علوم قرآنی
مرجان نجفی؛ محمدعلی لسانی فشارکی
چکیده
قرآن کریم بهعنوان معجزه جاوید پیامبر اسلام(ص) نیازمند درک عمیق و فهم دقیق برای دریافت رهیافتهای کاربردی در زندگی بشری است که این فهم جز با رویکرد و گرایش به مطالعات میانرشتهای میسّر نیست. از طرفی علوم انسانی بشری نظیر اقتصاد، در حل مشکلات بشر امروزی و پاسخگویی به سؤالات مطرحشده موفقیت کامل را بهدست نیاورده است. سیاستهای ...
بیشتر
قرآن کریم بهعنوان معجزه جاوید پیامبر اسلام(ص) نیازمند درک عمیق و فهم دقیق برای دریافت رهیافتهای کاربردی در زندگی بشری است که این فهم جز با رویکرد و گرایش به مطالعات میانرشتهای میسّر نیست. از طرفی علوم انسانی بشری نظیر اقتصاد، در حل مشکلات بشر امروزی و پاسخگویی به سؤالات مطرحشده موفقیت کامل را بهدست نیاورده است. سیاستهای پیشنهادی اقتصاد متعارف در کاهش فقر به اصلاح نهادهای اجتماعی توصیه کرده و به نهاد خانواده توجه چندانی ندارد. این درحالی است که اسلام، به خانواده بهعنوان پایهایترین نهاد تشکیلدهندهٔ جامعه بهلحاظ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نگریسته و دستورالعملها و سیاستهای مشخصی را پیشنهاد میدهد. در همین راستا، مطالعات میانرشتهای برای پاسخگویی به این دسته از سؤالات راهگشاست. اقتصاد اسلامی در سالهای اخیر بر اساس روشهای مدوّن جهت ترکیب دو رشتۀ علوم اسلامی و اقتصاد مورد توجه قرار گرفته است. مقاله پیشرو، به بررسی نقش مصرف مدبّرانه بر فقرزدایی از خانواده با نگاه به تعالیم اسلامی پرداخته است. اگر الگوی اقتصادی خانواده بر اساس آموزههای اسلامی شکل بگیرد، این اعتقادات و باورها بر اعتدال در میزان مصرف و برطرف کردن معضل فقر اثرگذار خواهد بود. میزان درآمد، اعتدال و میانهروی، قناعت و شأن افراد از محورهایی هستند که برای ترسیم سبک زندگی اسلامی مبتنی بر عدالت و فقرزدایی از جامعه لازم و ضروری است. از رهیافت های کاربردی این پژوهش میتوان به رابطۀ ازدواج و فقرزدایی، تأثیر اولویت در مصرف زوجین و همچنین آموزشهای اقتصادی والدین به فرزندان در شکلگیری الگوی مصرف مدبّرانه در خانوادۀ اسلامی اشاره کرد.
میان رشتهای
افسانه زارعی دهباغی؛ سعید ضرغامی همراه ضرغامی همراه؛ یحیی قائدی؛ خسرو باقری نوع پرست
چکیده
هدف پژوهش حاضر، ترسیم پیشنهادهایی برای اهداف دانشپژوهی در علوم اجتماعی بر مبنای رئالیسم انتقادی و با نگاهی میانرشتهای است که با روش توصیفیـاستنتاجی انجام شده است. رئالیسم انتقادی با بینشی شناختشناسانه بهعنوان مبنایی درنظر گرفته میشود که پیشنهادهایی برای دانشپژوهی (آموزش، پژوهش، تلفیق و کاربرد) در علوم اجتماعی خواهد ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، ترسیم پیشنهادهایی برای اهداف دانشپژوهی در علوم اجتماعی بر مبنای رئالیسم انتقادی و با نگاهی میانرشتهای است که با روش توصیفیـاستنتاجی انجام شده است. رئالیسم انتقادی با بینشی شناختشناسانه بهعنوان مبنایی درنظر گرفته میشود که پیشنهادهایی برای دانشپژوهی (آموزش، پژوهش، تلفیق و کاربرد) در علوم اجتماعی خواهد داشت. نتایج پژوهش نشان میدهد که رئالیسم انتقادی با تأکیدی که بر واقعیتهای مستقل از ذهن و خاصیت انتقادپذیری دانش دارد، بر آموزشی رهاساز در علوم اجتماعی تأکید میکند. در حوزه پژوهش، رئالیسم انتقادی بر فلسفه و خودآگاهی فلسفی تأکید میکند و درنتیجه پژوهشگر علوم اجتماعی مفروضات پنهان و آشکار در پژوهش خود را بهتر فهم میکند. در عرصه تلفیق نیز تأکید بر فهم واقعیت در ابعاد گسترده است. این عرصه، عامل پیشرفت علوم را بهاشتراکگذاری دانش در قلمروی وسیع میداند؛ ازاینرو علوم میانرشتهای را بهرسمیت شناخته و از هر دانشی که قادر به تبیین بهتر لایههای پیچیده واقعیت باشد، استقبال میکند و سرانجام، در عرصه کاربرد، رئالیسم انتقادی توان بالقوهای در کاربرد دانش با توجه به تلفیق علوم در حل مسائل اجتماعی دارد. دلیل این امر، نظریهپردازی بهدور از تنگنظری و درعینحال منطبق با واقعیت رئالیسم انتقادی است که با مؤلفه انتقادی بودن، دانش را به عرصه عمل نزدیکتر کرده است.
