بحران ویروس کرونا
یوسف محمدی فر؛ صبا امیری
چکیده
ظهور برخی بحرانهای مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بیولوژیکی نقش مهمی در تغییر رفتار جامعهٔ انسانی دارد. اقدامات پیشگیرانه و کنترلکننده بحران ویروس کرونا، که نیاز به رویکردی جامع، نظاممند و چندبُعدی دارند، منجر به بروز تغییراتی در رفتار خرید مصرفکنندگان شدهاند. آنچه اهمیت دارد، لزوم بهرهگیری از نگاهی میانرشتهای (اقتصاد، ...
بیشتر
ظهور برخی بحرانهای مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بیولوژیکی نقش مهمی در تغییر رفتار جامعهٔ انسانی دارد. اقدامات پیشگیرانه و کنترلکننده بحران ویروس کرونا، که نیاز به رویکردی جامع، نظاممند و چندبُعدی دارند، منجر به بروز تغییراتی در رفتار خرید مصرفکنندگان شدهاند. آنچه اهمیت دارد، لزوم بهرهگیری از نگاهی میانرشتهای (اقتصاد، مدیریت، بازاریابی، روانشناسی و جامعهشناسی) برای درک این پدیده پیچیده است. بههمینمنظور، این مقاله با رویکرد کیفی و با هدف مدلسازی رفتار خرید مصرفکنندگان در شرایط بحران کرونا (کووید-19) با نگاهی چندبُعدی انجام شده است. جهت گردآوری دادهها از روشهای بررسی پایگاههای اطلاعات تخصصی، مشاهده و انجام مصاحبههای عمیق با 28 نفر از افراد کلیدی مطلع که روایی و پایایی آنها مورد تأیید قرار گرفته بود، استفاده گردید. به اختصار نتایج نشان داد، مدل پیشبینی وضعیت تقاضا برای کالاها یا خدمات پس از بحران کرونا به دو شاخص «ماهیت کالا یا خدمت» و «میزان تعامل انسانی در مبادله» و همچنین «سطح درآمد» مصرفکنندگان بستگی دارد. همچنین حذفکامل، به تأخیر انداختن خرید، جانشینسازی خرید و کاهش نسبی خرید، چهار دسته رفتاری است که مصرفکنندگان در زمان بحران کرونا اتخاذ میکنند و این مدل به متغیرهای مختلفی بستگی دارد. درنهایت، پیشنهادات لازم جهت مدیریت بحران کرونا با رویکردی متأثر از حوزههای مختلف دانشی، در راستای تغییرات آمیخته بازاریابی (محصول، قیمتگذاری، توزیع و ترویج) در قالب یک مدل ارائه گردید.
حسین داوری
چکیده
ظهور جهتگیریها و رویکردهای بارز انتقادی از نیمه دوم دهه 1980 به بعد در عرصه زبانشناسی کاربردی با واکنشهای موافق و مخالف متعددی روبرو بوده است؛ جهتگیریها و رویکردهایی که هریک به فراخور قوت و اهمیت خود، شماری از ادعاها، مبانی و مفروضات رویکردهای غالب در این عرصه را بهچالش کشیده است. ازجمله این رویکردهای نوظهور میتوان به ...
