محمد رضا دهشیری
چکیده
این مقاله تلاش دارد با روشى توصیفى تحلیلى، رویکرد سازمان همکارى و توسعه اقتصادى به مطالعات میانرشتهاى را در عرصه آموزش عالى، بررسى و واکاوى کند. پژوهش حاضر ضمن بیان برنامهها و سیاستهاى سازمان مزبور در عرصه آموزش عالى، سیر تحول میانرشتهاى گرایى به فرارشتهاىگرایى را در مطالعات و پژوهشهاى این سازمان به بحث میگذارد و ...
بیشتر
این مقاله تلاش دارد با روشى توصیفى تحلیلى، رویکرد سازمان همکارى و توسعه اقتصادى به مطالعات میانرشتهاى را در عرصه آموزش عالى، بررسى و واکاوى کند. پژوهش حاضر ضمن بیان برنامهها و سیاستهاى سازمان مزبور در عرصه آموزش عالى، سیر تحول میانرشتهاى گرایى به فرارشتهاىگرایى را در مطالعات و پژوهشهاى این سازمان به بحث میگذارد و پس از بررسى دقیق و ژرفنگرى درباره دلایل گرایش آن به مطالعات فرارشتهاى، شاخصهاى گذار از میانرشتهاىگرایى ساختارى به فرارشتهاىگرایى رفتارى و موانع فراروى آن را تجزیه و تحلیل میکند. مقاله با این نتیجهگیرى به پایان میرسد که این سازمان گذار از میانرشتهاىگرایى ساختارى به فرارشتهاىگرایى رفتارى را مبناى سیاستگذارى و جهتگیرى آموزشى و پژوهشى خود در عرصه آموزش عالى قرار داده است؛ بهگونهاى که ضمن بالا بردن توانمندىها، نوآورىها، مهارتها و خلاقیتهاى دانشجویان و افزایش درک عینى آنان از اوضاع و نیازهاى اجتماعى و شغلى، زمینههاى حضور موفق و سازنده دانشپژوهان در بازار کار حرفهاى و پاسخگویى مؤثر آنان به نیازهاى جامعه خود را فراهم آورد
حمید جاودانی؛ جعفر توفیقی
چکیده
نزدیک به سهدهه است که جدال اندیشهاى بر سر مفهومسازى، درک و کاربست آموزش یا مطالعات میانرشتهاى، همچنان ادامه دارد. این جدال، که نتیجه کاستیهاى شناختشناسى آموزش و مطالعات رشتهاى در تبیین مسائل پیچیده هستى و جامعه بشرى است، همچنان نیازمند ژرفکاویهاى بسیار است. با توجه به دیرینه کوتاهِ اندیشهپردازى در قلمرو آموزش و مطالعات ...
بیشتر
نزدیک به سهدهه است که جدال اندیشهاى بر سر مفهومسازى، درک و کاربست آموزش یا مطالعات میانرشتهاى، همچنان ادامه دارد. این جدال، که نتیجه کاستیهاى شناختشناسى آموزش و مطالعات رشتهاى در تبیین مسائل پیچیده هستى و جامعه بشرى است، همچنان نیازمند ژرفکاویهاى بسیار است. با توجه به دیرینه کوتاهِ اندیشهپردازى در قلمرو آموزش و مطالعات میانرشتهاى، روششناسى مناسب در این مطالعه، تحلیل نظریهها و اندیشههاى رایج در این زمینه با رویکردى نقادانه است. یافتههاى این کندوکاو نظرى بر این نکته تأکید دارد که درهمتنیدگىِ مفهومى، دگراندیشى و تفکر نقاد، از جمله بایستههایى است که به پیشبرد مطالعات و آموزش میانرشتهاى مىانجامد. افزون بر آن، مطالعات میانرشتهاى، بیش از آنکه به کوششهاى فردى متکى باشد، نیازمند همکنشى گروهى است. افزون بر آن، عواملى نظیر منابع مالى، سوگیرى حرفهاى و حمایت نهادى، از جمله نیروهاى زمینهاى است که بر مطالعات میانرشتهاى اثر مىگذارد و عوامل گروهى، عوامل شناختى و حل مسئله نیز از جمله نیروهاى هدایتکننده آن است.
عادل پیغامی؛ حیدر تورانی
چکیده
در گذشته، فلسفه آموزش و رویکردهاى برنامهریزى درسى صرفاً به انتقال مجموعهاى از دانشى سازمانیافته یا ایجاد و ارتقاى نظام ارزشى حاکم بر رفتارهاى فرد و جامعه محدود مىشد، بهطوریکه طى چندین قرن و با کوششهاى دانشگاهها و مراکز جدیدِ اغلب رشتههاى علمى از جمله اقتصاد، برنامههاى درسى تخصصى و تکرشتهاى بهوجود آمد. اما امروزه، ...