حمید نساج؛ محبوبه سلطانی
چکیده
تحولاتی که معماری غرب در زمینه انواع بنا، نماهای بیرونی و درونی، تزئینات و پرداخت، فضاهای عمومی و خصوصی، مصالح، و... از دوران باستان تا پایان قرن بیستم به خود دیده است، بیانگر نقش بیبدیل سیاست و اندیشههای سیاسی در این تغییرات و پویاییها است. بر این مبنا میتوان تأثیرهای سیاست را در سطوح گوناگون، ازجمله در استفاده ابزاری صاحبان ...
بیشتر
تحولاتی که معماری غرب در زمینه انواع بنا، نماهای بیرونی و درونی، تزئینات و پرداخت، فضاهای عمومی و خصوصی، مصالح، و... از دوران باستان تا پایان قرن بیستم به خود دیده است، بیانگر نقش بیبدیل سیاست و اندیشههای سیاسی در این تغییرات و پویاییها است. بر این مبنا میتوان تأثیرهای سیاست را در سطوح گوناگون، ازجمله در استفاده ابزاری صاحبان قدرت سیاسی، اقتصادی، و مذهبی از معماری بهمنظور بیان و نمایش قدرت خود از طریق ساختن بناهای شاخصی همچون قصر، معبد، طاق نصرت، و کلیسا مشاهده کرد. همچنین ظهور شکلهای جدید فضای عمومی، پیدایش ساختمانهایی برای عرضههای همگانی مانند نمایشگاه و موزه و تفکیک فضاهای عمومی و خصوصی، ارمغان عصر روشنگری و انسانگرایی، آزادیخواهی و البته سرمایهداری بودهاند. بهسبب مداخله مستقیم دولت در عرصه ساختوساز درنتیجة خسارتهای ناشی از جنگهای جهانی نیمه اول قرن بیستم، بر کارکرد بناها بهعنوان ظرف مکانی و محل وقوع زندگی مدرن، تأکید بیشتری شده است و سبک معماری یکسانی در راستای تحقق یک هویت فراگیر بینالمللی تجویز شد. درنهایت با فروپاشی فراروایت مدرنیسم و ظهور پستمدرنیسم، تکثرگرایی، مرکزیتزدایی، بینهایتی معنا، نفی سلسلهمراتب و انعطافپذیری در معماری اواخر قرن بیستم، قابلمشاهده و بررسی است. بر این اساس، این مقاله سعی دارد در چارچوب مطالعات میانرشتهای، رابطه بین سیاست و معماری را بررسی کند.
میان رشتهای
طلیعه مقیمی؛ حمیدرضا اراسته؛ کامران محمدخانی
چکیده
با توجه به پیشرفتهای علمی اخیر در جمهوری اسلامی ایران، پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری در اولویت برنامههای راهبردی کشورمان قرار گرفته است. مقاله حاضر بهلحاظ پرداختن به نقش نظامهای آموزش عالی و سیاست خارجی در پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری، از نوع پژوهشهای میانرشتهای نوآورانه است و برای نخستینبار با ایجاد رابطهای دوسویه ...
بیشتر
با توجه به پیشرفتهای علمی اخیر در جمهوری اسلامی ایران، پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری در اولویت برنامههای راهبردی کشورمان قرار گرفته است. مقاله حاضر بهلحاظ پرداختن به نقش نظامهای آموزش عالی و سیاست خارجی در پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری، از نوع پژوهشهای میانرشتهای نوآورانه است و برای نخستینبار با ایجاد رابطهای دوسویه از طریق پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری، دو حوزه مدیریت آموزش عالی کشور و سیاست خارجی را به هم پیوند میدهد؛ همچنین بر مبنای هدف، از نوع کاربردی و از نظر نحوه جمعآوری اطلاعات، پیمایشی است. برای پاسخ به پرسشهای پژوهش، از دو روش کیفی (مصاحبه نیمهساختاریافته) و کمی (پرسشنامه) استفاده شده است. جامعه آماری در روش کیفی، 6 نفر از صاحبنظران حوزههای آموزش عالی و سیاست خارجی (بهلحاظ ماهیت بینرشتهای پژوهش) هستند که در مصاحبه شرکت کردهاند. جامعه آماری برای ابزار کمی نیز اعضای هیئت علمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی هستند. یافتههای بهدستآمده از این پژوهش، بیانگر کارآمدی آن در سیاستگذاریهای دو حوزه مورداشاره است و مدل نهایی شامل 3 بعد و 30 مؤلفه برای پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری در کشور و 5 عامل و 21 ملاک، برای ارتقای نقش نظام آموزش عالی در پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری است. توسعه ظرفیتهای کشور در مسیر پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری در همه ارکان جامعه، بهویژه جامعه علمی و توسعه همکاریهای علمی و فناورانه میان نهادهای علمی کشور و همچنین تسهیل فرایند صدور روادید و تسهیلات ویژه برای جامعه علمی ایران و دیگر کشورها، در راستای توسعه دادوستدهای دانشگاهی، از مهمترین پیشنهادهای کاربردی، به دو نظام موردمطالعه این پژوهش برای پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری است.
