سخن سردبیر
نویسنده
استاد انسانشناسی، پژوهشکده مطالعات اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
بحران کرونا از اواخر بهمن 1398 وارد ایران شد و در آن روزها گمان میرفت که این ویروس نمیتواند ماندگار باشد و به زودی یا دارو و واکسن آن ساخته میشود یا به هر طریقی دوام نمییابد. اما اکنون وضعیت تغییر کرده است و کمکم از این سخن میرود که باید بیاموزیم که چگونه با جهان ویروسیشده زندگی کنیم. جهان چندین دهه است که درگیر ویروسهاست؛ حداقل از سالهای 1980 که ایدز در جهان ظاهر شد و سپس در سالهای 2000 و بعد از آن که ویروسهای سارس، ابولا و زیکا آمدند، همواره این هشدار به ساکنان زمین داده میشد که توازن روابط میان انسان و طبیعت برهم خورده است و یکی از پیامدهای این وضعیت، ویروسیشدن جهان انسانی است (کِک، 2020). اکنون هم میتوان انتظار داشت که حتی درصورت ساختهشدن دارو و واکسن کوویدـ19، همچنان ویروسهای دیگر ظاهر شوند. در چنین وضعیتی بشر برای زیستپذیر کردن حیات چیزی جز به خدمت گرفتن علم در اختیار ندارد. این علم نه تنها علوم پزشکی، علوم طبیعی و مهندسی، بلکه شامل علوم انسانی و اجتماعی نیز میشود. اما این نکته امری بدیهی نیست و پذیرفتن آن نیز برای همگان آسان نمیباشد.
در جای دیگری برای توضیح جایگاه علم انسانی و اجتماعی در موقعیتهای بحران مانند بحران کرونا توضیح دادهام که «با شیوع بیماری عالمگیر ویروس کرونا، یک بار دیگر اهمیت علموفنّاوری در کانون توجه انسان قرار گرفت. همه دیدهها و امیدها اکنون متوجه تحقیقات علوم طبیعی، زیستشناسی، مطالعات داروی و پزشکی است تا داروی مبارزه با ویروس کوویدـ19 شناخته و ساخته شود. همچنین همه گوشها آماده شنیدن فرمانهای بهداشتی و پزشکی متخصصان و نهادهای بهداشتی و پزشکی است. در این موقعیت علم انسانی و اجتماعی چه جایگاهی دارد؟ آیا چشمها و گوشها به متخصصان علم انسانی و اجتماعی هم توجه میکنند؟ جوامع گوناگون چه نگرشی به علم انسانی و اجتماعی دارند و از این دانشها چه انتظاری میتوان داشت؟ پاسخ این پرسشها ساده و سر راست نیست. ما محققان انسانی و اجتماعی راه طولانی داریم تا به جامعه نشان دهیم که علوم انسانی واقعا انسانی هستند و برای بهبود وضعیت انسان شکل گرفتهاند. بحران کرونا فرصتی شد تا در ایران محققان علوم انسانی و اجتماعی به کمک جامعه بیایند و هم به صورت کنشگران اجتماعی در مدیریت بحران کوشش کنند و هم از طریق خلق و ترویج دانش، امکانی برای فهمپذیرکردن این بحران در موقعیت ایران فراهم سازند و در گفتوگوهای اجتماعی فعالانه شرکت کنند (فاضلی 1399). شرح این تحولات نیازمند مطالعهای مستقل است و در اینجا صرفاً به گوشهای از آنها اشاره میکنم.
بحران کرونا ضرورت مشارکت بیشتر دانشگاهیان و علم برای سامان بخشیدن و بهبود وضعیت و مدیریت بحرانها را ایجاد کرد. این ضرورت را دانشگاهیان ایران نیز درک کردند و در کتاب «جستارهایی در آموزش عالی, علم و بحران کرونا در ایران» (میرزایی، 1399) که در تیر ماه 1399 منتشر شد بیان کرده و به آن اذعان نمودند.
