صادق آبسالان
چکیده
مقالۀ حاضر به بررسی چگونگی پروبلماتیکشدن گفتمان آموزش در ایران و منازعۀ پیرامون آن اختصاص دارد؛ اینکه نظام آموزش در ایران از چهزمان به ابژهای برای اندیشه بَدَل شد؟ این پرسش نتیجۀ نگاهی متفاوت به تاریخ نظام آموزش در ایران است. تاکنون این تاریخ، تحت تأثیر شیوۀ تاریخنگاری سنتی بهگونهای خاص فهم و توضیح داده شده است. این شیوه، ...
بیشتر
مقالۀ حاضر به بررسی چگونگی پروبلماتیکشدن گفتمان آموزش در ایران و منازعۀ پیرامون آن اختصاص دارد؛ اینکه نظام آموزش در ایران از چهزمان به ابژهای برای اندیشه بَدَل شد؟ این پرسش نتیجۀ نگاهی متفاوت به تاریخ نظام آموزش در ایران است. تاکنون این تاریخ، تحت تأثیر شیوۀ تاریخنگاری سنتی بهگونهای خاص فهم و توضیح داده شده است. این شیوه، در تحلیل و تبیین گسست از گفتمان آموزش سنتی، توجهش معطوف به نقش ساختهای کلان و بنیادین، پندارهای مبتنی بر پیشرفت، و اصالتدادن به نقش سوژههای معین بوده است. این مقاله شیوۀ یادشده را کنار نهاده و با رویکرد تاریخنگاری فوکو به موضوع پیدایش گفتمان آموزش جدید و منازعۀ پیرامون آن توجه کرده است. یافتههای این مقاله نشان میدهد گسست از نظام آموزش سنتی، نه محصول آگاهی سوژهای خاص است و نه در چارچوب منطقی ساختی و فراتاریخی قابل تبیین است. آنچه زمینۀ پیدایش این گسست را فراهم میآورد وقوع و همایندی رخدادهایی خاص در تاریخ ایران است. تلاقی این رخدادها و ناتوانی گفتمان قدیم در توضیح و چارهاندیشی برای وضعیت جدید، به پیدایش گفتمانی جدید منجر شد. گفتمانی که برخورد با بحرانهای موجود را نه بر اساس نظم گفتمانی قدیم، بلکه مبتنی بر علوم، فنون، و نظام عقلانیت جدید غرب پی گرفت. مجموعۀ این شرایط، نهاد آموزش در ایران را به موضوعی پرمناقشه تبدیل کرد و به تحولات و منازعههای زیادی پیرامون علوم و نهادهای آموزشی جدید دامن زد.