مطالعات فرهنگی
حامد طاهری کیا
چکیده
شیوع ویروس کرونا با شدت هرچه تمامتر به مرزهای نظم زندگی روزمره ایرانی شوک ایجاد کرد. مرگ و بیماری حاصل از شیوع ابتلا به ویروس کرونا موجب شد تا در ایران وضعیت اضطراری ایجاد شود. مدارس و دانشگاهها تعطیل شد و مردم باید در خانه قرنطینه میشدند. همچنین، شیوع ویروس کرونا به رخدادهای دیگری مانند قرنطینگی منجر شد و بهدنبال آن بحرانهای ...
بیشتر
شیوع ویروس کرونا با شدت هرچه تمامتر به مرزهای نظم زندگی روزمره ایرانی شوک ایجاد کرد. مرگ و بیماری حاصل از شیوع ابتلا به ویروس کرونا موجب شد تا در ایران وضعیت اضطراری ایجاد شود. مدارس و دانشگاهها تعطیل شد و مردم باید در خانه قرنطینه میشدند. همچنین، شیوع ویروس کرونا به رخدادهای دیگری مانند قرنطینگی منجر شد و بهدنبال آن بحرانهای اقتصادی، روحی، و خانوادگی نیز بهوجود آمد. بزنگاه رخداد شیوع ویروس کرونا در ایران همزمان با مراسم سنتی خرید شب عید، مسافرت، و دیدوبازدیدهای نوروزی بود، درحالیکه تمامی سنت روابطی ایام عید از هم فروپاشیده بود. با تعطیلشدن شهر، ضرورت عدم جمعشدن در کنار یکدیگر و ماندن در قرنطینه، فضای دیجیتال مهمترین ابزار ارتباطی مردم بود که بهواسطۀ شبکههای اجتماعی میتوانستند احساسات خود ناشی از هراس و اضطراب پرتابشدن به میدان رخداد را با یکدیگر در میان بگذارند و پیوند عاطفی ایجاد کنند. بنابراین، یکی از مهمترین احساساتی که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته میشد احساس نوستالژی دربارۀ زمان پیشاکرونا و خیالبافی پیرامون آینده بود. بر این اساس، با اتخاذ رویکردی میانرشتهای بین مطالعات فرهنگی دیجیتال و مطالعات بصری، هدف اصلی مقاله بررسی چگونگی خودبیانگری احساسات نوستالژی و خیالبافی کاربران ایرانی در شبکۀ اجتماعی اینستاگرام و فیسبوک است. در نتیجه، یاد کردن شهر بهمثابه خانهٔ امنی که از دست رفته است و فکر کردن دربارۀ آیندۀ مبهم و پیشرو در قالب خیالبافی نشان از گیر افتادن در میدان رخدادِ شیوع ویروس کرونا است.
صادق آبسالان
چکیده
مقالۀ حاضر به بررسی چگونگی پروبلماتیکشدن گفتمان آموزش در ایران و منازعۀ پیرامون آن اختصاص دارد؛ اینکه نظام آموزش در ایران از چهزمان به ابژهای برای اندیشه بَدَل شد؟ این پرسش نتیجۀ نگاهی متفاوت به تاریخ نظام آموزش در ایران است. تاکنون این تاریخ، تحت تأثیر شیوۀ تاریخنگاری سنتی بهگونهای خاص فهم و توضیح داده شده است. این شیوه، ...
بیشتر
مقالۀ حاضر به بررسی چگونگی پروبلماتیکشدن گفتمان آموزش در ایران و منازعۀ پیرامون آن اختصاص دارد؛ اینکه نظام آموزش در ایران از چهزمان به ابژهای برای اندیشه بَدَل شد؟ این پرسش نتیجۀ نگاهی متفاوت به تاریخ نظام آموزش در ایران است. تاکنون این تاریخ، تحت تأثیر شیوۀ تاریخنگاری سنتی بهگونهای خاص فهم و توضیح داده شده است. این شیوه، در تحلیل و تبیین گسست از گفتمان آموزش سنتی، توجهش معطوف به نقش ساختهای کلان و بنیادین، پندارهای مبتنی بر پیشرفت، و اصالتدادن به نقش سوژههای معین بوده است. این مقاله شیوۀ یادشده را کنار نهاده و با رویکرد تاریخنگاری فوکو به موضوع پیدایش گفتمان آموزش جدید و منازعۀ پیرامون آن توجه کرده است. یافتههای این مقاله نشان میدهد گسست از نظام آموزش سنتی، نه محصول آگاهی سوژهای خاص است و نه در چارچوب منطقی ساختی و فراتاریخی قابل تبیین است. آنچه زمینۀ پیدایش این گسست را فراهم میآورد وقوع و همایندی رخدادهایی خاص در تاریخ ایران است. تلاقی این رخدادها و ناتوانی گفتمان قدیم در توضیح و چارهاندیشی برای وضعیت جدید، به پیدایش گفتمانی جدید منجر شد. گفتمانی که برخورد با بحرانهای موجود را نه بر اساس نظم گفتمانی قدیم، بلکه مبتنی بر علوم، فنون، و نظام عقلانیت جدید غرب پی گرفت. مجموعۀ این شرایط، نهاد آموزش در ایران را به موضوعی پرمناقشه تبدیل کرد و به تحولات و منازعههای زیادی پیرامون علوم و نهادهای آموزشی جدید دامن زد.