بیشتر
ظهور جهتگیریها و رویکردهای بارز انتقادی از نیمه دوم دهه 1980 به بعد در عرصه زبانشناسی کاربردی با واکنشهای موافق و مخالف متعددی روبرو بوده است؛ جهتگیریها و رویکردهایی که هریک به فراخور قوت و اهمیت خود، شماری از ادعاها، مبانی و مفروضات رویکردهای غالب در این عرصه را بهچالش کشیده است. ازجمله این رویکردهای نوظهور میتوان به «زبانشناسی کاربردی انتقادی» اشاره کرد. مبدع این رویکرد، آلستر پنیکوک، زبانشناس برجسته استرالیایی است که ابعاد، حوزهها و علایق آن در سال 2001 در اثری مستقل به جامعه زبانشناسی کاربردی معرفی شد. نظر به اهمیت انکارناپذیر نظری و کاربردی آن و البته مغفول ماندن نسبی این رویکرد میانرشتهای که سنجش و ارزیابی شاخههای مختلف زبانشناسی کاربردی را مبتنیبر مبانی و علایق خاصی دنبال میکند، این مقاله علاوهبر معرفی این رویکرد و حوزهها و علایق آن، با هدف نشان دادن نحوه گامبهگام بهرهجویی از آن در سنجش و نقد حوزههای زبانشناسی کاربردی، بهطور خاص با نیم نگاهی به تناسب و اهمیت موضوع با جامعه ایران، از بین شاخههای گوناگون، به دو شاخه شاخص آموزش زبان انگلیسی و سیاست و برنامهریزی زبان انگلیسی پرداخته تا تصویری ملموس و کاربردی از ماهیت میانرشتهای و کارکردهای سنجشگرایانه آن معرفی و تبیین شود. یافتههای حاصل از بهرهجویی از این رویکرد میانرشتهای در دو حوزه مورد بررسی، بیانگر کارآمدی آن در هرگونه سیاستگذاری و برنامهریزی آموزشی و زبانی متناسب با بافت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه هدف میباشد.
رحمان پاریاد؛ یحیی معروفی
چکیده
ضرورتهای نوین زندگی بشر تخصصگرایی در علوم را پدید آورد. با وجود این، ردهبندی دانش از آغاز تا کنون نتوانسته است مرزروشنی بین حوزههای علمی پدید آورد و هنوز در این خصوص، اجماعی بین دانشمندان حاصل نشده است. تخصصگرایی افراطیتوأم با درک پیچیدگی موضوعات مورد مطالعه، باعث شد که ضرورت توجه به نگرشهای تلفیقی در حوزه تولید دانش گسترش یابد.مقاله حاضر تلاش میکند در بخش نخست وضع موجود معرفت و ضرورت نیاز به وحدت بین علوم را توضیح دهد. در بخش دوم،نویسندگان به اختصار الگوهای جدید تبیین دانش را مورد بحث قرار میدهند. در بخش پایانی با ارائه یک انگاره، وحدت رشتههایمختلف در حوزه علوم انسانی مورد توجه قرار میگیرد.
بیشتر
ضرورتهای نوین زندگی بشر تخصصگرایی در علوم را پدید آورد. با وجود این، ردهبندی دانش از آغاز تا کنون نتوانسته است مرزروشنی بین حوزههای علمی پدید آورد و هنوز در این خصوص، اجماعی بین دانشمندان حاصل نشده است. تخصصگرایی افراطیتوأم با درک پیچیدگی موضوعات مورد مطالعه، باعث شد که ضرورت توجه به نگرشهای تلفیقی در حوزه تولید دانش گسترش یابد.مقاله حاضر تلاش میکند در بخش نخست وضع موجود معرفت و ضرورت نیاز به وحدت بین علوم را توضیح دهد. در بخش دوم،نویسندگان به اختصار الگوهای جدید تبیین دانش را مورد بحث قرار میدهند. در بخش پایانی با ارائه یک انگاره، وحدت رشتههایمختلف در حوزه علوم انسانی مورد توجه قرار میگیرد.
محمد عسگری
چکیده
پرورش مهارتهای تفکر، بهخصوص مهارتهای تفکر انتقادی از دوران باستان مورد توجه حوزههای معرفت بوده است. پیچیده و چندبعدی شدن مسایل امروز جامعه بشری، بر اهمیت پرورش تفکر انتقادی به عنوان محور تمرکز دورههای میانرشتهای افزوده است. در این مقاله با رویکردی میانرشتهای به آموزش تفکر انتقادی توجه شده است؛ از این منظر، این مقاله ...
