جبار رحمانی
چکیده
یکی از مباحث مهم در مطالعات علم طی دو دهه اخیر، مبحث میانرشتهای بودن و چگونگی تلفیق علوم مختلف و دستاوردهای آنها برای ایجاد شناخت بهتر و کاملتر از پدیدههای علمی است. میانرشتگی به عنوان راه حلی برای فرارفتن از مرزهای سرسخت دانش ها و نزدیکتر کردن هر چه بیشتر علوم مختلف است. رشتهای بودن نتیجه تقسیم کار تاریخی میان حوزههای ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم در مطالعات علم طی دو دهه اخیر، مبحث میانرشتهای بودن و چگونگی تلفیق علوم مختلف و دستاوردهای آنها برای ایجاد شناخت بهتر و کاملتر از پدیدههای علمی است. میانرشتگی به عنوان راه حلی برای فرارفتن از مرزهای سرسخت دانش ها و نزدیکتر کردن هر چه بیشتر علوم مختلف است. رشتهای بودن نتیجه تقسیم کار تاریخی میان حوزههای معرفت بود. میانرشتگی نیز راه حلی برای فراتر رفتن از محدودیتهای این تقسیم کار سنتی است. مطالعه فرهنگ به مثابه پدیدهای چند بعدی و فراگیر در حیات انسانی نیز مستلزم نگاهی میانرشتهای بوده است. انسانشناسی به عنوان علم پژوهش پیرامون انسان و فرهنگ، در شرایط تاریخیای شکل گرفت که از یکسو بنیانگذاران این علم و از سوی دیگر موضوع آن از همان آغاز خصلت میانرشتهای داشته است. در این مقاله تلاش شده با رویکردی میانرشتهای چارچوبهای تاریخی و نظری علم انسانشناسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در نتیجه نیز بیان شده که این ساختار میانرشتهای که ناشی از شرایط اولیه این علم بوده، همچنان خصیصه اصلی آن باقی مانده و قلمرو فرهنگشناسی را به عنوان عرصهای میانرشتهای تثبیت کرده است به تعبیر دیگر میتوان گفت چارچوب بنیادی میانرشتهای انسانشناسی آنرا به علمی چند منظری و مبتنی بر سایر علوم تبدیل کرده است.
تورج زینیوند
چکیده
پس از آنکه دانش ادبیّات تطبیقی، چالشها و محدودیّتهای خاص مطالعات تاریخی - فرهنگی و جریان اثباتگرایی تأثیر و تأثّر مکتب فرانسه را پشت سر گذراند، مطالعات میانرشتهای از سوی رماک و ولک به عنوان قلمروی نوین در این حوزه مطرح گردید. این عرصهی پژوهشی تازه، پایانی بر تکگویی، انزوا و تجزیه گرایی علوم انسانی، بویژه ادبیّات، ...
بیشتر
پس از آنکه دانش ادبیّات تطبیقی، چالشها و محدودیّتهای خاص مطالعات تاریخی - فرهنگی و جریان اثباتگرایی تأثیر و تأثّر مکتب فرانسه را پشت سر گذراند، مطالعات میانرشتهای از سوی رماک و ولک به عنوان قلمروی نوین در این حوزه مطرح گردید. این عرصهی پژوهشی تازه، پایانی بر تکگویی، انزوا و تجزیه گرایی علوم انسانی، بویژه ادبیّات، در پیوند با دیگر هنرها و دانشهای بشری (موسیقی، نقاشی، عکاسی، سینما، فلسفه، سیاست، جامعه شناسی و ...) بوده و ادبیّات را به عنوان مادّهای برای دیگر هنرها، دانشها، گفتمانها و معارف بشری تبدیل نموده است. نگارندهی این جستار، ضمن بررسی «چرایی» پیدایش مطالعات میانرشتهای در حوزهای ادبیّات تطبیقی، به نقد و تحلیل «چگونگی» پژوهشهای روشمند در این قلمرو نیز پرداخته است. از این رو، برای تحلیل کمی و کیفی استنادهای پژوهش، برخی از پژوهشهای تطبیقی این قلمرو نیز مورد نقد و ارزیابی و استناد قرار گرفته است.