میان رشتهای
علیرضا محمدی کلهسر
چکیده
مقاله حاضر با تحلیل نسبت روایتشناسی ساختارگرا و مطالعات میانرشتهای، در پی پاسخ دادن به این پرسشها است که چه عواملی در رویآوری روایتشناسی به میانرشتگی مؤثر بوده است و اصولاً این چرخش را باید برآمده از امکانی در روایت دانست یا ضرورتی روششناختی؟ حرکت بهسوی میانرشتگی را نهتنها در گرایشهای جدید روایتشناسی بلکه در ...
بیشتر
مقاله حاضر با تحلیل نسبت روایتشناسی ساختارگرا و مطالعات میانرشتهای، در پی پاسخ دادن به این پرسشها است که چه عواملی در رویآوری روایتشناسی به میانرشتگی مؤثر بوده است و اصولاً این چرخش را باید برآمده از امکانی در روایت دانست یا ضرورتی روششناختی؟ حرکت بهسوی میانرشتگی را نهتنها در گرایشهای جدید روایتشناسی بلکه در تغییرات رویداده در نظریههای روایتشناسان ساختارگرا نیز میتوان پی گرفت. ازاینرو نوشتار حاضر، ریشههای این حرکت را در انتقادات و اصلاحات انجامشده بر مهمترین نظریههای این حوزه تا اوایل دهه 1970 پی خواهد گرفت. با دنبال کردن سیر نظریههای روایتشناسان ساختارگرا میتوان شاهد نوعی گسست آرام از ایده استقلال و خودبسندگی ادبیات و تمایل به سایر رشتهها برای تحلیل روایت بود. مؤثرترین عوامل این تغییرات عبارتند از: توجه به نقش مؤلفههای فرهنگی؛ و فرآیند خوانش (حضور خواننده) در درک ساختار روایی. این ملاحظات، نتایجی را برای روایتشناسی بههمراه داشته است. نخست اینکه اهداف کلان روایتشناسی را از بررسی ویژگیهای متنی به بررسی فرآیند خوانش و درک روایت تغییر داد، و دوم اینکه پای رشتهها و حوزههای مرتبط با فرهنگ و مطالعات ذهن را نیز به روایتشناسی گشود.
میان رشتهای
علیاصغر قاسمی؛ راضیه امامی میبدی
چکیده
یکی از ابزارهایی که میتواند در رشد و توسعه تمامی علوم، بهویژه علوم انسانی نقش داشته باشد، توسعه مطالعات میانرشتهای است. در این مقاله تلاش شده است از طریق مصاحبه نیمهساختمند با جمعی از صاحبنظران و اندیشمندان کشور و تحلیل محتوای آرای ایشان به این پرسش پاسخ داده شود که از نظر خبرگان، مهمترین عوامل و موانع رشد علوم انسانی در ...
بیشتر
یکی از ابزارهایی که میتواند در رشد و توسعه تمامی علوم، بهویژه علوم انسانی نقش داشته باشد، توسعه مطالعات میانرشتهای است. در این مقاله تلاش شده است از طریق مصاحبه نیمهساختمند با جمعی از صاحبنظران و اندیشمندان کشور و تحلیل محتوای آرای ایشان به این پرسش پاسخ داده شود که از نظر خبرگان، مهمترین عوامل و موانع رشد علوم انسانی در ایران چیست و توسعه مطالعات میانرشتهای در رشد علوم انسانی چه نقش و جایگاهی دارد؟ نتایج بهدستآمده نشان میدهد از نظر خبرگان، مقوله «توسعه میانرشتهایها» با اختصاص جایگاه دوازدهم در میان عوامل شانزدهگانه رشد و توسعه علوم انسانی فینفسه نقش چندان مؤثری در رشد و توسعه این علوم در ایران ندارد و کارآمدی این ابزار، مستلزم تأمین شرایط مهمتری همچون تأمین فضای باز فکری در دانشگاهها و استقلال جامعه علمی است. همچنین توسعه مطالعات میانرشتهای درصورتیکه به افزایش همافزایی علمی صاحبنظران رشتههای مرتبط در حوزه علوم انسانی و نیز ارتقای توانمندی علمی استادان، دانشجویان و پژوهشگران و کاربردیتر شدن علوم انسانی در کشور منجر شود، میتواند در رشد و توسعه علوم انسانی و اجتماعی مؤثر واقع گردد.
قاسم درزی؛ احمد پاکتچی
چکیده
ترجمه فرهنگی یکی از مهمترین الزامات زبانشناختی مطالعات میانرشتهای است که مقصود از آن همسانسازی و همسنخ کردن مضامین فرهنگی رشتههای مختلف برای برقراری ارتباط بهتر میان آنها است. نشانهشناسی فرهنگی نیز از جدیدترین علوم است که به شکل برقراری ارتباط میان فرهنگها پرداخته است. نشانهشناسی فرهنگی سه الگوی «دیگریفرهنگی»، ...
