محیط زیست
مهدی رفعتی پناه مهرآبادی
چکیده
بر اساس پژوهشهای متعددی که طی سه دههٔ گذشته در مورد سازمانهای مردمنهاد محیطزیستی در ایران انجام شده، بین مردم و این سازمانها شکافی قابلتوجه وجود داشته است. این سازمانها هم در اطلاعرسانی به مردم و هم در زمینهٔ فعالیتهای محیطزیستی و افزایش دانش، بینش و مهارت مردم دچار ضعف بودهاند. هر چند که دلایل گوناگونی را برای این ...
بیشتر
بر اساس پژوهشهای متعددی که طی سه دههٔ گذشته در مورد سازمانهای مردمنهاد محیطزیستی در ایران انجام شده، بین مردم و این سازمانها شکافی قابلتوجه وجود داشته است. این سازمانها هم در اطلاعرسانی به مردم و هم در زمینهٔ فعالیتهای محیطزیستی و افزایش دانش، بینش و مهارت مردم دچار ضعف بودهاند. هر چند که دلایل گوناگونی را برای این امر میتوان در نظر گرفت؛ اما دولت به عنوان عامترین نهاد کشور که گاه از آن با عنوان نهاد نهادها یاد میشود نقش بیبدیلی در کارایی یا عدم کارایی این سازمانها بازی میکند. نحوهٔ نگاه دولت به سازمانهای مردمنهاد محیطزیستی و شیوهٔ سیاستگذاری در مورد آنها بهویژه در بُعد قانونگذاری میتواند سبب شکوفایی این سازمانها و افزایش بهرهوری آنها گردد و یا در مسیری متضاد پیش رود. این پژوهش با استفاده از روش تحقیق تاریخی و با رجوع به قوانین و مقررات مرتبط با سازمانهای مردمنهاد و نیز با بهکارگیری برخی از اسناد برنامهای و گردآوری دادهها از طریق روش کتابخانهای بهدنبال بررسی نحوهٔ مواجههٔ دولت با این سازمانها و نتایج آن است. یافتهها نشان میدهد که دولت ایران به دلیل میل به تمرکزگرایی در قوانین و آییننامههای صادره، ضمن محدود کردن حیطه فعالیت و اقدام سازمانهای مردمنهاد، امکان دخالت دولت در امور آنها و سلب استقلالشان را فراهم آورد. نتیجهٔ دخالت دولت در امور این سازمانها چیزی نبود جز ضعف روز افزون سازمانهای مردم نهاد، پایین آمدن کاراییشان و بیانگیزگی آنها از یکسو و ناتوانی آنها در برقرار ارتباط مؤثر با مردم و ترویج فرهنگ حفاظت از محیطزیست از سویی دیگر.
محیط زیست
مهشید طالبی صومعه سرایی؛ محمدجواد زارعیان؛ اشکان فرخ نیا؛ رضا روزبهانی
چکیده
تدوین برنامههای میاندستی برای توسعه و پیشرفت، مبتنی بر سیاستهایی هستند که به شکلی انضمامی در قالب اهداف معین و مواد قانونی و طرحهای اجرایی بروز میکنند. چنانچه در بسیاری از موارد ضعف در اجرا را میتوان از طریق بررسی سیاستگذاریها دنبال کرد. یکی از دلایل برهم خوردن تعادل بین مصرف و تقاضا در مدیریت منابع آب کشور را در شکل سیاستگذاری ...
