علوم اجتماعی
سیمین ویسی؛ محمدسعید ذکایی؛ اردشیر انتظاری
چکیده
یکی از مهمترین مسائل جامعۀ ایرانی بحث عدالت است. مبحث اصلی مقالۀ حاضر، عدالت معرفتی و شکاف میان تعاریف آن در زندگی روزمره و سیاستگذاریهاست. صفحات افراد جوان در شبکههای اجتماعی اینستاگرام، توئیتر، فیسبوک (متا)، یوتیوب و تلگرام بهصورت هدفمند انتخاب شدهاند و به قومنگاری مجازی، تحلیل مضمون و نشانهشناختی آنها پرداختهایم. ...
بیشتر
یکی از مهمترین مسائل جامعۀ ایرانی بحث عدالت است. مبحث اصلی مقالۀ حاضر، عدالت معرفتی و شکاف میان تعاریف آن در زندگی روزمره و سیاستگذاریهاست. صفحات افراد جوان در شبکههای اجتماعی اینستاگرام، توئیتر، فیسبوک (متا)، یوتیوب و تلگرام بهصورت هدفمند انتخاب شدهاند و به قومنگاری مجازی، تحلیل مضمون و نشانهشناختی آنها پرداختهایم. از سوی دیگر، متون سیاستگذاری نیز تحلیل مضمون شدند. یافتههای فضای مجازی بیعدالتی معرفتی هرمنوتیکی را تأیید میکنند؛ شاهد دو نوع دیگریسازی در فضا هستیم که اولی نخبهگرایانه و دومی مبتنی بر خوانش گفتمان حاکم از معیار بودن است که افراد سعی در مقابله با آنها دارند. پیامدهای این دیگریسازیها شامل تباین میان احکام رسمی و نظرات مردم، قطبیشدن جامعه، بیصدایی و مسئلهآمیزشدن امر تفاوت است. عدالت معرفتی در دو سطح ملی و فراملی که با یکدیگر در پیوندند نیز خود را در دادهها آشکار ساخت. بررسی اسناد سیاستگذاری مربوطه مؤید کافینبودن زمینههای مشارکت جوانان در تصمیمگیریهای کلان، بیتوجهی به سبک زندگیهای گوناگون، دیگریسازی، نگرش آسیبشناسانه و پلیسی و قضاییکردن مسائل است. به نظر میرسد با رفع نواقص برنامههای موجود و عملیاتیسازی آنها، بهرهگیری از ظرفیت علمی دانشگاهها و حرکت از تفکر پرتگاهی از طریق راهبردهای پیوندزدایی و کثرت رادیکال بتوان شاهد رفع بیعدالتی معرفتی بهخصوص در میان جوانان بود.
جامعهشناسی
فرجاد ناطقی؛ ابراهیم توفیق
چکیده
مقالۀ حاضر چیستی «زیستـمقاومت» را در چشماندازی میانرشتهای متأثر از فلسفۀ سیاسی، تاریخ، انسانشناسی و جامعهشناسی جستوجو میکند. دراینراستا، مفهوم «زیستـمقاومت» با خوانشی تلفیقی از نظریههای اسپینوزا و دلوز صورتبندی شده است. همچنین، با استفاده از روش تبارشناسی و نگرش تجربهگرایی استعلایی، پدیدآیی ...