بیشتر
ترجمه فرهنگی یکی از مهمترین الزامات زبانشناختی مطالعات میانرشتهای است که مقصود از آن همسانسازی و همسنخ کردن مضامین فرهنگی رشتههای مختلف برای برقراری ارتباط بهتر میان آنها است. نشانهشناسی فرهنگی نیز از جدیدترین علوم است که به شکل برقراری ارتباط میان فرهنگها پرداخته است. نشانهشناسی فرهنگی سه الگوی «دیگریفرهنگی»، «کریولسازی» و «سپهر نشانهای» را برای برقراری ارتباط میان فرهنگی اراپه میکند. در الگوی دیگریفرهنگی، همدلی مهمترین کلید برای رفع مانع «دیگری» در برقراری ارتباط میانفرهنگی معرفی میشود. سپهر نشانهای نیز جایی است که در مرکز آن متون فرهنگی تولید میشوند و بیرون از آن آشوب و بینظمی، درون سپهر را تهدید میکند و در تعامل این درون و بیرون سپهر است که میتوان به تولید فرهنگ جدید دست یافت. در الگوی کریولشدگی نیز، شیوه شکلگیری زبانهای میانفرهنگی مورد بررسی قرار میگیرد. شناخت کیفیت چنین مقولهای میتواند بهخوبی میانرشتهپژوه را در دستیابی به زبان مشترک بینرشتهای یاری رساند.
قاسم درزی؛ احد فرامرز قراملکی؛ منصور پهلوان
چکیده
چندوجهی بودن پدیدهها و مسائل و همچنین پیشگیری از تحویل انگاری، پژوهشگران را از مطالعات میانرشته ای ناگزیر کرده است. قرآن کریم نیز در دوران معاصر به همین دلایل، بسیار در معرض چنین پژوهشهایی قرار گرفته است. لیکن به دلیل نو بودن این شکل از مطالعات، عموماً پژوهشگران بنا به برداشت خود از میان رشته ای به آن میپردازند ...
بیشتر
چندوجهی بودن پدیدهها و مسائل و همچنین پیشگیری از تحویل انگاری، پژوهشگران را از مطالعات میانرشته ای ناگزیر کرده است. قرآن کریم نیز در دوران معاصر به همین دلایل، بسیار در معرض چنین پژوهشهایی قرار گرفته است. لیکن به دلیل نو بودن این شکل از مطالعات، عموماً پژوهشگران بنا به برداشت خود از میان رشته ای به آن میپردازند که همین امر، تعیین محدوده و بیان تعریفی منسجم از میانرشته ای و همچنین بیان گونه های قرآنی آنرا لازم می گرداند. در حقیقت ترکیب همگرایانه را می توان معیار اصلی برای تحقق میانرشتهای در نظر گرفت. بنا به میزان تحقق همگرایی میانرشته ها، سه گونۀ اصلی را برای مطالعات میانرشته ای می توان برشمرد؛ چندرشته ای؛ میان رشته ای و فرارشتهای. بر این اساس، برای مطالعات میانرشتهای قرآن کریم نیز سه گونۀ اصلی را می توان برشمرد: چندرشته ای قرآنی؛ میانرشته ای قرآنی و فرارشتهای قرآنی. هر یک از این گونه ها نیز دارای اشکال مختلفی است که با ایجاد منظومه ای از این گونه ها می توان تا حدی به انسجام بیشتری در مطالعات میانرشته ای قرآن کریم دست یافت و نقشۀ راهی را پیش روی علاقهمندان به این گونه از مطالعات گشود.
تورج زینیوند
چکیده
پس از آنکه دانش ادبیّات تطبیقی، چالشها و محدودیّتهای خاص مطالعات تاریخی - فرهنگی و جریان اثباتگرایی تأثیر و تأثّر مکتب فرانسه را پشت سر گذراند، مطالعات میانرشتهای از سوی رماک و ولک به عنوان قلمروی نوین در این حوزه مطرح گردید. این عرصهی پژوهشی تازه، پایانی بر تکگویی، انزوا و تجزیه گرایی علوم انسانی، بویژه ادبیّات، ...
بیشتر
پس از آنکه دانش ادبیّات تطبیقی، چالشها و محدودیّتهای خاص مطالعات تاریخی - فرهنگی و جریان اثباتگرایی تأثیر و تأثّر مکتب فرانسه را پشت سر گذراند، مطالعات میانرشتهای از سوی رماک و ولک به عنوان قلمروی نوین در این حوزه مطرح گردید. این عرصهی پژوهشی تازه، پایانی بر تکگویی، انزوا و تجزیه گرایی علوم انسانی، بویژه ادبیّات، در پیوند با دیگر هنرها و دانشهای بشری (موسیقی، نقاشی، عکاسی، سینما، فلسفه، سیاست، جامعه شناسی و ...) بوده و ادبیّات را به عنوان مادّهای برای دیگر هنرها، دانشها، گفتمانها و معارف بشری تبدیل نموده است. نگارندهی این جستار، ضمن بررسی «چرایی» پیدایش مطالعات میانرشتهای در حوزهای ادبیّات تطبیقی، به نقد و تحلیل «چگونگی» پژوهشهای روشمند در این قلمرو نیز پرداخته است. از این رو، برای تحلیل کمی و کیفی استنادهای پژوهش، برخی از پژوهشهای تطبیقی این قلمرو نیز مورد نقد و ارزیابی و استناد قرار گرفته است.
مسلم عباسی؛ نرگس تاجیک
چکیده
اندیشهسیاسی افکاری است که در باب چگونگی سامان بخشی به وجه سیاسی زندگی انسان بیان میشود. با توجه به ویژگی چند سویه امور انسانی، اتخاذ رویکرد میانرشتهای میتواند به نحو مطلوبتری در فهم و بررسی اندیشههای سیاسی مورد توجه باشد. آنچنان که در این پژوهش آمده اتخاد رویکرد میانرشتهای میتواند برای اصلاح روشی و نظری نظریه توماس ...
