نوع مقاله : مقاله علمی ـ پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد آستارا، دانشگاه آزاد اسلامی، آستارا، ایران
2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد آستارا، دانشگاه آزاد اسلامی، آستارا، ایران
3 استاد مشاور ، استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد آستارا، دانشگاه آزاد اسلامی، آستارا، ایران
چکیده
شعر پستمدرن را بهواسطهٔ ویژگی بیپردهگویی و ساختارشکنی موضوعات کلامی، میتوان مرجعی مناسب برای مطالعات کهنالگویی در نظر گرفت. مقالهٔ حاضر با توجه به کثرت بسامد واژهها، ترکیبات، و عباراتی پیرامون خشم، خشونت و مرگ در شعر پستمدرن فارسی، در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که دلیل تمایل اغراقآمیز شاعران پستمدرن به بیان خشم و خشونت در شعر چیست؟ در این راستا، تصاویر «خشم و خشونت اجتماعی»، «خشم و خشونت فردی» و «تصاویر مرتبط با مرگ» در آثار تعدادی از شاعران پستمدرن، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با در نظر گرفتن رویکرد میانرشتهای، بین ادبیات و دو حوزهٔ نقد اجتماعی و نقد روانشناختی مورد بررسی قرار داده شده است. نتیجه نشان داد، کثرت بازتاب «خشونت نسبت به زنان»، «فساد اخلاقی»، «جنگ» و ناهنجاریهایی از قبیل «مصرف مواد مخدر» در بخش خشونتهای اجتماعی، «خودکشی» و «مازوخیسم» در بخش خشونتهای فردی، بیشتر برخاسته از اندیشهٔ فراگیر «مرگاندیشی» است. «مرگاندیشی» که یکی از نشانههای غلبهٔ کهنالگوی سایه در ناخودآگاه بشر است، در شعر پستمدرن، به یک اندیشهٔ جاری و بهتبع آن به یکی از ویژگیهای اصلی این جریان شعری تبدیل شده است. شاعران پستمدرن سعی نمودهاند برای نشان دادن تاریکی و خشم درونی نهفته در اجتماع، از تصاویر منزجزکننده و وحشتزا، که مرتبط با «مرگ» است، بهره ببرند و روند شعر خود را به سوی تاریکی و وحشت پیش ببرند؛ تاجاییکه میتوان ادعا کرد، از میان شاعران معاصر، آنهایی که در ناخودآگاه خویش، مغلوب کهنالگوی سایه بودند، به شعر پستمدرن روی آوردهاند.
کلیدواژهها
موضوعات
ارسال نظر در مورد این مقاله