در کمتر از چهار ماه بعد از شروع بحران، اهمیت اجتماعی و مسئولت علم و دانشگاه بیش از گذشته برای ما آشکار گردید. این اهمیت و مسئولیت نه تنها در زمینه علوم پزشکی و اپیدمولوژی بلکه شامل علوم انسانی و اجتماعی نیز میشد. در نتیجه، محققان علوم انسانی و اجتماعی در این ماه ها تعداد پرشماری کتابها و مقالات نوشته و منتشر کردند (سلگی و همکاران 1399؛ همایون و همکاران 1399). درعینحال، تعداد پرشماری از دانشگاهیان از طریق شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و تلگرام مشغول گفتوگوی جمعی بودند و فضای فکری و فرهنگی جامعه ایران به کمک همین گفتوگوها تابآوری دربرابر بحران را تجربه میکرد. در این فضای مجازی، شکلی از علوم انسانی و اجتماعی دیجیتال ظاهر شد که تولید و کاربست دانش را بهطور همزمان میشد مشاهد کرد. این که دانشگاهیان چه میزان گردش اطلاعات و با چه کیفیتی گفتوگوهای جمعی که در موقعیت کرونایی را انجام و سامان دادند موضوعی است که هنوز مطالعه نشده و شاید تا پایان بحران باید منتظر باشیم و ببینیم که پایان کار چه خواهد شد، اما چیزی که تا این لحظه آشکار است، دانشجویان و استادان در دانشهای انسانی و اجتماعی توانستهاند نشان دهند که این دانشها میتوانند در بحرانها و موقعیتهای بحرانی نیروی مهم و ضروری باشند.
یکی از نتایج مشارکت دانشگاهیان در مدیریت بحران کرونا این بود که این بحران همچون مسئله ای میان/فرارشتهای خود را آشکار کرد. کموبیش تمام رشتهها و شاخههای علوم انسانی و اجتماعی از فلسفه، ادبیات و تاریخ گرفته تا جامعهشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، مدیریت، روانشناسی، انسانشناسی، علوم تربیتی، مطالعات آموزش و برنامه درسی، جغرافیا، ارتباطات، زبانشناسی و جمعیتشناسی و دیگر رشتهها فعالانه در زمینه بحران کرونا به خلق و ترویج دانش پرداختند. تا جایی که میدانم و اطلاع دارم محققان علوم انسانی و اجتماعی ایران در هیچیک از بحران ها به این گستردگی و سرعت مشارکت نکردهاند.
فارغ از این که بخواهیم به ستایش عملکرد دانشگاهیان بپردازیم، نکته مهم این است که مروری بر گفتمان شکل گرفته حول این بحران، آشکار شدن اهمیت و معنای رویکرد میان/فرارشتهای در جامعه ماست. آلن رپکو در کتاب «پژوهش میانرشتهای» در تعریف این رویکرد مینویسد: «مطالعات میانرشتهای عبارت است از فرایند پاسخگویی به یک پرسش، حل مسئله، یا مواجهه با یک موضوع که آنقدر گسترده و یا پیچیده است که رشته علمی یا متخصص واحد نمیتواند بهتنهایی با آن مواجه شود و در نتیجه از رشتههای علمی متعدد کمک گرفته میشود و دیدگاههای رشتههای مختلف را از طریق تشکیل یک دیدگاه جامعتر تلفیق میکند» (رپکو، 1394، 27). بحران کرونا تمامی ویژگیهای بیان شده در این تعریف را دارد. مدیریت این بحران نیازمند اقتصاددان، جامعهشناس، مورخ، انسانشناس، متخصص مطالعات آموزش، زبانشناس و دیگر تخصصهای علوم انسانی و اجتماعی در کنار متخصصین پزشکی، بهداشتی و اپیدمولوژی است.
پیدایش گسترش تفکر و پژوهش میانرشتهای در جهان نیز محصول همین بحرانهایی است که از نیمه قرن بیستم جامعه انسانی با آن روبرو شد و دانشهای رشتهای از عهده مواجهه با آنها برنیامدند. همانطور که یکی از محققان در این زمینه مینویسد: «در اواخر دهه 1960 و طی دهه هفتاد، در فضای مجادلات درباره گسلهای فناوری، پیش بینی فناوری و حفاظت از محیط زیست، سازمان توسعه و همکاری اقتصادی گفتوگوی جدیدی را درباره میان رشتگی پیش کشید» (وینگارت، 1398، 53).
