سید علیرضا حسینی بهشتی
چکیده
مقولهٔ شهروندی و حقوق و تکالیف مترتب بر آن در کانون مبانی شکلگیری دولتهای مدرن قرار دارد و بر چگونگی ساختارهای حقوقی و فرایندهای تصمیمگیری در نظامهای مردمسالار تأثیری بس گسترده دارد. در این راستا، منشور حقوق شهروندی، که دستاورد تلاشهای دولت یازدهم بوده است، با هدف تأکید، تبیین و تبویب نظام حق و تکلیف شهروندان جمهوری اسلامی ...
بیشتر
مقولهٔ شهروندی و حقوق و تکالیف مترتب بر آن در کانون مبانی شکلگیری دولتهای مدرن قرار دارد و بر چگونگی ساختارهای حقوقی و فرایندهای تصمیمگیری در نظامهای مردمسالار تأثیری بس گسترده دارد. در این راستا، منشور حقوق شهروندی، که دستاورد تلاشهای دولت یازدهم بوده است، با هدف تأکید، تبیین و تبویب نظام حق و تکلیف شهروندان جمهوری اسلامی ایران منتشر و به ادارات و سازمانهای دولتی ابلاغ شد. هدف این نوشتار این است که متن منشور را با بهرهگیری از رهیافتی میانرشتهای مورد ارزیابی نقادانه قرار دهد و از این طریق، مزایا و کاستیهای آن را بهمنظور بهرهبرداری در ویراستهای بعدی آن نشان داده شود. متن منشور بهعنوان یک سند حقوقی منتشر شده است، اما مباحث بنیادین آن در حوزهٔ اندیشهٔ سیاسی مطرح شده و میشود. بنابراین، پس از مرور سریع تاریخ تکوین و مبادی فلسفی حق شهروندی در بخش اول، با بهرهگیری از مطالعات انجامیافته در اندیشهٔ سیاسی، تبیین سهدیدگاه اصلی دربارهٔ اساس حقوق شهروندی (لیبرال، جامعهگرا و جمهوریتگرا) در بخش دوم صورت گرفته است. در بخش سوم، با بهرهگیری از مباحث ارایه شده در بخشهای اول و دوم نوشتار، ارزیابی نقادانهٔ منشور حقوق شهروندی جمهوری اسلامی ایران انجام گرفته است که شامل برخی پیشنهادات برای تکامل و اصلاح آن نیز هست.
بابک داریوش؛ سمیه جلیلی صدراباد؛ ناصرالدین علی تقویان؛ شادی محمدی اوجان
چکیده
فضا و محیط مصنوع نقش مهمی در شکلگیری هویت، ساختار فکری و فرهنگی و سبک زندگی افراد داشته و میتواند در ایجاد، تشدید و یا کاهش معضلات روانی و اجتماعی آنها تأثیرگذار باشد. مقاله حاضر با هدف دستیابی به راهکارهایی جهت تسهیل روند هویتبخشی و کاهش تنشهای فکری، اجتماعی و فرهنگی دانشجویان در فضا یا فضاهای آموزشی دانشگاه تهیه و تولید ...
بیشتر
فضا و محیط مصنوع نقش مهمی در شکلگیری هویت، ساختار فکری و فرهنگی و سبک زندگی افراد داشته و میتواند در ایجاد، تشدید و یا کاهش معضلات روانی و اجتماعی آنها تأثیرگذار باشد. مقاله حاضر با هدف دستیابی به راهکارهایی جهت تسهیل روند هویتبخشی و کاهش تنشهای فکری، اجتماعی و فرهنگی دانشجویان در فضا یا فضاهای آموزشی دانشگاه تهیه و تولید شده است. ساختار اصلی مقاله برآمده از یک تحقیق میدانی است. پژوهش در میان پنج دانشگاه منتخب دولتی در شهر تهران به روش تحقیق آمیخته انجام شده و دادهها بهصورت ترکیبی از دو روش مصاحبه و پرسشنامه گردآوری شده است. یافتههای مصاحبه از اساتید دانشگاهها و مسئولین و کارشناسان فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با روش دلفی گلوله برفی و یافتههای حاصل از پرسشنامه و مصاحبه در نیازسنجی از دانشجویان از روش نمونهگیری خوشهای بهدست آمده و تحلیل یافتههای این بخش با استفاده از نرم افزار SPSS صورت گرفته است. برای تحلیل وضعیت کنونی اجتماعیـفضایی دانشگاههای مورد مطالعه نیز، با فعالان فرهنگی دانشجویی مصاحبه انجام شده است. نتایج نشان داد که از نظر خبرگان دانشگاهی، دو معیار «ایجاد حس تعلق» و «اجتماعپذیری» نسبت به عوامل دیگر اهمیت بیشتری دارد. دانشجویان نیز بر این باورند که فضاهای فرهنگی و اجتماعی و نیز کالبدی موجود در دانشگاهها جوابگوی نیازهای آنها نبوده و به مشکلاتی از قبیل نداشتن فضای کافی، امکانات و تجهیزات مناسب، عدم انعطافپذیری، عدم وجود نور کافی در این فضاها اشاره داشتهاند. در پایان نیز پیشنهاداتی برآمده از یافتههای پژوهش، بهصورت دستهبندی شده ارائه شده است.