رضا ماحوزی
چکیده
در اندیشه فارابی و ابنسینا علم در معنای عام مترادف با فلسفه است. از این مقسم واحد دو شاخه نظری و عملی و از هر یک از این دو، اقسام متعددی از علوم تخصصی بهدست میآید. در این نمودار خوشهای دو تصویر وحدتانگارانه و تکثرگرایانه (تخصصی) از علوم در کنار هم گرد آمده است. به این معنا، در علمشناسی ابنسینا هم از وحدت علوم و ارتباط آنها ...
بیشتر
در اندیشه فارابی و ابنسینا علم در معنای عام مترادف با فلسفه است. از این مقسم واحد دو شاخه نظری و عملی و از هر یک از این دو، اقسام متعددی از علوم تخصصی بهدست میآید. در این نمودار خوشهای دو تصویر وحدتانگارانه و تکثرگرایانه (تخصصی) از علوم در کنار هم گرد آمده است. به این معنا، در علمشناسی ابنسینا هم از وحدت علوم و ارتباط آنها با یکدیگر سخن گفته شده است و هم از تمایز و تفرد هر یک از دیگری. با اینحال این موضع نه معادل رویکرد رشتهای در عصر مدرن و نه معادل رویکرد میانرشتهای است. این موضع حتی معادل وحدت این دو با یکدیگر هم نیست. بلکه اساساً این علمشناسی در یک فضای فکریِ متفاوت از علمشناسی قرون اخیر طرح گردیده است. این نوشتار درصدد است پس از تشریح علمشناسی فارابی و ابنسینا و سپس تشریح رویکرد رشتهای و میانرشتهای این تفاوت را نشان دهد. در پایان با لحاظ احتیاط در استعمال واژه «پیشارشتهای» این رویکرد به علمشناسی فارابی و ابنسینا نسبت داده میشود.
عباس منوچهری؛ سید محسن علویپور
چکیده
پژوهش میانرشتهای نیازمند برخورداری از مبانی نظری و مفهومیای است که با ممانعت از سردرگمی و اشتباه پژوهشگر، امکان تلفیق دیدگاهها در رشتههای مختلف را فراهم آورد. به این منظور لازم است با اتکا بر مقومات رشته مبدأ، مباحث نظری مرتبط با آن را در دیگر حوزههای معرفتی مربوط به پژوهش مورد بررسی قرار داد. با تبیین این مباحث، پژوهشگر ...
بیشتر
پژوهش میانرشتهای نیازمند برخورداری از مبانی نظری و مفهومیای است که با ممانعت از سردرگمی و اشتباه پژوهشگر، امکان تلفیق دیدگاهها در رشتههای مختلف را فراهم آورد. به این منظور لازم است با اتکا بر مقومات رشته مبدأ، مباحث نظری مرتبط با آن را در دیگر حوزههای معرفتی مربوط به پژوهش مورد بررسی قرار داد. با تبیین این مباحث، پژوهشگر میتواند با اتکا بر یک مبنای نظریِ ریشهدار در معرفت مبدا، موضوع کار خود را در فضای میانرشتهای مورد کاوش قرار دهد. پژوهش حاضر، با بررسی این مقوله در جستجوی اندیشه سیاسی در هنر سینما، این شیوه را مورد آزمون قرار میدهد. بر این اساس، میتوان با مبنا قرار دادن نظریههای اندیشهورزی سیاسی –در اینجا نظریه توماس اپریگنز- آثار سینمایی را در چارچوبی فراتر از محدوده مطالعات سینمایی، و در مقام بازنمایی اندیشهورزی سیاسی کارگردانان مولف مورد بررسی قرار داد.
فیروزه اصغری؛ بهمن زندی
چکیده
پیوند بین علوم مختلف با یکدیگر به منظور پاسخ به سؤالهایی که یک علم خاص بهتنهایی قادر به حل آن نیست، جهان علم را به سمت تولد بین رشتهایها سوق داده است. در این میان زبانشناسی نیز به عنوان علمی که زبان را که یک پدیدة پیچیده انسانی، شناختی و اجتماعی است، مورد مطالعه قرار میدهد، بیتردید نیازمند بهرهگیری از علوم مرتبط دیگر ...