با در نظر گرفتن این واقعیت، «فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی» تصمیم گرفت که شمارهای را به موضوع بحران کرونا در ایران اختصاص دهد. با توجه به این که در دوران کرونا بهطور فعال در این زمینه مینوشتم و از طریق فضاهای مجازی و وبینارها و مطبوعات و رسانهها نوشتههای کروناییام را منتشر میکردم، مسئولان این فصلنامه از من دعوت کردند که بهعنوان دبیر ویژهٔ این شماره فعالیت کنم. در تیر ماه که این پیشنهاد مطرح شد تردید داشتم که تحقیقات تجربی و نظاممند کافی و ارزشمند برای تهیه یک شماره فصلنامه علمیـپژوهشی مهیّا شود. اما خوشبختانه مجموعهٔ ارزشمندی از مقالات از بسیاری از رشتهها به فصلنامه وصول شد و توانستیم با مشارکت فعال و صمیمانه داوران، این مقالات را ارزیابی کنیم. تعداد مقالات رسیده به مجله و پذیرفتهشده بیشتر از یک شماره شد و در نتیجه در دو شماره فصلنامه چاپ میشوند. این مجموعه مقالات نهتنها هر مقاله به تنهایی بیانکننده ماهیت میانرشتهای بحران کروناست، بلکه مجموعه آنها در کنار هم نیز توضیح روشنی از اهمیت و جایگاه رویکرد میانرشتهای در زمینه فهمپذیر کردن و کاربرد گسترده آن در مواجهه با بحران ها و مسئلههای در حال ظهور و پیچیده زمانه اکنون ما.
دستاوردهای گسترش رویکرد میانرشتهای به بحران کرونا میتواند پرسش مهمی برای جامعه ما باشد. بسیاری ممکن است همچنان خلق و انتشار متنها و مقالات دانشگاهی و علمی در هر زمینهای از جمله بحران کرونا را کاری بیهوده یا فاقد ارزش عینی و عملی بدانند، زیرا اغلب این نگاه انتقادی و بدبینانه در جامعه ما نسبت به فعالیتهای پژوهشی در علوم انسانی و اجتماعی وجود دارد. اما آیا میتوان پژوهشهای میانرشتهای را نیز مانند دیگر پژوهشها فاقد ارزش عینی و عملی دانست؟ واقعیت تلخ این است که میزان و ضریب اثربخشی دانش در جامعه ما ناچیز است. ازاینرو، گمان نمیکنم تا تغییر فضا و فرهنگ حاکم بر نظام حکمرانی کشور بتوان امیدوار این پژوهشها بتوانند مستقیماً و فوری در نظام حکمرانی کشور اثر واقعی و تعیینکننده بگذارد.
درعینحال، این داستان را میتوان از منظر دیگری نیز نگریست. پژوهشهای میان/فرارشتهای مسئله محور میتوانند بر فرهنگ پژوهش در دانشگاهها اثرگذار باشند، زیرا این پژوهشها چشماندازهای تازهای از نظر ایفای مسئولیت علمودانشگاه ایجاد میکنند و میتوانند نشان دهند که چگونه دانش قابلیت درگیرشدن با مسئلههای جدی و واقعیتهای پردردسر جامعه را دارد. مقالات این شماره فصلنامه افقهای تازهای برای فهمپذیرکردن ابعاد فرهنگی و اجتماعی مسئله کرونا در جامعه ایران را ارائه میکنند. این افقهای تازه دلالتهایی برای حوزه عمومی، فضای فکری و هم نظام حکمرانی و مدیریت بحران دارد.
نکته مهم دیگر درباره اثربخشی این فعالیتهای پژوهشی میانرشتهای، زبانبخشی و معنادار ساختن بحران کرونا در فضای زیسته جامعه ایران است. بحران کرونا، بحران جهانی است که همه کشورها کموبیش درگیر آن هستند، اما شیوه مواجهه با این بحران و پیامدها و اثرات آن بر کشورها مشابه هم نیست و هر کشوری متناسب با ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خاص خود، این بحران را بهگونه خاص تجربه میکند. مقالات این شماره فصلنامه روایتی از تجربه ایرانی کروناست. این روایت نه تنها میتواند یا ممکن است سهمی در مدیریت بحران ایفا کند، بلکه میتواند سندی تاریخی از این بحران در ایران باشد که در دههها و سدههای آینده بخشی از حافظه فرهنگی ما در موقعیتهای بحران باشد.
