جغرافیا
هاشم داداش پور؛ فرامرز رستمی
چکیده
توسعهیافتگی و برنامهریزی برای رسیدن به آن همواره از دغدغههای جدی کشور بوده است؛ اما بهرغم تلاشهای صورتگرفته، توسعهٔ منطقهای با قفلشدگی همراه شده است. مسئلهٔ مقاله حاضر این است که چرا منطقه خوزستان با معضلات دیرینی روبهرو است در حالی که منابع و ظرفیت بسیار بالای توسعه را در خود داراست؟ برای پاسخ به این مسئله مدلی از ...
بیشتر
توسعهیافتگی و برنامهریزی برای رسیدن به آن همواره از دغدغههای جدی کشور بوده است؛ اما بهرغم تلاشهای صورتگرفته، توسعهٔ منطقهای با قفلشدگی همراه شده است. مسئلهٔ مقاله حاضر این است که چرا منطقه خوزستان با معضلات دیرینی روبهرو است در حالی که منابع و ظرفیت بسیار بالای توسعه را در خود داراست؟ برای پاسخ به این مسئله مدلی از مکانیسمهای مولّد بر اساس یک ایده برساخته شده است، بهطوری که اگر آنها موجود باشند و به طریق مورد انتظار عمل کنند، دلیل رخدادها و چرایی شرایط موجود منطقه را تبیین خواهند کرد. این مقاله در قالب پارادایم رئالیسم انتقادی از منطق پسکاوی استفاده کرده است و علاوه بر تبیین، نگاهی انتقادی به موضوع مورد بررسی دارد. مدل تبیینی حاصل از این تحقیق دارای یک هسته (مفهوم استخراج) است که به دنبال خود پنج مفهوم دیگر را ایجاد کرده است: زهکشی از منظر محیطی؛ انحصارخواهی از منظر اقتصادی؛ تسلط مرکز در عین تفویض اختیار به پیرامون از منظر سیاسی؛ همسرنوشتی با جمع جبری صفر از منظر اجتماعی و وابستهسازی از منظر فرهنگی؛ که در مجموع زیربنایی نافذ و سببساز در تحولات منطقه را شکل دادهاند و غلبه این تفکر بر برنامهریزی منطقه به مثابهٔ یک گفتمان میانرشتهای طی چنددهه گذشته، سبب حاکم شدن برخی سازوکارها و قانونمندیهای قفلکنندۀ توسعه در منطقه شده است. برای مواجهه با این مسئله، لزوم توجه به برنامهریزی یکپارچه و تغییر تفکر استخراجی در شیوهٔ سیاستگذاری، برنامهریزی و مدیریت منطقهای و ملی ضروری است.
توسعه
هاشم داداش پور؛ نینا الوندی پور
چکیده
نابرابری منطقهای همواره مسئلهای چالشبرانگیز برای جوامع انسانی و یکی از موضوعات اصلی در پژوهشهای دانشگاهی و نیز از نگرانیهای عمده سیاستگذاران دولتی است. بر این اساس، مباحث بسیاری درباره حدود، ابعاد، مکانیسم و پیامدهای این موضوع، بهویژه سیاستهای منجر به فقر و نابرابری، صورت گرفته و نظریهپردازان، ایدههای متفاوت ...
بیشتر
نابرابری منطقهای همواره مسئلهای چالشبرانگیز برای جوامع انسانی و یکی از موضوعات اصلی در پژوهشهای دانشگاهی و نیز از نگرانیهای عمده سیاستگذاران دولتی است. بر این اساس، مباحث بسیاری درباره حدود، ابعاد، مکانیسم و پیامدهای این موضوع، بهویژه سیاستهای منجر به فقر و نابرابری، صورت گرفته و نظریهپردازان، ایدههای متفاوت و گاه متضادی را در این زمینه بیان داشتهاند. در این میان، توجه به ابعاد فضاییِ عدالت در مقابله با نابرابریهای منطقهای یکی از حوزههای میانرشتهای موردتوجه، بهویژه در دهههای اخیر، بوده است. ازاینرو، مقاله حاضر قصد دارد با تحلیل و تفسیر نظاممند و جامع محتوای متون دانشگاهی در حوزه نابرابریهای منطقهای از منظر عدالت فضایی، به سنخشناسی و استخراج مفاهیم و اصول و نگرشهای اصلی مطرحشده در این حوزه بپردازد. این مقاله برگرفته از طرح پژوهش کیفی، راهبردِ استفهامی و با بهرهگیری از روش تحلیل محتوای کیفی صورت گرفته است. تحلیل محتوای کیفی یکی از روشهای رایج پژوهش برای تبیین و تفسیر عینی و منظم پیامهای مفهومی موجود در متون دانشگاهی است. از این روش بهمنظور آشکارسازی خطوط اصلی و جهتدهنده متون دانشگاهی و کاربرد آنها در سیاستگذاریهای دولتی استفاده میشود. بر این اساس، در مقاله حاضر، چارچوب تفسیریـنظری مستخرج از متون دانشگاهی مطرح در حوزه عدالت فضایی در مواجهه با نابرابریهای منطقهای تدوین و واکاوی شده و خطوط جریانساز درخور توجه در این حوزه به پژوهشگران، برنامهریزان، تصمیمسازان و سیاستگذاران ایرانی برای مقابله با نابرابریهای منطقهای معرفیشده است.
