جامعهشناسی
فرجاد ناطقی؛ ابراهیم توفیق
چکیده
مقالۀ حاضر چیستی «زیستـمقاومت» را در چشماندازی میانرشتهای متأثر از فلسفۀ سیاسی، تاریخ، انسانشناسی و جامعهشناسی جستوجو میکند. دراینراستا، مفهوم «زیستـمقاومت» با خوانشی تلفیقی از نظریههای اسپینوزا و دلوز صورتبندی شده است. همچنین، با استفاده از روش تبارشناسی و نگرش تجربهگرایی استعلایی، پدیدآیی ...
بیشتر
مقالۀ حاضر چیستی «زیستـمقاومت» را در چشماندازی میانرشتهای متأثر از فلسفۀ سیاسی، تاریخ، انسانشناسی و جامعهشناسی جستوجو میکند. دراینراستا، مفهوم «زیستـمقاومت» با خوانشی تلفیقی از نظریههای اسپینوزا و دلوز صورتبندی شده است. همچنین، با استفاده از روش تبارشناسی و نگرش تجربهگرایی استعلایی، پدیدآیی «انبوه خلق» بهمثابۀ محصول فعلیتیابی «زیستـمقاومت» مورد بررسی تاریخی قرار گرفته است. در تاریخ معاصر ایران، جمعیت بهمثابۀ یک انبوه خلق میان برافتادن نظم قدیم تا برآمدن نظم جدید در نهضت مشروطیت، جنبشهای1332-1320 و انقلاب1357 تحقق یافته است. بنابراین، انجمنها، اتحادیهها و شوراها اَشکال انبوه خلق در هریک از این دورههای تاریخی بودهاند، که درواقع مقاومت جمعی فرودستان در مقابل «زیستـقدرت» را به نمایش گذاشتهاند. وجود، نیروی درونماندگار حیات است و انسانها در مواجهه با تهدید وجود با یکدیگر همسرنوشتند. ازاینرو، «زیستـمقاومت» یک کنش مشترک سیاسی برای صیانت از وجود است که با دگردیسی بدنـسوژههای منقاد به بدنـسوژههای آزاد در «لحظۀ دیداریـشنیداری ناب» ممکن میشود. نتایج حاصل از یافتههای این مقاله ما را به سه اصل بنیادین رهنمون میسازد: 1) وجودداشتن، مقاومتکردن است؛ 2) صیانت از وجود یک پراکسیس سیاسی است؛ 3) آزادی فردی بدون آزادی جمعی امکانپذیر نیست.