بیشتر
پیوند بین علوم مختلف با یکدیگر به منظور پاسخ به سؤالهایی که یک علم خاص بهتنهایی قادر به حل آن نیست، جهان علم را به سمت تولد بین رشتهایها سوق داده است. در این میان زبانشناسی نیز به عنوان علمی که زبان را که یک پدیدة پیچیده انسانی، شناختی و اجتماعی است، مورد مطالعه قرار میدهد، بیتردید نیازمند بهرهگیری از علوم مرتبط دیگر است. توجه بیش از پیش محافل دانشگاهی به حوزههایی مانند جامعهشناسی زبان، روانشناسی زبان، زبانشناسی رایانهای، زبانشناسی تربیتی و زبانشناسی قضایی نشان از رونق مطالعات بینرشتهای زبانشناختی در عصر حاضر است. موضوع اصلی عصبشناسی زبان بررسی رابطة «زبان و مغز» است. اینکه زبان چگونه در مغز یاد گرفته، بازنمایی و پردازش میشود از پرسشهای اصلی است که عصبشناسی زبان تلاش میکند تا با پاسخ به آن از یک سو دروازههای تحقیقات جدیدی را در عرصة بنیادهای بیولوژیک یادگیری زبان اول و دوم به روی پژوهشگران بگشاید و از سوی دیگر در حل مشکل هزاران بیماری که در سراسر جهان دچار زبانپریشی هستند، نقشی اساسی ایفا کند. با چنین رویکردی، در این مقاله تلاش میشود ابتدا، ضمن مروری بر سیر تحول مطالعات عصبشناسی زبان، دیدگاههای مطرح در باره ارتباط زبان و مغز از آغاز تا کنون مورد بررسی قرار گیرد. سپس زبانپریشی و یادگیری زبان به عنوان دو مبحث اصلی در مطالعات عصبشناسی مطرح میشود تا فهم انضمامی و دقیق تری از این حوزه به دست آید.
عبدالله بیچرانلو؛ علی اصغر پورعزت
چکیده
تاکنون محققان و نظریهپردازان متعددی، سازمان را از ابعاد گوناگون، بررسی و مطالعه کردهاند. بر اساس این مطالعات، انگارهها و تصاویری از این مهم ارائه شدهاند که از معروفترین آنها انگارههایی است که در آثار «گرت مورگان» و «ماری جو هچ» طراحی و پیشنهاد شدهاند. در این مقاله، به طور اجمالی کارکرد استعارهها در ...
بیشتر
تاکنون محققان و نظریهپردازان متعددی، سازمان را از ابعاد گوناگون، بررسی و مطالعه کردهاند. بر اساس این مطالعات، انگارهها و تصاویری از این مهم ارائه شدهاند که از معروفترین آنها انگارههایی است که در آثار «گرت مورگان» و «ماری جو هچ» طراحی و پیشنهاد شدهاند. در این مقاله، به طور اجمالی کارکرد استعارهها در فراگرد کسب شناخت و نیز استعارههای سازمان، مرور میشود و برخی از دیدگاهها و نظریههایی که از بیشترین تناسب و تطابق با استعارههای مذکور برخوردارند، مد نظر قرار میگیرند تا امکان طرح بحث از مفهوم «بومرنگ معنایی» یا «بازگشت معنایی اسـتعارهها» فراهم آید و کارکردها و کژکارکردهای تأمل برانگیز آن تبیین شوند. در مطالعۀ موردی این موضوع، با تمرکز بر مفهوم مهندسی فرهنگی به عنوان یکی از مفاهیم نشات گرفته از بازگشت معنایی استعارهها، به تبیین چگونگی بازگشت معنایی استعاره و پدید آمدن این مفهوم در ادبیات سیاستگذاری فرهنگی کشور پرداخته شده است. این مقاله از جهت دستاورد یا نتیجه تحقیق از نوع بنیادی و از لحاظ هدف از نوع اکتشافی و به لحاظ نوع دادههای مورد استفاده، کیفی است. روش آن از نوع مطالعات موردی است. ابزار جمعآوری دادهها، اسناد و مدارک هستند که با استفاده از منابع مختلف، دادههای لازم، جمعآوری و با روش تحلیل مقایسه الگوها، دادهها تحلیل شدهاند.