بیشتر
تدوین برنامههای میاندستی برای توسعه و پیشرفت، مبتنی بر سیاستهایی هستند که به شکلی انضمامی در قالب اهداف معین و مواد قانونی و طرحهای اجرایی بروز میکنند. چنانچه در بسیاری از موارد ضعف در اجرا را میتوان از طریق بررسی سیاستگذاریها دنبال کرد. یکی از دلایل برهم خوردن تعادل بین مصرف و تقاضا در مدیریت منابع آب کشور را در شکل سیاستگذاری و برنامهریزی میتوان جستوجو کرد. با این وجود این سیاستگذاری و برنامهریزی آب در ایران شکل ثابتی نداشته و از دورهای به بعد برحسب تغییر در بستر اجتماعی و سیاسی، تحولات زیادی داشته است. بیشترین تحولات در برنامهریزی و سیاستگذاری آب بین برنامههای آب در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران است؛ تحولات در میانمدت و کوتاهمدت نیز مشهود است. برای شناسایی این تحولات از طریق رویکرد کیفی و با روش تحلیل مضمون استقرایی متن برنامهها و اسناد توسعه بررسی شده است.نتایج تحقیق نشان داد تحولات در سیاستگذاری آب ایران در دوران قبل از انقلاب اسلامی بیشتر متأثر از تحولات و سیاستهای بینالمللی بوده و در دوران بعد از انقلاب اسلامی ایران، این تحولات اغلب متأثر از گفتمان سیاسی دولت وقت بوده است. همچنین نتایج نشان داد که برنامههای توسعهای در ایران از انسجام کافی برای پایداری منابع آب برخوردار نیست. در واقع تغییر در سیاستهای مربوط به بهرهبرداری از منابع آب طی این دوران منجر به گسست برنامههای مختلف توسعه کشور از منظر مدیریت آب شده است.
علوم اجتماعی
مهشید طالبی صومعه سرایی؛ محمدسعید ذکایی؛ محمد فاضلی؛ محمود جمعهپور
چکیده
حوضه آبریز زایندهرود بهعنوان تنها رودخانه دائمی و پرآب فلات مرکزی در خطه جمعیتی پرتراکم و اقلیم خشک و نیمه خشک است. در این حوضه به دلیل مدیریت و نظارت تاریخی دقیق، مسائل اجتماعی تقسیم آب بهندرت مشهود بود. بااینوجود از اواسط دهه 80 شمسی، این رودخانه بهطور مداوم جریان طبیعی خود را از دست داده و تبدیل به رودخانهای فصلی شده است. ...
بیشتر
حوضه آبریز زایندهرود بهعنوان تنها رودخانه دائمی و پرآب فلات مرکزی در خطه جمعیتی پرتراکم و اقلیم خشک و نیمه خشک است. در این حوضه به دلیل مدیریت و نظارت تاریخی دقیق، مسائل اجتماعی تقسیم آب بهندرت مشهود بود. بااینوجود از اواسط دهه 80 شمسی، این رودخانه بهطور مداوم جریان طبیعی خود را از دست داده و تبدیل به رودخانهای فصلی شده است. لذا اعتراضات زیادی نیز در استانهای بهرهبردار از این حوضه روی داده است. هدف از مقاله حاضر بررسی چرایی بحران آب در زایندهرود در دو دهه اخیر است. از آنجاکه شناخت مسائل مدیریت آب فراتر از فهم موضوع از منظر فنی بوده و در زمره علوم بین رشتهای قرار دارد، لذا شناخت مسائل و مشکلات در شیوه مدیریت منابع آب در حوضه زایندهرود نیز در ابعاد مختلفی در نظر گرفته شده است. بدینترتیب این مقاله نیز با تمرکز بر رویکرد شناخت شکاف حکمرانی آب حوضه زاینهرود در بخشهای مختلف پرداخته است. روش به کار برده شده برای این هدف، علاوه بر تحلیل اسناد و قوانین، مبتنی بر تحلیل مضمون قیاسی مصاحبههای تخصیصی با 30 کارشناس و خبره آب در بخشها و استانهای مختلف (اصفهان و چهارمحال و بختیاری) است. نتایج به دست آمده نشان داد که حکمرانی آب در حوضه زایندهرود برآمده از شکافهای مختلفی از جمله شکاف اجرایی، شکاف هدفگذاری، شکاف سیاستی، شکاف اطلاعاتی، شکاف ظرفیتی، شکاف سرمایهگذاری و شکاف مسئولیتپذیری است.