلاق وخودآگاه و متفکرانه، از خود نشان دهند. همین یک قلم اینترنت را ببینید که با ما چه کرده است. کل ذهنیت اجتماعی و فرهنگ و روابط و از جمله دنیای آموزش و یادگیری ما را عمیقاً غافلگیر ساخته و مدام در کار است و دستبردار نیست.
آیا انسان آکادمیک در برابر«انسان شیءواره تکنولوژیک» منسوخ میشود؟ آیا وساطت مفرط تکنیک، موجب جهان زدایی از آموزش عالی خواهد شد ؟ دنیای فراانسانی (Transhuman) ماهیت و هیئت آموزش عالی ما را دگرگون خواهد ساخت؛ اینترنت اشیا و اینترنت اندیشهها، سایبورگ و متاورس و مابقیه قضایا. ریزتراشهها و نانورباتها در درون بدن دانشجویان و معلمان و مدیران دانشگاهی جاخوش میکنند، عملکرد فکری، حافظه کاری و کل فعالیت شناختی و هیجانی ما را دگرگون میسازند و بهطور خیلی اجتنابپذیر افعال آموزشی و پژوهشی در ابعادی غیرقابل تصور متحول میشود. پس اجازه بدهید نتیجه بگیریم همین یک قلم تحول فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و شبکههای مجازی و مصرف دیجیتال برای ما، به نحو متناقض نمایی؛ یک مسئله ودر عین حال یک راه حل شده است! آینده این عرصه چه خواهد شد و میخواهیم با آن چه بکنیم. تجربۀ سیاستگذاری این چهار دهه نشان داده است که ما مدام خواستهایم از عقربۀ زمان بیاویزیم و درک هوشمندانه و خلاق از تحولات زیستبوم ایرانی نداشتیم و غالباً با تغییرات جهان زندگی در این سرزمین ناهمزمان بودیم. امیدوارم این ویژهنامه که به کوشش علمی نویسندگان ایرانی در داخل و خارج این سرزمین و داوران محترم این مقالات به علاوه مساعی شریف مدیر محترم اجرایی فصلنامه سرکار خانم مهناز شاهعلیزاده و نهایتاً به تشویق سردبیر محترم و اعضای عزیز هیئت تحریریه فصلنامه فراهم آمده است، برای محققان و سیاستگذاران و همه عاملان اجتماعی مفید واقع شود و مباحث آن در جهان سوم معرفت که جهانی بینالاذهانی است، مورد بحث و مداقه جدی قرار گیرد.
موضوعات
ارسال نظر در مورد این مقاله