میان رشتهای
ناصرالدین علی تقویان
چکیده
آیا هویت میراثی بهجایمانده از گذشته است یا انتخابی برای آینده؟ در این پرسش، مفهوم «زمان» پیشفرض گرفته شده است. ازاینرو، تحلیل مفهوم زمان نقطۀ عزیمت ماست. زان پس به بررسی نسبت مفهوم زمان با نظریۀ اجتماعی میپردازیم و برمینهیم که جامعهشناسی نه علم «زمان» بلکه علم «مکان» است. علم «زمان» اما «تاریخ» ...
بیشتر
آیا هویت میراثی بهجایمانده از گذشته است یا انتخابی برای آینده؟ در این پرسش، مفهوم «زمان» پیشفرض گرفته شده است. ازاینرو، تحلیل مفهوم زمان نقطۀ عزیمت ماست. زان پس به بررسی نسبت مفهوم زمان با نظریۀ اجتماعی میپردازیم و برمینهیم که جامعهشناسی نه علم «زمان» بلکه علم «مکان» است. علم «زمان» اما «تاریخ» است که در روایت هگلیاش نسبتی وثیق با پارادایم فلسفۀ آگاهی دارد. این پارادایم، اجازۀ تأسیس جامعهشناسی را نمیداد چرا که جامعهشناسی نظریۀ کنش است نه نظریۀ آگاهی. از همین رو، تأسیس جامعهشناسی در پایانههای سدۀ نوزدهم اروپایی مقارن است با بحران فلسفۀ آگاهی. کانون این بحران نیز مفهوم «سوژه» بود، سوژهای که خود هم بنیاد فلسفۀ آگاهی مدرن بود و هم کانون جامعۀ مدرن. اما مارکس، نیچه و فروید طومار سوژه را درهم پیچیدند و بدین سان جامعۀ مدرن را به بحران درانداختند. تأسیس جامعهشناسی پاسخی بود به این بحران. این تأسیس چرخشگاهی است که در آن از گرانباری و زیانباری «تمپوسنتریسم» آگاه گشتیم و بر سودمندی «توپوسنتریسم» انگشت نهادیم. پس از این بحث نظری، به برخی از نارساییهای تلقی زمانمحور از «هویت» در علوم اجتماعی ایران اشاره میکنیم و نشان میدهیم که چگونه این نارساییها گرانبار از گذشته است و ازاینرو ناتوان از نگریستن به آینده. ریشۀ ناتوانی جامعهشناسی ایرانی در پردازش «نظریۀ کنش» را نیز در همین نارساییها جستوجو میکنیم. جامعهشناسی ایرانی برای برونرفت از این بنبست و گشودن افقهایی نو در سپهر نظریه و عمل اجتماعی، چارهای جز دست شستن از تلقی هویت «بهسان میراثی از گذشته»، و برگرفتن آن همچون «انتخابی برای آینده» ندارد. سرآخر درباره مفهومی از هویت «بخردانه» و نسبت آن با علوم اجتماعی سخن میگوییم. افزون بر اینها، وجه میانرشتگی این مقاله در بررسی نسبت علومی همچون جامعهشناسی و تاریخ در چشماندازی فلسفی بر زمینه تحلیل مفهومهای زمان و مکان توضیح داده میشود.