بیشتر
اندیشهسیاسی افکاری است که در باب چگونگی سامان بخشی به وجه سیاسی زندگی انسان بیان میشود. با توجه به ویژگی چند سویه امور انسانی، اتخاذ رویکرد میانرشتهای میتواند به نحو مطلوبتری در فهم و بررسی اندیشههای سیاسی مورد توجه باشد. آنچنان که در این پژوهش آمده اتخاد رویکرد میانرشتهای میتواند برای اصلاح روشی و نظری نظریه توماس اسپریگنز مفید باشد. این موضوع با بررسی امکانات هرمنوتیک روشی مولف محور اسکینر، نقد روانشناسانه و سبکشناسی به عنوان روشهایی برای چگونگی مواجه با متون و اندیشههای سیاسی، و همچنین با بررسی امکانات نظریه گستره زندگی اریک اریکسون به عنوان نظریهای برای بررسی خاستگاه فردی اندیشه متفکران سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است.
محمد رضا حاتمی؛ حامد روشن چشم
چکیده
مطالعات میانرشتهای نوعی از علوم است که پس از نمایان شدن ناتوانی و کاستیهای تخصصی شدن علم ضرورت یافته است. از این جهت میتوان گفت وجود تخصصگرایی، از جمله دلایل تمایل به میانرشتهای در عصر حاضر است؛ عصری که انسانها با مسائل پیچیده و چند بعدی روبرو هستند و برای حل آنها نیاز به برخورداری از مفاهیم و روشهای چند رویکردی و میانرشتهای ...
بیشتر
مطالعات میانرشتهای نوعی از علوم است که پس از نمایان شدن ناتوانی و کاستیهای تخصصی شدن علم ضرورت یافته است. از این جهت میتوان گفت وجود تخصصگرایی، از جمله دلایل تمایل به میانرشتهای در عصر حاضر است؛ عصری که انسانها با مسائل پیچیده و چند بعدی روبرو هستند و برای حل آنها نیاز به برخورداری از مفاهیم و روشهای چند رویکردی و میانرشتهای دارند. هدف از مقاله حاضر، بررسی ماهیت دانش و به تبع آن، تحلیل ضرورت مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی از دیدگاه یورگن هابرماس نماینده مشهور مکتب فرانکفورت و نظریه انتقادی میباشد. این پژوهش با بهرهگیری از متون معتبر و روش تحلیلی به دنبال پاسخ دادن به سوال اساسی پژوهش، یعنی ماهیت رویکرد میانرشتهای در علوم انسانی در عصر حاضر است. هابرماس بر آن است که در عصر مدرنیته قسمتی از تواناییهای ذهن بشری تحت علوم طبیعی بر تمامی آن غالب گشته و مانع از شناخت واقعی جهان و تقابل میان روشهای کمیگرا و کیفیگرا در علوم انسانی شده است. وی با انتقاد از روش پوزیتویستی در علوم انسانی و در مرحله بعد با ارائه نظریه عقلانیت ارتباطی و کنش ارتباطی بر چند بعدی بودن مسائل بشری و دانش بشری تاکید نموده و از طریق همگرایی و اجماع حاصل از وضعیت ایده آل به دنبال حل مسائل پیچیده بشری میباشد.
حسین ابراهیمآبادی
چکیده
تاسیس و گسترش آموزش عالی میانرشتهای یکی از دغدغههای مهم ذهنی و برنامهای وزارت علوم در طول سالهای 1385 تا 1388 بوده است. نگاه اجمالی به برنامهها، فعالیتها و نتایج مربوط به طرح تاسیس و توسعه «رشتههای میانرشتهای» نشانگراستقبال سرد دانشگاهها، جامعه علمی و حتی بخشهای ستادی ذیربط وزارت علوم از آن بوده است. از میان دلایلی ...
بیشتر
تاسیس و گسترش آموزش عالی میانرشتهای یکی از دغدغههای مهم ذهنی و برنامهای وزارت علوم در طول سالهای 1385 تا 1388 بوده است. نگاه اجمالی به برنامهها، فعالیتها و نتایج مربوط به طرح تاسیس و توسعه «رشتههای میانرشتهای» نشانگراستقبال سرد دانشگاهها، جامعه علمی و حتی بخشهای ستادی ذیربط وزارت علوم از آن بوده است. از میان دلایلی که برشمرده میشود درسطح کلان، میتوان به پیش افتادگی مفهومی و فراهم نبودن زمینههای عملی، ناوابسته بودن طرح به نیازهای محیط ملی وسازگارنبودن با بافت اجتماعی و دانشی، و در سطح خرد، کژراهه ترجیح آموزش به پژوهش میانرشتهای، در دسترس نبودن استاد- محتوا و روشن نبودن الگوی آموزش میانرشتهای اشاره داشت. در این مقاله تلاش میشود ابتدا با تامل درخاستگاه و منشاء ایده دانش میانرشتهای، موانع چرخش ازآموزش رشتهای به آموزش و یادگیری میانرشتهای در چارچوب گسترش مرزهای دانش و رویکردهای جدید یادگیری و تاکید ویژه بر تجربه ایران مورد بررسی قرارگیرد. سپس دو الگوی آموزش مبتنی بر رشته و میانرشتهای مقایسه و ویژگیهای آموزش میانرشتهای به بحث گذاشته میشود. در پایان نیز علاوه بر طرح ایدههایی برای عمل در مسیر بهبود و تغییر در فرایند آموزش عالی میانرشتهای، الگوی آموزش الکترونیکی و یادگیری وب پایه به عنوان ظرفیتی جدید و تاثیرگذار برای پیشبرد مقاصد میانرشتهایها مورد بررسی و پیشنهاد شده است.
