نوع مقاله : مقاله علمی ـ پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکترای علوم سیاسی، گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا، اصفهان، ایران
2 استادیار علوم سیاسی، گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا، اصفهان، ایران
3 استادیار روان شناسی، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا، اصفهان، ایران
چکیده
نظریه درماندگی آموختهشده توسط مارتین سلیگمن در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 میلادی ارائه گردید. براساس این نظریه، آموختههای ذهنی پیشین در عملکرد پیش رو تأثیر شگرفی دارد. درماندگی آموختهشده به افراد میآموزد که ماندن در درماندگی آموختهشده آنها را به انفعال و بیتحرکی میکشاند و میتواند افراد را درمرداب عقب ماندگی، ثابت نگه دارد. اینکه چه زیرساختهای روانی جامعه را به سمت توسعه رهنمون میکند و یا چه عوامل روانی انفعال جوامع را در پی دارد، از جمله مواردی بود که محقق را به کنکاش در این خصوص سوق داد.هدف از نگارش این مقاله شناسایی عوامل روانی تأثیرگذار در روند توسعه و نقش این عوامل در پیشبرد توسعه در کشورهای کمترتوسعهیافته است. در این مقاله، نوعی همبستگی و رابطه علی و معلولی میان متغیر مستقل (نقش درماندگی آموختهشده) بر متغیر وابسته (روند توسعه) وجود دارد. روش جمعآوری اطلاعات بهصورت مطالعات کتابخانهای و اسنادی است. یافتهها نشان داد که تفاوت بین خود واقعی و خود آرمانی آغازگر تنش و تضاد فکری است و چنین روندی با این تفکر همراه است که هرچه در جهت برونرفت از درماندگی تلاش شود، موفقیت و پیشرفتی حاصل نمیشود و این دقیقاً همان مبانیای است که سلیگمن در درماندگی آموختهشده میآموزد. از آنجا که خودپنداره فرد از واقعیت برمبنای عدم توانایی خود در حل مشکلات و بهدنبال آن عدم تبدیلشدن به یک فرد و جامعه توسعهیافته قرار دارد، فرد هیچگونه تلاشی در جهت فائق آمدن بر شرایط مستولی ندارد. اینجاست که با درماندگی آموختهشده مواجه هستیم. به نظر میرسد راه برونرفت از درماندگی آموختهشده، بیشتر از آنکه جنبه فناورانه داشته باشد، ریشه در مشکلات روانی فرد، و به دنبال آن، جامعه دارد. بنابراین، بهترین گزینه در این مسیر میتواند استمداد ازروانشناسان در جهت درمان و شکستن حلقه بسته درماندگی آموختهشده باشد.
کلیدواژهها
موضوعات
ارسال نظر در مورد این مقاله