بیشتر
پرورش مهارتهای تفکر، بهخصوص مهارتهای تفکر انتقادی از دوران باستان مورد توجه حوزههای معرفت بوده است. پیچیده و چندبعدی شدن مسایل امروز جامعه بشری، بر اهمیت پرورش تفکر انتقادی به عنوان محور تمرکز دورههای میانرشتهای افزوده است. در این مقاله با رویکردی میانرشتهای به آموزش تفکر انتقادی توجه شده است؛ از این منظر، این مقاله به موضوعات ذیل میپردازد: آموزش چگونه اندیشیدن دربارة اصول منطقی هر موضوع، آموزش اندیشههای کلیدی تفکر، اهمیت اندیشهها در تبدیل شدن افراد به متفکری انتقادی، آموزش تفکر در یک حوزه خاص، دریافت اندیشهها و منطق یک متن، اهمیت پرسشگری در آموزش تفکر انتقادی و دیدن موضوعات از منظرهای متفاوت و متضاد. در پایان، الگویی اقتباسی برای آموزش مهارتهای تفکر انتقادی از منظر رویکردی انتقادی معرفی شده است.
سید مهدی سجادی؛ سولماز نورآبادی
چکیده
از مباحث مطرح در نظامهای آموزشی، استفاده از «رویکرد میان رشتهای» است. مطالعات میان رشتهای خواهان تلفیق، ترکیب و تعامل میان دانش و مهارتها در رشتههای مختلف مرتبط است که به منظور افزایش درک و فهم ابعاد مختلف موضوعات مورد مطالعه، رشد توانایی تحلیل صحیح امور، توسعه تفکر انتقادی و قدرت خلاقیت و ...، استفاده از آن متداول شده ...
بیشتر
از مباحث مطرح در نظامهای آموزشی، استفاده از «رویکرد میان رشتهای» است. مطالعات میان رشتهای خواهان تلفیق، ترکیب و تعامل میان دانش و مهارتها در رشتههای مختلف مرتبط است که به منظور افزایش درک و فهم ابعاد مختلف موضوعات مورد مطالعه، رشد توانایی تحلیل صحیح امور، توسعه تفکر انتقادی و قدرت خلاقیت و ...، استفاده از آن متداول شده است. از طرفی؛ فلسفه تعلیم و تربیت به منزلهی یکی از حوزههای معرفت بشری نیز با این مفاهیم سروکار دارد. موفقیت در اجرای رویکرد میان رشتهای زمانی است که نتایج و یافتههای آن معتبر باشد و بتواند شناخت، فهم و راه حلهای معتبر و واقعی برای مساله و یا موضوع مورد بررسی ارائه دهد. به عبارتی رویکرد میانرشتهای را زمانی میتوان موفق و کارآمد دانست که در فرایند کار بتواند از انباشتهها، تجارب و ظرفیتهای معرفتی، مهارتی و روشی رشتههای مرتبط در جای مناسب و مقتضی، استفاده بهینه و موثر نماید. در این مقاله، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، و به این سوال که: در صورت امکان استفاده از رویکرد میانرشتهای، فلسفه تعلیم و تربیت با چه رشتههای دیگر و در چه زمینههای (تئوریکی و یا عملی) میتواند تلفیق شود، پاسخ داده می شود. از آنجایی که فلسفه تعلیم و تربیت به عنوان هسته اکثر رشته های علوم انسانی مطرح می باشد؛ با بهره گیری از رویکرد استنتاجی به حوزه های معرفتی مثل زبان شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی، هنر و دین پرداخته شده است. طبق نتایج مطالعات و تحلیل های بدست آمده، می توان چنین نتیجه گیری نمود که با توجه به ماهیت پیچیده انسان و به تبع آن، پیچیدگی و گستردگی تعلیم و تربیت، پرداختن به مسائل و علوم انسانی از حوزه یک رشته خاص، خارج است و لذا بهره گیری از رویکرد میان رشته ای ضروری است.