بیشتر
مقالۀ حاضر چیستی «زیستـمقاومت» را در چشماندازی میانرشتهای متأثر از فلسفۀ سیاسی، تاریخ، انسانشناسی و جامعهشناسی جستوجو میکند. دراینراستا، مفهوم «زیستـمقاومت» با خوانشی تلفیقی از نظریههای اسپینوزا و دلوز صورتبندی شده است. همچنین، با استفاده از روش تبارشناسی و نگرش تجربهگرایی استعلایی، پدیدآیی «انبوه خلق» بهمثابۀ محصول فعلیتیابی «زیستـمقاومت» مورد بررسی تاریخی قرار گرفته است. در تاریخ معاصر ایران، جمعیت بهمثابۀ یک انبوه خلق میان برافتادن نظم قدیم تا برآمدن نظم جدید در نهضت مشروطیت، جنبشهای1332-1320 و انقلاب1357 تحقق یافته است. بنابراین، انجمنها، اتحادیهها و شوراها اَشکال انبوه خلق در هریک از این دورههای تاریخی بودهاند، که درواقع مقاومت جمعی فرودستان در مقابل «زیستـقدرت» را به نمایش گذاشتهاند. وجود، نیروی درونماندگار حیات است و انسانها در مواجهه با تهدید وجود با یکدیگر همسرنوشتند. ازاینرو، «زیستـمقاومت» یک کنش مشترک سیاسی برای صیانت از وجود است که با دگردیسی بدنـسوژههای منقاد به بدنـسوژههای آزاد در «لحظۀ دیداریـشنیداری ناب» ممکن میشود. نتایج حاصل از یافتههای این مقاله ما را به سه اصل بنیادین رهنمون میسازد: 1) وجودداشتن، مقاومتکردن است؛ 2) صیانت از وجود یک پراکسیس سیاسی است؛ 3) آزادی فردی بدون آزادی جمعی امکانپذیر نیست.
رسول افضلی؛ مهیار علوی مقدم؛ محمود فیروزی مقدم
چکیده
امروزه در نظام آموزش عالی، مطالعات میانرشتهای جایگاهی درخور توجه یافته است و به نیازی اساسی در محیطهای دانشگاهی و در فرایند تولید علم تبدیل شده که افزون بر گستراندنِ دانشهای گوناگون و کاربرد ظرفیتهای رشتههای همجوار، موجب گشودهشدن مرزهای جدید در حوزههای دانشپژوهی، پاسخگویی به حل مسائل چندوجهی و نیز دورشدن از بحرانهای ...
بیشتر
امروزه در نظام آموزش عالی، مطالعات میانرشتهای جایگاهی درخور توجه یافته است و به نیازی اساسی در محیطهای دانشگاهی و در فرایند تولید علم تبدیل شده که افزون بر گستراندنِ دانشهای گوناگون و کاربرد ظرفیتهای رشتههای همجوار، موجب گشودهشدن مرزهای جدید در حوزههای دانشپژوهی، پاسخگویی به حل مسائل چندوجهی و نیز دورشدن از بحرانهای ناشی از تکرشتهای میشود. از این منظر، نگاه به قابلیتهای پیدا و پنهان دو حوزۀ مطالعات حقوقی و مطالعات ادبی و بهرهبردن از سازوکارهای علمی هریک از آنها، میتواند زمینهای فراهم کند تا پژوهشگران این دو حوزه را در رهیافتهای جدید علمی و رفع نیازهای جوامع بشری یاری رساند. این مقاله که به روش کتابخانهای و تحلیل دادهها بهصورت کیفی انجام شده، دستاوردش این است که مطالعات میانرشتهای ادبیات و حقوق، ضرورتی اجتماعی و دانشگاهی است و نتایج آن میتواند در دو قلمرو ادبیات و حقوق، در پیریزی سیاستهای اجتماعی، گسترش سطح عقلانیت و عدالت اجتماعی در جامعه، کشف قلمروهای جدید فکری، واکاوی و شناخت خطاهای طرفداران این دو حوزۀ علمی، بالابردن سطح انعطافپذیری پژوهشگران، زدودهشدن شکافهای ارتباطی بین متخصصان این دو، مؤثر باشد.
علوم اجتماعی
زینب شفیعی
چکیده
جایگاه صنایعدستی در طول تاریخ همواره پرمناقشه بوده است. در این رابطه سه دوره را میتوان تفکیک کرد: دوره اول، دورهای است که صنایعدستی بهمثابه پسرعموی فقیر هنرهای زیبا، ذیل دوگانه والا/پست طبقهبندی میشود؛ در دوره دوم، همزمان با ظهور جنبش هنرها و صنایعدستی شاهد نزدیکی جایگاه هنرمند و استادکار هستیم؛ و در دوره سوم، ...
