نوع مقاله : مقاله علمی ـ پژوهشی
نویسنده
استادیار فلسفه آموزش، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تهران، ایران
چکیده
آیا هویت میراثی بهجایمانده از گذشته است یا انتخابی برای آینده؟ در این پرسش، مفهوم «زمان» پیشفرض گرفته شده است. ازاینرو، تحلیل مفهوم زمان نقطۀ عزیمت ماست. زان پس به بررسی نسبت مفهوم زمان با نظریۀ اجتماعی میپردازیم و برمینهیم که جامعهشناسی نه علم «زمان» بلکه علم «مکان» است. علم «زمان» اما «تاریخ» است که در روایت هگلیاش نسبتی وثیق با پارادایم فلسفۀ آگاهی دارد. این پارادایم، اجازۀ تأسیس جامعهشناسی را نمیداد چرا که جامعهشناسی نظریۀ کنش است نه نظریۀ آگاهی. از همین رو، تأسیس جامعهشناسی در پایانههای سدۀ نوزدهم اروپایی مقارن است با بحران فلسفۀ آگاهی. کانون این بحران نیز مفهوم «سوژه» بود، سوژهای که خود هم بنیاد فلسفۀ آگاهی مدرن بود و هم کانون جامعۀ مدرن. اما مارکس، نیچه و فروید طومار سوژه را درهم پیچیدند و بدین سان جامعۀ مدرن را به بحران درانداختند. تأسیس جامعهشناسی پاسخی بود به این بحران. این تأسیس چرخشگاهی است که در آن از گرانباری و زیانباری «تمپوسنتریسم» آگاه گشتیم و بر سودمندی «توپوسنتریسم» انگشت نهادیم. پس از این بحث نظری، به برخی از نارساییهای تلقی زمانمحور از «هویت» در علوم اجتماعی ایران اشاره میکنیم و نشان میدهیم که چگونه این نارساییها گرانبار از گذشته است و ازاینرو ناتوان از نگریستن به آینده. ریشۀ ناتوانی جامعهشناسی ایرانی در پردازش «نظریۀ کنش» را نیز در همین نارساییها جستوجو میکنیم. جامعهشناسی ایرانی برای برونرفت از این بنبست و گشودن افقهایی نو در سپهر نظریه و عمل اجتماعی، چارهای جز دست شستن از تلقی هویت «بهسان میراثی از گذشته»، و برگرفتن آن همچون «انتخابی برای آینده» ندارد. سرآخر درباره مفهومی از هویت «بخردانه» و نسبت آن با علوم اجتماعی سخن میگوییم. افزون بر اینها، وجه میانرشتگی این مقاله در بررسی نسبت علومی همچون جامعهشناسی و تاریخ در چشماندازی فلسفی بر زمینه تحلیل مفهومهای زمان و مکان توضیح داده میشود.
کلیدواژهها
موضوعات
ارسال نظر در مورد این مقاله