بیشتر
در گذشته، فلسفه آموزش و رویکردهاى برنامهریزى درسى صرفاً به انتقال مجموعهاى از دانشى سازمانیافته یا ایجاد و ارتقاى نظام ارزشى حاکم بر رفتارهاى فرد و جامعه محدود مىشد، بهطوریکه طى چندین قرن و با کوششهاى دانشگاهها و مراکز جدیدِ اغلب رشتههاى علمى از جمله اقتصاد، برنامههاى درسى تخصصى و تکرشتهاى بهوجود آمد. اما امروزه، فلسفه آموزش و رویکردهاى برنامهریزى درسى را توسعه دادهاند و از روشهایى جدید استفاده مىکنند. در این روشها، در فراسوى ساختار یکسویهنگر رشتههاى تخصصى، واقعیتها و نیازهاى دنیاى جدید را جست وجو مىکنند و جزئى نگرى و محدودیتهاى تخصصىشدن و تقسیم علوم را، که در دهههاى اخیر رایج بوده است، نقد مىکنند. مىتوان این جریان را، «تلفیقى» » 2غیررشتهاى» که در حوزه طراحى برنامههاى درسى در رویکردهاى بهاصطلاح تجلى یافته است، در انواع رویکردهاى درونرشتهاى موازى 3، رویکرد میانرشتهاى 4، رویکرد چندرشتهاى 5، رویکرد چندرشتهاى متقاطع 6، رویکرد چندرشتهاى متکثر 7 و رویکرد فرارشتهاى، در سه نوع افقى، قائم و مورب گونهشناسى کرد. این مهمْ انکارناپذیر است که مسائل اقتصادى چندوجهى و چندبعدى است و دانش اقتصاد ماهیتاً، دانشى تلفیقى از چند حوزه معرفتى علوم اقتصادى، جامعهشناسى، تاریخ، فلسفه، روانشناسى، حقوق و مباحث اخلاقى و هنجارى دینى است. با توجه به این نکته، پرواضح است که اولاً، طراحىهاى آموزشى و برنامههاى درسى این رشته نمىتواند فارغ از مباحث برنامهریزى تلفیقى باشد. ثانیاً، بلاشک بهرهمندى از ظرفیتها و یافتههاى علمى و تجارب آموزشى این رویکردها مىتواند سرعت تحول و نوآورى در برنامههاى آموزشى را افزایش دهد و بالتبع، سرمایههاى انسانى آن را مضاعف کند و توانمندى و کارآمدى این دانش را براى مواجهه با مسائل علمى ارتقا دهد. در این مقاله، در پى آن هستیم که ضمن معرفى این رهیافتها، با طراحى نمونههایى، امکان و دلالتهاى عملى استفاده از رهیافتهاى تلفیقى را در طراحى برنامههاى درسى رشته اقتصاد و گرایشهاى تخصصى در مقاطع تکمیلى آن نشان دهیم؛ ا نشاءالله
احمد زندوانیان نایینی
چکیده
هدف از این نوشتار معرفى حوزه معرفتى فلسفه آموزش بزرگسالان بهعنوان حوزهاى میانرشتهاى است. درحالحاضر، گرایشهاى فلسفه تعلیم و تربیت و آموزش بزرگسالان، در مقاطع تحصیلات تکمیلى علوم تربیتى بهعنوان دو گرایش مستقل مطالعه و تحقیق مىشوند. فلسفه آموزش بزرگسالان بین فلسفه »این نوشتار مىکوشد ضرورت ایجاد پلى با عنوان را آشکار ...
