نوع مقاله : مقاله مروری
نویسندگان
1 استاد جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
2 دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
چکیده
از دورهٔ ناصری تاکنون، بدن همواره محل مناقشات، کشمکشها و رقابت میان گروههای اجتماعی، احزاب سیاسی و گفتمانهای مختلف در ایران بوده است. مقالهٔ حاضر قصد دارد با ارائهٔ تحلیلی از رویکردها، روشها، مسائل، و یافتههای حاصل از این مطالعات، و نقد و بررسی نقاط ضعف و قوت تحقیقات موجود، فضاها و زمینههای مغفولمانده در این حوزه را شناسایی کرده و به فهم عمیقتری از مسئلهٔ بدن بهعنوان برساختهای اجتماعی و سیاسی در مدرنیتهٔ ایرانی دست یابد. بنابراین، با اتکا به تحلیل محتوا و مضامین منابع موجود، بهدنبال تحلیلی نظاممند از مسئلهمندی، سنت مطالعاتی و روششناختی این مطالعات هستیم. یافتههای مقاله نشان میدهد سنت جامعهشناسی با دو رویکرد نظری پساساختارگرایانه و ساختارگرایانه رویکرد مسلط در مطالعات سیاست و بدن در علوم اجتماعی ایران طی دو دههٔ اخیر است. بدینلحاظ، در این تحقیقات اولویت اساسی با ساختار است و سوژه و کنشگر ایرانی، اگر هم دارای نقشی مؤثر باشند، تنها در درجهٔ دوم اهمیت قرارمیگیرند. در این معنا، اولویت تأثیر در حوزهٔ بدن همواره با سیاست است و در اغلب مواقع، جبر ساختار بر ارادهگرایی کارگزار غلبه میکند. بهلحاظ روششناسی نیز، رویکرد اغلب محققان رویکردی تاریخی است که دادههای خود را براساس اسناد آرشیوی و منابع تاریخی بهدست آوردهاند. همچنین، در اغلب این پژوهشها روش تحلیل گفتمان و تبارشناسی فوکویی در تفسیر دادهها و یافتههای موجود استفاده شده است. اما در بیشتر موارد، گفتمانهای موجود در حوزهٔ بدن با تقلیل به دو گفتمان حاکم و گفتمان رقیب، یکسانانگاری شدهاند. درواقع، اغلب این مطالعات گرفتار نوعی روایت کلان از مدرنیتهٔ ایرانی بهطورعام و رابطه و نسبت میان سیاست و بدن در ایران بهطورخاص بودهاند.
کلیدواژهها
موضوعات
ارسال نظر در مورد این مقاله