مهدی فاتحراد؛ محمد رضا جلیلوند؛ منیره محمد زاده
چکیده
در حالی که ادبیات پژوهشی عمدتاً به تبیین مبانی نظری مطالعات میانرشتهای پرداخته است، در مورد چرایی انجام پروژههای تحقیقاتی میانرشتهای توسط محققان، پژوهشهای تجربی بسیار اندکی صورت گرفته است. به منظور پر کردن این شکاف در حوزه مطالعات میانرشتهای، پژوهش حاضر تلاش دارد با تأکید بر روششناسی میانرشتهای (استفاده از تیم ...
بیشتر
در حالی که ادبیات پژوهشی عمدتاً به تبیین مبانی نظری مطالعات میانرشتهای پرداخته است، در مورد چرایی انجام پروژههای تحقیقاتی میانرشتهای توسط محققان، پژوهشهای تجربی بسیار اندکی صورت گرفته است. به منظور پر کردن این شکاف در حوزه مطالعات میانرشتهای، پژوهش حاضر تلاش دارد با تأکید بر روششناسی میانرشتهای (استفاده از تیم برای پیشبرد پژوهش) به شناسایی انگیزهها و چالشهای پیش روی محققان میانرشتهای برای شرکت در پروژههای تحقیقاتی میانرشتهای بپردازد. اهم اهدافی که این پژوهش دنبال مینماید عبارت است از: 1)شناسایی انگیزهها و چالشهای انجام مطالعات میانرشتهای با تأکید بر روششناسی میانرشتهای، و 2)تعیین میزان اهمیت و اولویت بندی عناصر فوق در رابطه با مطالعات میانرشتهای. پژوهش حاضرازنظرهدف «توسعهاى»، ازنظرطرحپژوهش «توصیفى»، و از نظر روشپژوهش «پیمایشی» بهحسابمىآید. در اینپژوهش با بهرهگیری از تیمی میانرشتهای، ابتدا با بررسی مبانی نظری و مطالعات انجام شده در حوزه مطالعات میانرشتهای، انگیزهها و چالشهای انجام این دسته از مطالعات شناسایی شد. در مرحله بعد، مصاحبهای ساختارمند با پنج نفر از محققان میانرشتهای به عمل آمد. برای بررسی کمی عناصر شناسایی شده از دیدگاه محققان رشتههای مختلف و نیز مطالعات قبلی، پرسشنامهای محقق ساخته طراحی و میان نمونهای متشکل از 64 نفر از محققان رشتههای مختلف که سابقه مشارکت در فعالیتهای میانرشتهای را داشتند، توزیع گردید. به علاوه، براىتجزیهوتحلیلآمارى دادهها نیزاز آزمونهای روایی و پایایی، آزمون میانگین یک جامعه (t تک نمونهای)، آزمون فریدمن، و آزمون تحلیل واریانس تک عاملی بااستفاده از نرم افزارهای آماری اسپیاساس و لیسرل بهره گرفته شد. نتایج نشان داد که انگیزههای شناسایی شده به استثنای یادگیری عمومی و آزاد و ارضاء نیازهای روانشناختی و نیز چالشهای شناسایی شده، در انجام مطالعات میانرشتهای تأثیر قابل توجهی داشتهاند.
محمد رضا حاتمی؛ حامد روشن چشم
چکیده
تحولات جدید دهههای اخیر باعث شده تا مطالعات مشارکتی و میانرشتهای از سوی پژوهشگران و نهادهای پژوهشی مورد توجه قرار گیرد. به واسطة ضرورت جامع نگری در حل مسائل و فهم پیچیدگی و چند بعدی بودن مسائل پیش روی محققان، این ایده شکل گرفته که اگر پژوهشگران یک رشتة علمی برای حل مسائل مهم بر اساس روش تخصصی خود، بدون کمک گرفتن از متخصصان سایر ...
بیشتر
تحولات جدید دهههای اخیر باعث شده تا مطالعات مشارکتی و میانرشتهای از سوی پژوهشگران و نهادهای پژوهشی مورد توجه قرار گیرد. به واسطة ضرورت جامع نگری در حل مسائل و فهم پیچیدگی و چند بعدی بودن مسائل پیش روی محققان، این ایده شکل گرفته که اگر پژوهشگران یک رشتة علمی برای حل مسائل مهم بر اساس روش تخصصی خود، بدون کمک گرفتن از متخصصان سایر رشتههای علمی به ارائة راه حل اقدام کنند- به خصوص در پژوهشهای مربوط به مسائل اجتماعی- ممکن است به جای ارائه راه حل برای بررسی تمام ابعاد مسئله باعث ایجاد راه حلهای متعدد، ولی ناکارآمد شوند. بر این اساس پژوهشهای مسائل اجتماعی بایستی با کمک پژوهشگران حوزههای مختلف علمی و به صورت گروهی و در تعامل با یکدیگر انجام گیرد. بر این اساس ایجاد یک همگرایی بین رشتههای مختلف مطالعاتی ضروری بنظر میرسد، این پژوهش به دنبال ارائة راهکارهمگرایی بین رشتههای تخصصی مختلف انسانی، طبیعی و مهندسی است. در این پژوهش تلاش شده است تا با استناد به متون علمی، راهکار همگرایی بین رشتهای بررسی شود.