بیشتر
هدف از این نوشتار معرفى حوزه معرفتى فلسفه آموزش بزرگسالان بهعنوان حوزهاى میانرشتهاى است. درحالحاضر، گرایشهاى فلسفه تعلیم و تربیت و آموزش بزرگسالان، در مقاطع تحصیلات تکمیلى علوم تربیتى بهعنوان دو گرایش مستقل مطالعه و تحقیق مىشوند. فلسفه آموزش بزرگسالان بین فلسفه »این نوشتار مىکوشد ضرورت ایجاد پلى با عنوان را آشکار سازد. در این مقاله، تاریخچه صدساله« تعلیم و تربیت و آموزش بزرگسالان مطالعات فلسفى در حوزه آموزش بزرگسالان و تلاشهاى افرادى مانند گرونت ویگ، بوبر و لیندمن بررسى شده است. گرچه مباحث عمده در فلسفه آموزش بزرگسالان را مىتوان به سه بخش تقسیم کرد، اما در این مقاله، بیشتر به بخش اول اشاره شده است. این سه بخش عبارتند از: 1. طبقهبندىهاى ارائهشده براى دیدگاههاى فلسفى مطرح در آموزش بزر گسالان از قبیل طبقهبندى الیاس و مریام، طبقهبندى هیمسترا؛ 2. بررسى ریشههاى فلسفى رویکردهاى سوادآموزى از قبیل سوادآموزى تابعى، سوادآموزى تودهاى، سوادآموزى آگاهىبخش و سواد اطلاعاتى؛ 3. مطالعه آراى متفکران مهم در حوزه فلسفه آموزش بزرگسالان. در پایان، نگارنده هفتدهه سوادآموزى در ایران را بررسى کرده و کوشیده است که نشان دهد ریشه بسیارى از ناکامىهاى سوادآموزى در ایران، به سبب نداشتن پشتوانه فلسفى نظرى است. لذا با تأسیس این رشته جدید، مىتوان با بهرهگیرى از منابع فلسفى و تربیتى، به فهم و حل (کاهش) مسائل و مشکلات آموزش بزرگسالان و سوادآموزى در ایران کمک کرد
مهران رضوانی؛ سید حمید خدادادحسینی؛ عادل آذر؛ پرویز احمدی
چکیده
خردمایه مقاله حاضر گویاى آن است که مطالعات علوم انسانى با نگاهى پارادایمیک، تا پیش از طرح و بسط میانرشتهگرایى، عمدتاً، براساس یکى از پارادایمهاى اثباتگرایى، تفسیرى، نظریه انتقادى، فمینیسم، پستمدرنیسم و نظریه آشوب، بهعنوان پارادایم غالب، بوده است که این مسئله به نوعى یکسونگرى و یکجانبهگرایى منجر شده است. در این ...
بیشتر
خردمایه مقاله حاضر گویاى آن است که مطالعات علوم انسانى با نگاهى پارادایمیک، تا پیش از طرح و بسط میانرشتهگرایى، عمدتاً، براساس یکى از پارادایمهاى اثباتگرایى، تفسیرى، نظریه انتقادى، فمینیسم، پستمدرنیسم و نظریه آشوب، بهعنوان پارادایم غالب، بوده است که این مسئله به نوعى یکسونگرى و یکجانبهگرایى منجر شده است. در این مقاله، هدف آن است تا با کنکاشى نوپردازانه و بهرهگیرى از چارچوبى ابتکارى و منبعث از دیدگاه کثرتگرا، الگویى براى تحلیل پارادایمیک مطالعات میانرشتهاى از تقاطع سه عامل بهمنظور نوعى مفاهمه بهتر و برداشت موزونتر از مطالعات «ساختار»، «الگو» و «فرایند» میانرشتهاى ارائه شود. در این راستا، مفهوم نوظهور بازاریابى کارآفرینانه بهمثابه مصداقى میانرشتگى، که از تلفیق وجوه دو رشته علمى بازاریابى و کارآفرینى در مطالعات مدیریت ناشى شده است، مطرح و مصادیق آن در این نقش هنگارى ابتکارى، جانمایى شده است. بدینترتیب، نتیجهگیرى شده است که در پژوهشهاى میانرشتهاى و نوظهور، توجه توأمان به پارادایمهاى مذکور و شناخت هریک از مطالعات در حوزههاى مختلف مىتواند در راستاى درک بهتر حقیقت و رهایى از قیدوبندهاى تفکر وابسته به متن و محتوا راهگشا باشد و مانع کوتهنگرى و یکجانبهگرایى شود
علیرضا عراقیه؛ کورش فتحی واجارگاه؛ احمد علی فروغی ابری؛ نعمت الله فاضلى
چکیده
براساس نتایج این پژوهش، مشخص شد که برنامه درسى آموزش عالى کشور به سبب مغفول بودن سیاست قومى و چندفرهنگى در ایران، الگو و راهکارى در زمینه برنامه درسى چندفرهنگى ندارد. ازطرفى، به کاربستن نتایج پژوهشها درباره الگوى پیشنهادى چندفرهنگى و سیاست قومى مناسب ایران نیز در هالهاى از ابهام و عدم قطعیت، گزارش شده است. این موضوعات، ضمن محرومکردن ...
