کیومرث ایراندوست
چکیده
قرن بیستم دوره دگرگونی زندگی اجتماعی انسان و تسلط الگوی زندگی شهری بود. ظهور شهرهای بزرگ در سرتاسر جهان با مسائلی بس پیچیده و متنوع همراه بود، از این رو ایجاد علومی که بتوانند پدیده شهر و مسائل و مشکلات پیامده آن را در شکلی جامع و فراگیر مطالعه و بررسی کنند، بیش از پیش ضرورت یافت. در این میان جغرافیا از پیشتازان عرصه آموزش و پژوهش در ...
بیشتر
قرن بیستم دوره دگرگونی زندگی اجتماعی انسان و تسلط الگوی زندگی شهری بود. ظهور شهرهای بزرگ در سرتاسر جهان با مسائلی بس پیچیده و متنوع همراه بود، از این رو ایجاد علومی که بتوانند پدیده شهر و مسائل و مشکلات پیامده آن را در شکلی جامع و فراگیر مطالعه و بررسی کنند، بیش از پیش ضرورت یافت. در این میان جغرافیا از پیشتازان عرصه آموزش و پژوهش در زمینه امور شهری به شمار میآید. اگرچه تاریخ علم جغرافیا با تاریخ زندگی بشر بر روی کره خاکی و شناخت انسان از محیط پیرامون خود آغاز میشود اما جغرافیای شهری با سابقهای کوتاه (در مقایسه با سایر شاخههای جغرافیا) بسیار سریع به یکی از رشتههای پرکاربرد علمی در سطح جهان بدل شد. همزمان، رشته برنامهریزی شهری تکوین و تکامل خود را آغاز کرد و ابتدا در غرب و سپس در کشورهای در حال توسعه جایگاه خود را در دانشگاه و عرصههای تخصصی باز کرد. غالباً این توافق وجود دارد که جغرافیا شهری و برنامهریزی شهری هر دو از علوم جدید هستند و ماهیتی میانرشتهای دارند و پیوندهای مشخص و روشنی در روند تکاملی خود دارند. این نوشتار با روشی تحلیلی و توصیفی و با استفاده از منابع مکتوب و متون مرتبط در پی آن است تا با تحلیل روند تکوین و تکامل این دو رشته ماهیت میانرشتهای آنها را بررسی و تحلیل کند. جغرافیای شهری در حالی که ماهیتی میانرشتهای دارد، به جزئی از رشته جدید برنامهریزی شهری بدل شده است و برنامهریزی شهری با بهرهگیری از علم جغرافیا و سایر علوم شهری یک نظم میانرشتهای جدید را جهت کاربردی کردن و مدیریت تلفیق علوم موجود در راستای حل مسائل و مشکلات شهری بنیان گذاشت.
حسین حاتمی نژاد
چکیده
ظهور علوم میانرشتهای و تخصصطلبی بعد از تحولات علمی در قرن 19 محصول شرایط تاریخی بود. فقدان نظریههای عام و فراگیر، زمینهساز تجزیه علوم اجتماعی و به تبع آن جغرافیا گردید. علم جغرافیا نیز در گذر زمان به دو رشته جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی تقسیم شد. هرکدام از این رشتهها از علوم مشابه و همجوار به منظور غنیسازی مبانی نظری ...
