فیروزه اصغری
چکیده
آنچه یک پژوهش علمی را از یک پژوهش غیرعلمی جدا میکند و موجب اعتبار و یا بیاعتباری آن میشود، روششناسی پژوهش است.بسیاری از مشکلات و چالشهای اساسی بهویژه در مطالعات حوزه علوم انسانی ناشی از ابهام روششناختی آنهااست. ملاحظات روشی بهویژه در پژوهشهایی مانند مطالعات حوزه جنسیت که در چارچوب یک رشته خاص علمی نمیگنجند، بهدلیل ...
بیشتر
آنچه یک پژوهش علمی را از یک پژوهش غیرعلمی جدا میکند و موجب اعتبار و یا بیاعتباری آن میشود، روششناسی پژوهش است.بسیاری از مشکلات و چالشهای اساسی بهویژه در مطالعات حوزه علوم انسانی ناشی از ابهام روششناختی آنهااست. ملاحظات روشی بهویژه در پژوهشهایی مانند مطالعات حوزه جنسیت که در چارچوب یک رشته خاص علمی نمیگنجند، بهدلیل ماهیت و ابعاد پیچیده آنها از دقت و حساسیت بیشتری برخوردار است. ازاینرو مقاله حاضر با نگاهی به جنبههای روششناختی پژوهشهای انجامشده درباره تأثیر متغیر جنسیت بر رضایت شغلی اعضای هیئت علمی،با استفاده از رویکرد کیفی و تکنیک مرور سیستماتیک تلاش کرده است بهصورت عینی توجه محققان را به ضرورت، اهمیت و نقش ملاحظات روششناختی در شناخت و تبیین عمیقتر مسئله پژوهش و دستیابی به پاسخ شفاف، دقیق و منطبق با واقعیت برای حل مسئله و دستیابی به هدف پژوهش جلب کند. یافتههای این مطالعه حاکی از وجود دو مشکل عمده در پژوهشهای مورد بررسی بوده است: یکی وجود ابهام و عدم شفافیت در بیان مسئله پژوهش و دیگری گرایش به استفاده از یک روش پژوهش واحد (کمی) بدون توجه به تفاوت ماهیت و ابعاد حوزههای مورد پژوهش. بهنظر میرسد در پژوهش در مورد حوزههایی مانند جنسیت، بهمنظور شناخت عمیقتر و دستیابی به پاسخی معتبر و شفافتر، استفاده از رویکردترکیبی، گزینه مطمئنتری خواهد بود.
فیروزه اصغری؛ بهمن زندی
چکیده
پیوند بین علوم مختلف با یکدیگر به منظور پاسخ به سؤالهایی که یک علم خاص بهتنهایی قادر به حل آن نیست، جهان علم را به سمت تولد بین رشتهایها سوق داده است. در این میان زبانشناسی نیز به عنوان علمی که زبان را که یک پدیدة پیچیده انسانی، شناختی و اجتماعی است، مورد مطالعه قرار میدهد، بیتردید نیازمند بهرهگیری از علوم مرتبط دیگر ...
بیشتر
پیوند بین علوم مختلف با یکدیگر به منظور پاسخ به سؤالهایی که یک علم خاص بهتنهایی قادر به حل آن نیست، جهان علم را به سمت تولد بین رشتهایها سوق داده است. در این میان زبانشناسی نیز به عنوان علمی که زبان را که یک پدیدة پیچیده انسانی، شناختی و اجتماعی است، مورد مطالعه قرار میدهد، بیتردید نیازمند بهرهگیری از علوم مرتبط دیگر است. توجه بیش از پیش محافل دانشگاهی به حوزههایی مانند جامعهشناسی زبان، روانشناسی زبان، زبانشناسی رایانهای، زبانشناسی تربیتی و زبانشناسی قضایی نشان از رونق مطالعات بینرشتهای زبانشناختی در عصر حاضر است. موضوع اصلی عصبشناسی زبان بررسی رابطة «زبان و مغز» است. اینکه زبان چگونه در مغز یاد گرفته، بازنمایی و پردازش میشود از پرسشهای اصلی است که عصبشناسی زبان تلاش میکند تا با پاسخ به آن از یک سو دروازههای تحقیقات جدیدی را در عرصة بنیادهای بیولوژیک یادگیری زبان اول و دوم به روی پژوهشگران بگشاید و از سوی دیگر در حل مشکل هزاران بیماری که در سراسر جهان دچار زبانپریشی هستند، نقشی اساسی ایفا کند. با چنین رویکردی، در این مقاله تلاش میشود ابتدا، ضمن مروری بر سیر تحول مطالعات عصبشناسی زبان، دیدگاههای مطرح در باره ارتباط زبان و مغز از آغاز تا کنون مورد بررسی قرار گیرد. سپس زبانپریشی و یادگیری زبان به عنوان دو مبحث اصلی در مطالعات عصبشناسی مطرح میشود تا فهم انضمامی و دقیق تری از این حوزه به دست آید.