بیشتر
براساس نتایج این پژوهش، مشخص شد که برنامه درسى آموزش عالى کشور به سبب مغفول بودن سیاست قومى و چندفرهنگى در ایران، الگو و راهکارى در زمینه برنامه درسى چندفرهنگى ندارد. ازطرفى، به کاربستن نتایج پژوهشها درباره الگوى پیشنهادى چندفرهنگى و سیاست قومى مناسب ایران نیز در هالهاى از ابهام و عدم قطعیت، گزارش شده است. این موضوعات، ضمن محرومکردن برنامههاى درسى از صفاتى مثل چالاکى، تنوع و تکثّر، موانعى را نیز در برابر بینالمللىکردن برنامه درسى آموزش عالى ایران ایجاد کرده است. در روبهروشدن با این مسئله، متخصّصان این حوزه از دانش، با چالشهایى مواجه شدهاند و سیاستگذاران آموزش عالى نیز چارهاى جز ورود به این بحث ندارند. براى رهایى از این وضعیت، سکون و پاسخگویى به این نیاز معرفتى و اجتماعى و پرهیز از یکسونگرى به مفهوم چندفرهنگى، رویکرد میانرشتهاى و تلفیق، بهعنوان راهبرد مناسب، معرفى و اَشکال برنامهریزى تلفیقى چندرشتهاى متقاطع و برنامهریزى چندرشتهاى متکثّر، براى طراحى رشته برنامه درسى چندفرهنگى پیشنهاد شده است
ذبیح الله خنجرخانى؛ حسنعلى بختیار نصرآبادى نصرآبادى؛ آرزو ابراهیمى دینانى
چکیده
در دنیاى پیچیده امروز، بشر براى حل مشکلات پیش رو، نیازمند دیدگاههاى جامع است. در این میان، فقط مطالعات بینرشتهاى است که موجب مىشود محیط پیرامون افراد، بهخصوص محیط دانشگاهى و مطالعات متخصصان انسجامى خاص پیدا کند و باعث پویایى نظام آموزشى و در نتیجه، رشد و اصلاح فرهنگ شود. علاوهبرآن، تداخل در محتوا، روشهاى پژوهش، اصول و ...
بیشتر
در دنیاى پیچیده امروز، بشر براى حل مشکلات پیش رو، نیازمند دیدگاههاى جامع است. در این میان، فقط مطالعات بینرشتهاى است که موجب مىشود محیط پیرامون افراد، بهخصوص محیط دانشگاهى و مطالعات متخصصان انسجامى خاص پیدا کند و باعث پویایى نظام آموزشى و در نتیجه، رشد و اصلاح فرهنگ شود. علاوهبرآن، تداخل در محتوا، روشهاى پژوهش، اصول و نظریهها، مرزبندى رایج علوم را از میان برده است. واقعیت این است که پیشرفت در هر رشته، علاوهبر تحقیقات دانشمندان خود، به میزان بسیارى به دیدگاه دیگر دانشمندان، بهخصوص رشتههاى نزدیک به هم، نیازمند است. اندیشمندان میانرشتهاى، واقعیتها و نیازهاى دنیاى جدید را در فراسوى رشتههایى نکوهش مىکنند که ساختارى یکسویه، جزئىنگر، محدود و تخصصى دارند و آشنایى با رویکردهاى میانرشتهاى و آگاهى از چرایى این مقوله را براى برنامهریزان درسى ضرورى مىدانند و تخصصهاى میانرشتهاى را براى دانشکدهها و مؤسساتى که در پى دستیابى به مرزهاى جدید و خلق بایستههاى خاص در عرصه علوم، بهویژه علوم انسانى هستند، ضرورى مىدانند. این مقاله در سه بخش تنظیم شده است: در بخش اول، مقدمه، اهمیت و ضرورت و تاریخچهاى از رویکرد میانرشتهاى بیان شده است. در بخش دوم، میانرشتهاى و انواع آن بحث شده است. در بخش سوم، اشارهاى به سیاستهاى آموزشى، متخصصان و کاربران این رویکرد شده است و در ادامه، چالشها مربوط به آن واکاوى مىشود. در پایان بحث، نتیجهگیرى و پیشنهادهایى ارائه شده است که بهطور خلاصه عبارت است از: 1.کاربرد همزمان رویکرد رشتهاى و میانرشتهاى در حوزه تحقیقات، یا بهعبارت دیگر، قرارگرفتن ساختار منطقى در کنار سازماندهى مهارتهاى متنوع بدون غفلت از دیگرى؛ 2. توجیه فلسفه وجودى میانرشتهاى در میان مسئولان و مجریان و درونىکردن ارزشهاى این مقوله براى افراد؛ 3.سرمایهگذارى در این حوزه بهسبب نیاز به آموزش مناسب رشتهها، اجراى تحقیقات جامع و کاربردى، تسهیل روند رشد هر رشته با کمک رشتههاى دیگر