بیشتر
ظهور علوم میانرشتهای و تخصصطلبی بعد از تحولات علمی در قرن 19 محصول شرایط تاریخی بود. فقدان نظریههای عام و فراگیر، زمینهساز تجزیه علوم اجتماعی و به تبع آن جغرافیا گردید. علم جغرافیا نیز در گذر زمان به دو رشته جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی تقسیم شد. هرکدام از این رشتهها از علوم مشابه و همجوار به منظور غنیسازی مبانی نظری و توسعه قلمرو مطالعاتی خود استفاده کردند. جغرافیای انسانی در قرن نوزدهم بیشتر از انسانشناسی تأثیر پذیرفت و در اول قرن نوزدهم و اول قرن بیستم تحت تأثیر جامعهشناسی بود و از نیمه قرن بیستم تاکنون متأثر از علوم زیستی، روانشناسی، اقتصاد سیاسی و نظریههای اجتماعی بوده است. یکی از زیرشاخههای جغرافیای انسانی که عمدتاً تحت تأثیر اقتصاد سیاسی و ایدئولوژیهای چپ قرار گرفت جغرافیای رادیکال بود. جغرافیای رادیکال با رویکردی بنیادستیز، بر عدالت اجتماعی تأکید میورزد و با بررسی کیفیت زندگی انسانها در فضاهای مختلف سعی در تغییر مناسبات اجتماعی و اقتصادی و فضایی دارد. بنابراین پویایی و برخورد انتقادی از ویژگیهای جغرافیای رادیکال است.
رضا اکبری نوری؛ راضیه موسوی خورشیدی؛ محمدرضا گلیج
چکیده
پست مدرنیزم را میتوان به عنوان چالشی اساسی در مقابل آموزههای مدرنیزم قلمداد کرد که از دهه 1960 به بعد با اتکا به بنیادهای معرفتی خود تاثیری اساسی را بر برنامهریزی شهری به جا گذاشت، به گونهای که برنامهها و اهداف را در برنامهریزی شهری نسبت به دوران مدرن مورد بازخوانیهای اساسی قرار داد. پست مدرنیزم که برخلاف مدرنیزم بر عدم ...
بیشتر
پست مدرنیزم را میتوان به عنوان چالشی اساسی در مقابل آموزههای مدرنیزم قلمداد کرد که از دهه 1960 به بعد با اتکا به بنیادهای معرفتی خود تاثیری اساسی را بر برنامهریزی شهری به جا گذاشت، به گونهای که برنامهها و اهداف را در برنامهریزی شهری نسبت به دوران مدرن مورد بازخوانیهای اساسی قرار داد. پست مدرنیزم که برخلاف مدرنیزم بر عدم قطعیتها تکیه داشت تلاش کرد تا با اتکا بر همین مولفه روایتهای جدیدی را در برنامه یزی شهری در سه زمینه انگیزه، اهداف و چگونگی انجام برنامهها وارد این حوزه گرداند. بر این مبنا چند گانه باوری که ریشه در عدم قطعیت به عنوان باور بنیادین پست مدرنها داشت به عنوان محور اساسی در برنامهریزیهای جدید مد نظر قرار گرفت. مقاله حاضر تلاش دارد تا با اتکا به روش توصیفی ـ تحلیلی، خوانش پست مدرنها را به برنامهریزی شهری نسبت به پیش از خود که متعلق به دوران مدرن است مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. به این منظور ابتدا به واکاوی مولفههای بنیادی در میان پست مدرنها در این زمینه پرداخته تا بر مبنای آن، رویکرد آنها را به برنامهریزی شهری مورد تحلیل قرار دهیم.
سید ابوالحسن ریاضی
چکیده
مکانهای دینی همواره از اهمیت ویژهای در میان مؤمنین برخوردارند این اهمیت هم ناشی از باور مؤمنامه افراد است و هم به دلیل ساختار خاص فضایی، معانی، نشانهها و نمادهایی است که در این مکانها وجود دارد. تحلیل فضایی این مکانها از منظری برون دینی بیانگر وجوهی از چگونگی تأثیر و تأثر پیروان آن دین در تعامل با این مکانها است. چنانکه میتوان ...