قاسم سلیمی؛ زهرا صباغیان؛ حسن دانایی فرد؛ محمود ابوالقاسمی
چکیده
هماکنون جدال اندیشهای بر سر مفهومسازی تولید، تسهیم، انتشار و کاربرد دانش در دانشگاهها و مؤسسههای عالی کشور، موضوع پیچیدهای است که توجه زیادی را هم در ادبیات دانشگاهی و هم در حوزه مدیریتی به خود معطوف داشته است. بر این مبنا، تسهیم دانش در آموزش عالی به عنوان یک موضوع میانرشتهای که پیوند میان دو رشته اصلی «مدیریت دانش» ...
بیشتر
هماکنون جدال اندیشهای بر سر مفهومسازی تولید، تسهیم، انتشار و کاربرد دانش در دانشگاهها و مؤسسههای عالی کشور، موضوع پیچیدهای است که توجه زیادی را هم در ادبیات دانشگاهی و هم در حوزه مدیریتی به خود معطوف داشته است. بر این مبنا، تسهیم دانش در آموزش عالی به عنوان یک موضوع میانرشتهای که پیوند میان دو رشته اصلی «مدیریت دانش» و «آموزش عالی» بهویژه مدیریت آموزش عالی است، مطرح شده است. بسیاری از پژوهشگران و صاحبنظران کوشیدهاند تا به این پرسش پاسخ دهند که عوامل تأثیرگذار بر افراد در تسهیم دانش کدامند؟ عوامل و دلایل احتمالی تسهیم و یا عدم تسهیم دانش افراد کدامند؟ در پاسخ به این پرسش، پژوهشهای متعددی انجامشده که یافتههای آن در برخی از موارد نظری و در برخی از موارد نیز دارای شواهد تجربی است. در این مقاله تلاش شده با روش توصیفی تحلیلی، تسهیم دانش بین اعضای هیئت علمی، به مثابه یک حوزه مطالعاتی میانرشتهای در عرصه آموزش عالی، بررسی و واکاوی شود. پژوهش حاضر، کاوش پدیدة تسهیم دانش در عرصه آموزش عالی را به بحث گذاشته و سپس با بررسی دقیق و ژرفنگری، عوامل مؤثر بر تسهیم دانش بین اعضای هیئت علمی را تحلیل کرده است.این مقاله بر این نکته تأکید دارد که حوزه مطالعاتی میانرشتهای تسهیم دانش از علوم و دانشهای مختلفی بهره برده و برای کاوش پدیده تسهیم دانش در محیطهای آموزش عالی و نظریهپردازی در این زمینه، درک و تحلیل ماهیت دانش، انگیزش و فرصت تسهیم دانش در دانشگاه ضروری است. همچنین در این مقاله نتایج دو دهه پژوهشهای مهم تجربی در ارتباط با عوامل مؤثر بر تسهیم دانش در محیطهای دانشگاهی مرور شده است. در پایان، مقاله با ارائه مدلی مفهومی، جایگاه کنونی و زمینههای بالقوه پژوهشهای آتی مرتبط با تسهیم دانش را پیش روی پژوهشگران قلمرو آموزش عالی قرار میدهد.
ابراهیم برزگر؛ سید ابراهیم سرپرست سادات
چکیده
این مقاله، حاصل دغدغهای پژوهشی در فلسفۀ علم است که در آن پرسشهای هستیشناسی، شناخت-شناسانه، روششناسانه و ارزششناختی در مورد «میانرشتگی» و «علوم سیاسی» طرح و بررسی شده است. در پرتو این نگاه، نقطه تمرکز مقاله آن است که آیا علوم سیاسی یا علم سیاست رشته یا پروژهای میانرشتهای است؟ پروژۀ میانرشتهای چنانکه از ...
بیشتر
این مقاله، حاصل دغدغهای پژوهشی در فلسفۀ علم است که در آن پرسشهای هستیشناسی، شناخت-شناسانه، روششناسانه و ارزششناختی در مورد «میانرشتگی» و «علوم سیاسی» طرح و بررسی شده است. در پرتو این نگاه، نقطه تمرکز مقاله آن است که آیا علوم سیاسی یا علم سیاست رشته یا پروژهای میانرشتهای است؟ پروژۀ میانرشتهای چنانکه از مقدمات نظری بر میآید دربردارندۀ یک عرصهشناختی (همگرایی و ادغام رشتهای) و هم بعدی عملی (همکاری) است. موضوعاتی چون تعریف علوم سیاسی، موضوع و مسائل آن، تحولات حوزۀ معرفتشناختی، تحولات عصر جدید، اقتضائات زندگی، زنجیره فرایندی امروزین، کارگزاری انسان اجتماعی و چند بعدی، کثرت سطوح، رابطه، وابستگیهای متقابل و پویاییها، ضرورت تبادل رشتهای و چندرشتگی یا میانرشتگی در علوم سیاسی را رهیافتی غیرقابل انکار نمودهاست. بنابراین علوم سیاسی پروژهای میانرشتهای است؛ توصیفی که رجحان نظری و عملی آن بر رشتۀ علم سیاست در این مقاله نشان داده شده است.
