حسین داوری
چکیده
ظهور جهتگیریها و رویکردهای بارز انتقادی از نیمه دوم دهه 1980 به بعد در عرصه زبانشناسی کاربردی با واکنشهای موافق و مخالف متعددی روبرو بوده است؛ جهتگیریها و رویکردهایی که هریک به فراخور قوت و اهمیت خود، شماری از ادعاها، مبانی و مفروضات رویکردهای غالب در این عرصه را بهچالش کشیده است. ازجمله این رویکردهای نوظهور میتوان به ...
بیشتر
ظهور جهتگیریها و رویکردهای بارز انتقادی از نیمه دوم دهه 1980 به بعد در عرصه زبانشناسی کاربردی با واکنشهای موافق و مخالف متعددی روبرو بوده است؛ جهتگیریها و رویکردهایی که هریک به فراخور قوت و اهمیت خود، شماری از ادعاها، مبانی و مفروضات رویکردهای غالب در این عرصه را بهچالش کشیده است. ازجمله این رویکردهای نوظهور میتوان به «زبانشناسی کاربردی انتقادی» اشاره کرد. مبدع این رویکرد، آلستر پنیکوک، زبانشناس برجسته استرالیایی است که ابعاد، حوزهها و علایق آن در سال 2001 در اثری مستقل به جامعه زبانشناسی کاربردی معرفی شد. نظر به اهمیت انکارناپذیر نظری و کاربردی آن و البته مغفول ماندن نسبی این رویکرد میانرشتهای که سنجش و ارزیابی شاخههای مختلف زبانشناسی کاربردی را مبتنیبر مبانی و علایق خاصی دنبال میکند، این مقاله علاوهبر معرفی این رویکرد و حوزهها و علایق آن، با هدف نشان دادن نحوه گامبهگام بهرهجویی از آن در سنجش و نقد حوزههای زبانشناسی کاربردی، بهطور خاص با نیم نگاهی به تناسب و اهمیت موضوع با جامعه ایران، از بین شاخههای گوناگون، به دو شاخه شاخص آموزش زبان انگلیسی و سیاست و برنامهریزی زبان انگلیسی پرداخته تا تصویری ملموس و کاربردی از ماهیت میانرشتهای و کارکردهای سنجشگرایانه آن معرفی و تبیین شود. یافتههای حاصل از بهرهجویی از این رویکرد میانرشتهای در دو حوزه مورد بررسی، بیانگر کارآمدی آن در هرگونه سیاستگذاری و برنامهریزی آموزشی و زبانی متناسب با بافت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه هدف میباشد.