بیشتر
مکانهای دینی همواره از اهمیت ویژهای در میان مؤمنین برخوردارند این اهمیت هم ناشی از باور مؤمنامه افراد است و هم به دلیل ساختار خاص فضایی، معانی، نشانهها و نمادهایی است که در این مکانها وجود دارد. تحلیل فضایی این مکانها از منظری برون دینی بیانگر وجوهی از چگونگی تأثیر و تأثر پیروان آن دین در تعامل با این مکانها است. چنانکه میتوان شاخصهای مشترکی از مکانهایی دینی ارائه کرد. نظیر :باشکوه بودن سازهها، بلند بودن سقفهای، بکارگیری اوج هنر انسانی در کلیه زمینهها، وجود مناسک خاص در این مکانها. اهمیت این مکانهای مقدس به اندازهای است که تداوم ادیان بدون آن در طول تاریخ ناممکن بوده است. لذا تحلیل فضایی این مکانهای ویزه به شناخت دو سویة مکان (فضا) و انسان،کمک میکند. مسجدالحرام به عنوان تنها قبله مسلمانان و مهمترین بنای جهان اسلام دارای اشتراکات و تفاوتهایی با سایر بناهای مهم ادیان دیگر است. از آن جمله تفاوتهای قابل تامل، سادگی بیش از اندازه در مقابل شکوه بیرونی سازهها مشابه، پرهیز از هرگونه هنر نمایی و عدم بهرهگیری از ذوق و خلاقیت انسانی در موارد مشابه است. تحلیل فضایی این مسجد بیانگر نوعی فشردگی جهانبینی اسلامی در باره خداوند، انسان، هستی، زندگی، مرگ و روابط پیچیدة میان این مفاهیم و واژههای بنیادین حیات آدمی است.
سید مناف هاشمی؛ محمد حسین بوچانی
چکیده
جهت تحقق پیشرفت و توسعه پایدار، توجه به مقتضیات محلی، تمرکززدایی، دموکراسی غیرمتمرکز، حکمروایی مطلوب، کوچکسازی و چابکسازی ساختارهای متمرکز حاکمیت، تقسیم کار ملی و محلی و توجه به حقوق مکانی الزاماتی گریزناپذیر و بی بدیلاند. در شرایط کنونی جهانی شدن از یک طرف به محلی شدن و از طرف دیگر با شهری شدن و کلان شهرنشینی همگرایی شدیدی ...
بیشتر
جهت تحقق پیشرفت و توسعه پایدار، توجه به مقتضیات محلی، تمرکززدایی، دموکراسی غیرمتمرکز، حکمروایی مطلوب، کوچکسازی و چابکسازی ساختارهای متمرکز حاکمیت، تقسیم کار ملی و محلی و توجه به حقوق مکانی الزاماتی گریزناپذیر و بی بدیلاند. در شرایط کنونی جهانی شدن از یک طرف به محلی شدن و از طرف دیگر با شهری شدن و کلان شهرنشینی همگرایی شدیدی پیدا کرده است، با وجود آنکه عمر مدیریت محلی با محوریت شهرداریها در ایران، بیش از صد سال است، اما به دلیل ساختار سیاسی و نهادی فراروی دولت و مجلس و همچنین اتکاء به درآمدهای نفتی، ساختاری تمرکزگرا در اداره امور کشور نهادینه شده است؛ که به طور جدی در تعارض با پیشرفت و توسعه پایدار ناحیهای و منطقهای و تحقق حکمروایی محلی مطلوب و همچنین قانون اساسی قرار دارد. تداوم روند برنامهریزی و اداره متمرکز و بیتوجهی به جایگاه مدیریتهای محلی و عدم تقسیم ماموریتهای ملی و محلی در افق چشمانداز چالشهای جدی برای رسیدن به توسعه و پیشرفت پایدار را سبب میگردد. این نوشتار در پی تحلیل این نکته است، که تمرکززدایی بهعنوان الگویی جدی برای توسعه همه جانبه بایستی در دستور کار نظام تصمیمساز و تصمیمگیر قرار گیرد، به عبارت روشن «تمرکززدایی به مثابه توسعه» الگو مورد پذیرش این نوشتار برای اداره امور کشور است، اگر اثبات شود «تمرکززدایی به مثابه توسعه» الگواره بی بدیل پیشرفت پایدار ایران است، قاعدتآ نحو ارتباط و حدود