میان رشتهای
هاشم داداش پور؛ نینا الوندی پور
چکیده
عدالت یکی از اصلیترین اهداف برنامهریزی شهری محسوب میشود؛ ازاینرو مفهوم کلی عدالت نزد متخصصان و اندیشمندان در طول دورههای مختلف از پذیرش و محبوبیت چشمگیری برخوردار بوده و حاصل آن نیز مجموعهای بزرگ از نظریههای مختلف و متنوع بر مبنای مفهوم عدالت در عرصه شهر است؛ اما بهدلیل ماهیت میانرشتهای عدالت، برداشتها از این مفهوم، ...
بیشتر
عدالت یکی از اصلیترین اهداف برنامهریزی شهری محسوب میشود؛ ازاینرو مفهوم کلی عدالت نزد متخصصان و اندیشمندان در طول دورههای مختلف از پذیرش و محبوبیت چشمگیری برخوردار بوده و حاصل آن نیز مجموعهای بزرگ از نظریههای مختلف و متنوع بر مبنای مفهوم عدالت در عرصه شهر است؛ اما بهدلیل ماهیت میانرشتهای عدالت، برداشتها از این مفهوم، تبیین و شیوه پیادهســازی آن در برنامهریزی شهری، نهتنها یکسان نبوده، بلکه حتی گاهی متناقض نیز بوده است؛ بنابراین مقاله حاضر بهدنبال گونهشناسی نظریههای عدالت در بستر مطالعات شهری و سنخشناسی مفهومی و معرفتشناسانه این نظریهها با هدف تبیین مفهومی خط سیر نظریههای برنامهریزی شهری (نظریههای درونزا) است. این مهم با مرور نظاممند آرای عدالتمحور در شهر و با بهرهگیری از چارچوب «فرانظری آلمندینگر» در عرصه عدالتپژوهی و در قالب پنج محور موضوعی محقق شده که میتواند علاوهبر مشخص کردن چارچوبی برای حرکت، زمینه نظریهپردازی در این عرصه را نیز فراهم کند. در این راستا از روششناسی کیفی بهعنوان راهبرد پژوهش و از تکنیکهای متنپایهای چون مرور نظاممند، مطالعه ثانویه و گونهشناسی، بهمنظور جمعآوری و تجزیهوتحلیل دادهها استفاده شده است. بهرهگیری از گونهشناسی در راستای سنخشناسی و طبقهبندی مفهومی عدالت، و درنهایت کمک به درک و شناخت بهتر این مفهوم میانرشتهای است. به این منظور پس از نقد و بررسی گونهشناسیهای موجود برنامهریزی شهری، سنخشناسی نظریههای عدالت بر مبنای گونه انتخابشده تبیین شدهاند. نتیجه این مقاله ارائه یک «الگوواره مفهومی» برای فهم بهتر و جامعتر پیچیدگیهای اصل عدالت در برنامهریزی شهری است؛ چارچوبی که میتواند راهنمای پژوهشهای گوناگون عدالتپژوهی در حوزه برنامهریزی شهری باشد.
هاشم داداشپور؛ آتوسا آفاقپور
چکیده
در بررسی دیدگاههای نظری مرتبط با حوزه سازمان فضایی و سیستمهای شهری به مثابه موضوعی میان رشتهای، دو پارادایم اندازه مبنا و شبکه مبنا قابل تمایز است. پارادایم نخست بر تعریف سیستم شهری به مثابه مجموعهای از نقاط شهری که بر اساس ویژگیهای درونی خود استوار است و در تفسیر مرکزیت فضایی شهرها به سطح تمرکز جمعیت، فعالیتها و یا ...
بیشتر
در بررسی دیدگاههای نظری مرتبط با حوزه سازمان فضایی و سیستمهای شهری به مثابه موضوعی میان رشتهای، دو پارادایم اندازه مبنا و شبکه مبنا قابل تمایز است. پارادایم نخست بر تعریف سیستم شهری به مثابه مجموعهای از نقاط شهری که بر اساس ویژگیهای درونی خود استوار است و در تفسیر مرکزیت فضایی شهرها به سطح تمرکز جمعیت، فعالیتها و یا کارکردهای یک مکان معطوف است. در حالیکه از چند دهه گذشته، با تعریف مجموعهای از شهرها به مثابه یک سیستم، برخلاف گذشته، عنصر «رابطه» در تعریف سیستم شهری هر چه بیشتر مهم تلقی شد و جایگاه هر شهر در سیستم شهری در نسبت با موقعیت قرارگیری آن، تابع جریانهایی است که میان شهرها در حال گردش است و در نتیجه از ارتباط با دیگر محلها به وجود میآید. این پارادایم با تأکید بر دادههای رابطهای، به روابط میان شهرها در قالب روابط افقی و غیرمحلی مینگرد و فرایندهای فضایی را در سازمان فضایی هدف قرار میدهد. از اینرو بهمنظور درک، تبیین و کاربست هر دو پارادایم، به مرور سیر تحول رویکردهای نظری حاکم بر سازمان فضا در سیستمهای شهری و تبیین عقلانیت معرفتی و نظری نوین حاکم بر آنها پرداخته شده و ویژگیها و مؤلفههای دو پارادایم، دستهبندی و مقایسه شده است تا با پر کردن خلاء نظری و معرفتی در این زمینه، راه برای تحقیقات کاربردی و پیمایشی باز شود. بر این اساس، این مقاله از حیث هدف، از نوع بنیادین و برحسب رویکرد توصیفی و مبتنی بر مطالعه دادههای متن پایه است تا با بررسی سیر تحول نظریههای موجود، به بررسی تطبیقی محتوای نظری و مبانی هستیشناختی پارادایمهای سنتی در برابر پارادایمهای نوین بپردازد.