جامعهشناسی
مجید فولادیان؛ حمیدرضا جلایی پور
چکیده
از مفاهیم «سلطه کاریزماتیک» (مشتق از کاریزما) و «سلطه فرّهمندانه»(مشتق از فرّه) در جامعهشناسی بهطور عام، و جامعهشناسی سیاسی بهطور خاص، برداشتهای گوناگون و بعضاً متناقضی صورت گرفته است. برخی از محققان و مترجمان در آثار تألیفی یا ترجمهای خود بر حسب عادت، این دو مفهوم را مترادف با یکدیگر به کار بردهاند. این در ...
بیشتر
از مفاهیم «سلطه کاریزماتیک» (مشتق از کاریزما) و «سلطه فرّهمندانه»(مشتق از فرّه) در جامعهشناسی بهطور عام، و جامعهشناسی سیاسی بهطور خاص، برداشتهای گوناگون و بعضاً متناقضی صورت گرفته است. برخی از محققان و مترجمان در آثار تألیفی یا ترجمهای خود بر حسب عادت، این دو مفهوم را مترادف با یکدیگر به کار بردهاند. این در حالی است که تفاوتهای بنیادینی بین این دو مفهوم وجود دارد. در این مقاله سعی شده است با اتکا به اقسام سهگانه سلطه در آراء وبر، حدود و ثغور این دو مفهوم مشخص شود. برای نیل به این هدف، وجوه اساسی سه نوع سلطه وبری و همچنین سلطه فرّهمندانه _ که در این مقاله در عرض اقسام سهگانۀ سلطۀ وبری طرح شده است _ با یکدیگر مقایسه میشوند تا شباهتها و تفاوتهای موجود بین آنها مشخص گردد و در نتیجه جایگاه سلطه فرّهمندانه در منظومه فکری وبر روشن شود. در این مقاله از روش تحلیلی و مقایسه کیفی استفاده شده است. با توجه به اینکه مفهوم سلطه و صُور مختلف آن، با دستگاههاى معرفتى متفاوتى مورد بررسى و فهم قرار مىگیرد، نیل به فهمى جامع از این مفهوم، و بهطور مشخص مقایسه انواع سلطه وبری با مفهوم سلطه فرّهمندانه، مستلزم ورود به حوزههاى جامعهشناختى و علوم سیاسى و حتى حوزههاى کیفىترى چون تاریخ و ادبیات است. در این مقاله سعى شده است تا ماهیت بینرشتهاى این مفهوم مطمح نظر قرار گیرد و به همین دلیل کلیه حوزههاى مذکور، در حد وسع و حدود مسئله مقاله، مرور شوند. نتایج این جستار نشان میدهد که سلطه فرّهمندانه علیرغم داشتن برخی شباهتهای ظاهری با سلطه کاریزماتیک، تفاوتهای بنیادینی با این نوع سلطه دارد. این تفاوتها ناشی از وجه سنتی این سلطه است. بهطوری که میتوان ادعا کرد که سلطۀ فرّهمندانه شکلی از سلطۀ سنتی است که به دلایل ساختاری ابعادی از سلطه کاریزماتیک را نیز دارا است.
جامعهشناسی
فرجاد ناطقی؛ ابراهیم توفیق
چکیده
مقاله حاضر چیستی «زیست-مقاومت» را در چشماندازی میانرشتهای متأثر از فلسفه سیاسی، تاریخ، انسانشناسی و جامعهشناسی جستجو میکند. دراینراستا مفهوم «زیست-مقاومت» با خوانشی تلفیقی از نظریههای اسپینوزا و دلوز صورتبندی شده است. همچنین با استفاده از روش تبارشناسی و نگرش تجربهگرایی استعلایی، پدیدآیی «انبوه خلق» ...
بیشتر
مقاله حاضر چیستی «زیست-مقاومت» را در چشماندازی میانرشتهای متأثر از فلسفه سیاسی، تاریخ، انسانشناسی و جامعهشناسی جستجو میکند. دراینراستا مفهوم «زیست-مقاومت» با خوانشی تلفیقی از نظریههای اسپینوزا و دلوز صورتبندی شده است. همچنین با استفاده از روش تبارشناسی و نگرش تجربهگرایی استعلایی، پدیدآیی «انبوه خلق» به مثابه محصول فعلیتیابی «زیست-مقاومت» مورد بررسی تاریخی قرار گرفته است. در تاریخ معاصر ایران جمعیت به مثابه یک انبوه خلق میان برافتادن نظم قدیم تا برآمدن نظم جدید در نهضت مشروطیت، جنبشهای32-1320 و انقلاب1357 تحقق یافته است. لذا انجمنها، اتحادیهها و شوراها اشکال انبوه خلق در هر یک از این دورههای تاریخی بودند، که درواقع مقاومت جمعی فرودستان درمقابل «زیست-قدرت» را به نمایش گذاشتند. وجود، نیروی درونماندگار حیات است و انسانها در مواجهه با تهدید وجود با یکدیگر همسرنوشتند. ازاینرو «زیست-مقاومت» یک کنش مشترک سیاسی برای صیانت از وجود است که با دگردیسی بدن-سوژههای منقاد به بدن-سوژههای آزاد در «لحظهی دیداری-شنیداری ناب» ممکن میشود. نتایج حاصل از یافتههای این مقاله ما را به سه اصل بنیادین رهنمون میسازد: 1. وجود داشتن، مقاومت کردن است؛ 2. صیانت از وجود یک پراکسیس سیاسی است؛ 3. آزادی فردی بدون آزادی جمعی امکانپذیر نیست.