وظایف اختیارت قوا در ایران بخصوص قوه مجریه و مقننه با مدیریتهای محلی و شوراها بایستی تحول ساختاری یابد. روش تحقیق این نوشتار توصیفی و تحلیلی است، همچنین از نتایج جلسات نخبگی نیز بهره گیری شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد، بسترهای قانونی این الگوواره در قانون اساسی فراهم است، اما باور و عزم سیاسی توسعه گرا و آینده نگری لازم است تا با ایمان و دغدغه برای آینده کشور به طراحی مدل تقسیم کار ملی و محلی در حوزههای اجرا، نظارت، مقررات گزاری و برنامهریزی بپردازد، رویکرد مورد نظر، ماموریتی فراتر و بیشتر از مدیریت یکپارچه شهری و روستایی مد نظر دارد و بیشتر به مدیریت یکپارچه محلی در سطح شهر، ناحیه، منطقه و تقسیم روشن وظایف بین قوه مجریه و مقننه و مدیریتهای محلی در چارچوب قانون اساسی باور دارد، تحقق این مدل مستلزم تحولات ساختاری و نهادی عمقی در اداره امور کشور است، که بدون باور و اراده سیاسی محقق نخواهد شد، به همین واسطه است که نظام برنامهریزی محلی در هر سطح از فضا یک روند سیاسی است. نتیجه دیگر این بحث این است، در افق چشمانداز، راه توسعه ملی در واگذاری امور به شوراها و مدیریتهای محلی و اقتداربخشی به این نهادها است، لذا حکمروایی مطلوب در گروه توسعه و نهادینه کردن شوراها و مدیریتهای محلی است. سئوال محوری این نوشتار این است: «مدل مطلوب ارتباطی قوه مجریه و قوه مقننه با مدیریت محلی در چارچوب قانون اساسی در کشور تا افق 1404، تابع چه تحولاتی است؟ همچنین جهت رسیدن به این مدل چه تحولاتی لازم است در ساختارها و کارکردهای قوه مجریه و مقننه و همچنین شوراها و مدیریتهای محلی صورت پذیرد؟
لیلا صیاد بیدهندی؛ محمد اسکندری نوده؛ فضیله خانی
چکیده
جغرافیا به عنوان علمی میانرشتهای همواره در تلاش بوده است تا سهم خود را در توسعه به نحو شایستهای ایفا کند؛ از اینرو توجه فراوانی به زنان به عنوان نیمی از توان توسعه معطوف داشته است. این تحقیق با رویکردی میانرشتهای سعی دارد تا تاثیرگذاری فناوری اطلاعات و ارتباطات را بر توانمندسازی زنان روستایی در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان تحلیل ...
بیشتر
جغرافیا به عنوان علمی میانرشتهای همواره در تلاش بوده است تا سهم خود را در توسعه به نحو شایستهای ایفا کند؛ از اینرو توجه فراوانی به زنان به عنوان نیمی از توان توسعه معطوف داشته است. این تحقیق با رویکردی میانرشتهای سعی دارد تا تاثیرگذاری فناوری اطلاعات و ارتباطات را بر توانمندسازی زنان روستایی در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان تحلیل کند. لذا روش تبیینی- تحلیلی را بکار گرفته و از بررسی میدانی و تکنیک پرسشنامه نیز استفاده شده است. فرضیه تحقیق بر این مبنا قرار دارد که فناوری اطلاعات و ارتباطات بخشهایی از توانمندی ایجاد شده در زنان روستایی محدوده مورد مطالعه را تبیین میکند، اما سطوح توانمندی در مراحل مختلف متجانس و موزون نیست و در مرحله رفاهی بیشتر از سایر مراحل است. از روش تحلیل عاملی و تحلیل رگرسیون به منظور شاخصسازی و تحلیل استفاده شده است. یافتههای تحقیق بیانگر آن است که تحلیلها از فرضیه تحقیق حمایت میکنند. در ادامه بر اساس یافتههای تحقیق نتیجهگیری به عمل آمد.