علی اصغر پور عزت؛ غزاله طاهری عطار
چکیده
هدف از ملتسازی در متعالیترین نگاه، شکل دادن به ملتی خردمند است. نیل به این مهم نیازمند بهکارگیری مطالعات و تخصصهای متنوعی است که بهرهمندی از مطالعات میانرشتهای را ضروری میسازد؛ مطالعاتی که باید مستمراً انگاره ملتی در حال «شدن و تکامل» را برای آینده تحقق بخشند. در رویکرد مسئلهمحور به ملتسازی، پرسشهایی مطرح ...
بیشتر
هدف از ملتسازی در متعالیترین نگاه، شکل دادن به ملتی خردمند است. نیل به این مهم نیازمند بهکارگیری مطالعات و تخصصهای متنوعی است که بهرهمندی از مطالعات میانرشتهای را ضروری میسازد؛ مطالعاتی که باید مستمراً انگاره ملتی در حال «شدن و تکامل» را برای آینده تحقق بخشند. در رویکرد مسئلهمحور به ملتسازی، پرسشهایی مطرح میشود که پاسخگویی به آنها هرگز از عهدة متخصصان یک علم خاص برنمیآید و لازمة توفیق در آن، بهرهمندی از فضای گستردهای از مطالعات میانرشتهای و چندرشتهای است. در این مقاله ماهیت پویای فراگرد ملتسازی در پرتو بصیرت حاصل از رشتههای علمی متنوع، مورد مداقه قرار میگیرد تا امکان شکلگیری فراگرد ملتسازی در پرتو رویکرد حکمرانی خوب، در متن رشتههای علوم سیاسی، سیاستگذاری و امور اداری امکانپذیر گردد
محمد حسنخانی
چکیده
دانشگاه امام صادق(ع) به عنوان یک دانشگاه غیردولتی در سال 1361 و با هدف تلفیق میان شاخههای مشخصی از علوم انسانی با معارف و علوم اسلامی تأسیس شد. در این مقاله تجربة نوین دانشگاه امام صادق(ع) در طراحی و تأسیس نسل جدیدی از رویکرد آکادمیک در مطالعات میانرشتهای در نظام آموزش عالی در ایران مورد بررسی قرار میگیرد. مقاله ضمن ارزیابی عملکرد ...
بیشتر
دانشگاه امام صادق(ع) به عنوان یک دانشگاه غیردولتی در سال 1361 و با هدف تلفیق میان شاخههای مشخصی از علوم انسانی با معارف و علوم اسلامی تأسیس شد. در این مقاله تجربة نوین دانشگاه امام صادق(ع) در طراحی و تأسیس نسل جدیدی از رویکرد آکادمیک در مطالعات میانرشتهای در نظام آموزش عالی در ایران مورد بررسی قرار میگیرد. مقاله ضمن ارزیابی عملکرد دانشگاه در نیل به اهداف اعلامی و مطلوبش در گسترش مرزهای علوم اسلامی و گسترش تحقیقات میانرشتهای بین علوم و معارف اسلامی با علوم انسانی و علوم اجتماعی، به توصیف و تبیین نوآوری دانشگاه امام صادق(ع) در تلفیق میان معارف اسلامی از یک سو و رشتههای علوم سیاسی، اقتصاد، حقوق، مدیریت و ارتباطات از سوی دیگر پرداخته و سپس دستاوردهای این تجربه را مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده در پایان تلاش خواهد کرد تا موانع و چالشهای پیش روی این تجربه را بهویژه از منظر مطالعات میانرشتهای مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
ابراهیم برزگر
چکیده
مطالعات میانرشتهای گونهای از علوم است که بعد از آشکار شدن ضعفها و کاستی های تخصصی شدن و شعبهشعبه شدن علم به رشتههای تخصصی ریز، ضرورت یافته است. این اندیشه و طرح بر وحدت و یکپارچگی علوم در حوزههای فلسفه، علوم طبیعی، علوم ریاضی، و علوم انسانی تأکید میورزد. فلسفه پیدایش علوم میانرشتهای از سویی، در واقعیات عینی و ظهور پدیدههای ...
بیشتر
مطالعات میانرشتهای گونهای از علوم است که بعد از آشکار شدن ضعفها و کاستی های تخصصی شدن و شعبهشعبه شدن علم به رشتههای تخصصی ریز، ضرورت یافته است. این اندیشه و طرح بر وحدت و یکپارچگی علوم در حوزههای فلسفه، علوم طبیعی، علوم ریاضی، و علوم انسانی تأکید میورزد. فلسفه پیدایش علوم میانرشتهای از سویی، در واقعیات عینی و ظهور پدیدههای منفرد، اما چندوجهی و پدیدههایی ریشه دارد که تبیین همزمانی، مشکلشناسی میانرشتهای، راه حلشناسی میانرشتهای، و اقدام همگانی و فراگیر را میطلبید. از سوی دیگر، در مجادلات نظری و نقد روششناسی تجزیه و ترکیب و علوم پوزیتیویسمی ریشه دارد. این گونه مطالعات هم محدودیتها و کاستیهای روش تجزیهگرایی و تخصصیمحوری را برطرف میکند، هم ظرفیتها و امکانات پژوهشی جدیدی برای حوزههای مختلف علوم فراهم میآورد.