نویسندگان این مقالات و بهطورکلی همه کسانی که تلاش کرده و میکنند تا راوی این بحران باشند، تجربه جامعه ایران را مکتوب و مستند میسازند و از طریق تحلیلها و توصیفهایشان زبان ویژهای برای توضیح و توصیف جامعه ایران و ذهنیت جمعی ما در موقعیت بحران خلق میکنند. از آنجا که این روایتها و زبان به کمک و در پرتو زبان دانشگاهی شکل گرفته است، تا حدودی از اعتبار و استدلالهای محکم و ماندگارتری برخوردارند. ما به کمک این زبان میتوانیم اکنون گفتوگوی جمعی بهتری را ممکن سازیم و در عینحال نسلهای آینده نیز میتوانند از تجربههای روایت و تحلیل شده امروز ما برخوردار شوند.
البته ارتقاء اثربخشی همه دانشها بستگی به عوامل متعددی دارد که موضوع سخن من در اینجا نیست؛ تنها چیزی که شایسته است آن را یادآوری کنیم این است که اگر دانشگاهیان مسئولیت اجتماعی خود برای مشارکت در مدیریت بحرانها را پذیرفتهاند و در خلق و انتشار پژوهشها نیروی خود را صرف کردهاند، لازم است برای ترویج دانش و کمک به افزودن بهرهوریهای آن نیز بکوشند. نقد و معرفی پژوهشها و مقالات یکی از مهمترین و ضروریترین اقدامها برای ارتقاء اثربخشی دانش است.
امیدوارم مجموعه مقالات حاضر و دیگر متون در زمینه بحران کرونا توجه محققان و فرهیختگان دانشگاهی را معطوف به خود سازد و آنها را به خواندن و نقد این متون ترغیب نماید. مقالات این شماره حاوی ایدههایی است که میتواند هم در حوزه عمومی، هم در نظام حکمرانی سودمند باشد. شاید ما دانشگاهیان لازم باشد که این ایدهها را برای سازمانها و نهادهای درگیر در مدیریت بحران نیز معرفی و بازگو کنیم.
در پایان بدون این که بخواهم مطابق عرف مرسوم تعارف کرده باشم باید قدردانی و تشکر صمیمانه کنم از همه محققانی که با احساس تعهد و دلسوزی مقاله نوشتند و همه داوران عزیز که با سرعت مقالات را ارزیابی کردند. همه میدانیم که در موقعیت دشوار کرونا هستیم و انجام پژوهش و نوشتن و اندیشیدن، کاری بسیار سخت است. از این رو، ارزش فعالیتهای همکاران دانشگاهی که در این فصلنامه مشارکت کردند بسیار ستودنی است.
وینگارت، پیتر (1398). تاریخچه شکلگیری دانش (مترجم: مرتضی بحرانی و مینا جزایری). در قاسم درزی، دستنامه میانرشتگی آکسفورد. رابرت فرودمن، جولی تامپسون کلاین و کارل میچام. ستهران: دانشگاه امام صادق (ع).
میرزایی، حسین (1399). جستارهای در آموزش عالی، علم و بحران کرونا در ایران. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
سلگی، محمد؛ مطلبی، داریوش؛ و اسماعیل غلامیپور (1399). کرونا و جامعه ایران: سویههای فرهنگی و اجتماعی (مجموعه مقالات). تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
فاضلی، نعمتاله (1399). فرهنگ و فاجعه: جستارهای انسانشناختی درباره مصائب جمعی در ایران. تهران: انتشارات فرهامه و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
همایون، محمدهادی، رضا بنیاسد و جمعی از نویسندگان (1399). آزمون کرونا، دیدگاهها و راهبردها. تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
کک، فردریک (2020). خفاشها و آدمها: سیاستهای همهگیری و ویروس جدید کرونا. مصاحبه با فردریک کک. رادیو زمانه. 19 فروردین 1399. https://www.radiozamaneh.com/497855
ارسال نظر در مورد این مقاله