بیشتر
جایگاه صنایعدستی در طول تاریخ همواره پرمناقشه بوده است. در این رابطه سه دوره را میتوان تفکیک کرد: دوره اول، دورهای است که صنایعدستی بهمثابه پسرعموی فقیر هنرهای زیبا، ذیل دوگانه والا/پست طبقهبندی میشود؛ در دوره دوم، همزمان با ظهور جنبش هنرها و صنایعدستی شاهد نزدیکی جایگاه هنرمند و استادکار هستیم؛ و در دوره سوم، ظهور صنایع خلاق را داریم که از سویی با مفهوم خودانجامی(آماتور)، و از سویی دیگر، با بازتولید هژمونی گفتمانی هنرهای والا پیوند خورده است. بسیاری از تألیفات دانشگاهی ظهور این مدلهای جدید اقتصاد خلاق را در سایه فرهنگ وب۲ مطالعه کردهاند. در این پژوهشها آمده است که اتسی (Etsy) بهعنوان یک مکان بازار، مرز بین کار حرفهای و آماتور را از بین برده و بحث کار را پیچیدهتر کرده است. پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که در دنیای امروز با حرکت صنایعدستی به سوی «دوره پساحرفهای»، آیا مفاهیم «آماتور» و «حرفهای» کاربرد خود را از دست دادهاند؟ نقطه عزیمت مقاله حاضر همینجاست و قصد دارد از طریق مطالعهای کیفیـاکتشافی به این پرسش پاسخ داده و به جایگاه صنایعدستی مدرن در ایران بپردازد. بدینمنظور، دو تیپ سازنده، از یکدیگر تفکیک شدهاند:حرفهایها و آماتورها. هر تیپ ویژگیهای منحصربهفرد خود را دارد. حرفهایها فارغالتحصیلان رشتههای هنری هستند که کنش خود را در قالب مفاهیم خاص میدان هنرهای والا توصیف میکنند. اینها اصل هومولوژی را برای کارآفرینی هنری به کار میگیرند. در مقابل آماتورها خودآموختگان هنری قرار میگیرند. آنها در پی یک شانس، سرگرمیشان به کسبوکار تبدیل شده و قدرت پیوند با غریبهها را جایگزین قدرت پیوندهای ضعیف کردهاند. فقدان اصل هومولوژی در بین آماتورها مانع کارآفرینی آنها نشده است.
سینما
جواد نعمتاللهی؛ علیرضا صیاد
چکیده
زن جدید ایرانی با آزادیهای نسبی بهخصوص در زمینۀ فعالیتهای اجتماعی، در دورۀ پهلوی و در نتیجۀ فرایند مدرنیزاسیون، در سطح کلانشهرها ظاهر شد. اما این آزادی به مذاق مردان ایرانی، حتی قشر روشنفکر آنان خوش نیامد. برای مثال، سینمای موج نو بهعنوان شکل روشنفکرانۀ سینمای ایران در آن زمان، کهنگاهی انتقادی نسبت به فرایند مدرنیزاسیون ...
بیشتر
زن جدید ایرانی با آزادیهای نسبی بهخصوص در زمینۀ فعالیتهای اجتماعی، در دورۀ پهلوی و در نتیجۀ فرایند مدرنیزاسیون، در سطح کلانشهرها ظاهر شد. اما این آزادی به مذاق مردان ایرانی، حتی قشر روشنفکر آنان خوش نیامد. برای مثال، سینمای موج نو بهعنوان شکل روشنفکرانۀ سینمای ایران در آن زمان، کهنگاهی انتقادی نسبت به فرایند مدرنیزاسیون آمرانۀ شاه داشت و گاهی حتی رویکردی تجددستیزانه نشان میداد و عموماً با بازنمایی فریبایی ظاهری و پوچی باطنی زن جدید، و ارائۀ تصویری از وی بهمثابۀ مظهر سبک زندگی جدید و نماد زوال فرهنگ اصیل ایرانی، سعی در تقبیحش داشت. این مقاله که به روش توصیفیـتحلیلی نوشته شده است، بازنمایی زن جدید را در دو فیلم آقای هالو و بلوچ، متعلق به سینمای موج نوی ایران،بررسی، و نتیجهگیری میکند زن جدید که همچون دیگر پدیدههای زندگی مدرن باعث ازدسترفتن سیطرۀ سابق مردان شده است، سینماگران را به تصویرکردن وی همچون کالای جذاب، سطحی و پرخطر کلانشهر مدرن مجاب میکند. او پدیدهای میشود که همراستا با دیگر پدیدههای مدرن و حتی در رأس و اهم آنها، مردان و فرهنگ ایرانی را به قهقرا میکشاند. درواقع، این فیلمها در قالب بومیگرایی و انتقاد از مدرنیزاسیون ناقصِ شاه، به تجددستیزی و دفاع از سنتهای مردسالارانه و بازپسگیری کنترل ازدسترفته برمیخیزند. بازنمایی سینماییِ جنسیت، اهمیت بسزایی در مطالعات جامعهشناختی هنر دارد و مقاله با بررسی نمایش زن جدید در سینمای دغدغهمند موج نو، به عمق مشکلات جنسیتی در جامعۀ ایران اشاره میکند.
میان رشتهای
حسینعلی قجری؛ فاطمه حق پرست
چکیده
سلامت اجتماعی در حوزه مطالعات زنان بسیار حائز اهمیت است. یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر سلامت اجتماعی زنان، متغیر توانمندسازی اقتصادی آنهاست. هدف اصلی این مقاله، بررسی رابطه بین ابعاد توانمندسازی اقتصادی با سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار در گروههای خودیار با گروههای غیرخودیار به عنوان یک موضوع بینرشتهای است. جهت مطالعه تأثیر ...
بیشتر
سلامت اجتماعی در حوزه مطالعات زنان بسیار حائز اهمیت است. یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر سلامت اجتماعی زنان، متغیر توانمندسازی اقتصادی آنهاست. هدف اصلی این مقاله، بررسی رابطه بین ابعاد توانمندسازی اقتصادی با سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار در گروههای خودیار با گروههای غیرخودیار به عنوان یک موضوع بینرشتهای است. جهت مطالعه تأثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته، از نظریههای سلامت اجتماعی و توانمندسازی استفاده شده است.پرسش اصلی این مقاله، این است که آیا بین توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار در گروههای خودیارو غیرخودیار با سلامت اجتماعی آنان رابطه وجود دارد؟ روش تحقیق، از نوع پیمایشی و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه کییز و محققساخته است. جامعه آماری، زنان سرپرست خانوار عضو و غیرعضو گروههای خودیار تحت پوشش سازمان بهزیستی استان تهران و روش نمونهگیری، تصادفی ساده است.حجم نمونه، 200 نفر از زنان سرپرست خانوار بهزیستی استان تهران است. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آمارههای توصیفی و استنباطی استفاده شده است.یافتهها نشان میدهد که میانگین نمره ابعاد پنجگانه سلامت اجتماعی در زنان سرپرست خانوار گروه خودیار، بهطور معناداری در سطح اطمینان 95درصد بیشتر از زنان سرپرست خانوار گروه غیرخودیار است. میانگین نمره چهار بعد توانمندسازی اقتصادی در زنان سرپرست خانوار گروه خودیار بیشتر از زنان سرپرست خانوار غیرخودیار است. همچنین، بین توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار در دو گروه هدف با سلامت اجتماعی آنان در سطح اطمینان 95درصد، رابطه معناداری وجود دارد. بر اساس یافتهها،توانمندسازی اقتصادی زنان در دو گروه مذکور، اثر معنیداری بر سلامت اجتماعی آنها دارد.