میان رشتهای
مهدی سبحانی نژاد؛ سولماز نورآبادی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، تبیین پیشنیازها و سازوکار برنامه درسی میانرشتهای دانشگاهی بهمنظور تحقق معرفت جامع است. روش پژوهش این مقاله، توصیفیـتحلیلی و استنتاجی بوده و در پی پاسخ به دو پرسش است؛ 1. پیشنیازهای برنامه درسی میانرشتهای دانشگاهی چیست؟ 2. سازوکار تحقق معرفت جامع حاصل از برنامه درسی میانرشتهای در آموزش عالی، چگونه ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، تبیین پیشنیازها و سازوکار برنامه درسی میانرشتهای دانشگاهی بهمنظور تحقق معرفت جامع است. روش پژوهش این مقاله، توصیفیـتحلیلی و استنتاجی بوده و در پی پاسخ به دو پرسش است؛ 1. پیشنیازهای برنامه درسی میانرشتهای دانشگاهی چیست؟ 2. سازوکار تحقق معرفت جامع حاصل از برنامه درسی میانرشتهای در آموزش عالی، چگونه است؟ یافتهها نشان داد که «عمدهترین پیشنیاز برنامه درسی میانرشتهای دانشگاهی، درک اهمیت میانرشتهای در راستای خودرهبرسازی یادگیرنده است». لازم است دستاندرکاران این حوزه دریابند که تقسیم موضوعها به مواد درسی مجزا، برقراری ارتباط میان مفاهیم را دشوار میکند. رویکرد موضوعمحور کنونی، سبب پرورش نیافتن مهارتهای فکری سطح بالا و نیز بیتوجهی به ابعاد بینشی و مهارتی یادگیری میشود. همچنین ازآنجاکه منظور از معرفت جامع، نوعی یادگیری است که دربردارندۀ همزمان شناخت، بینش و مهارت باشد، بنابراین، برنامه درسی دانشگاهی باید بهگونهای باشد که فراگیران بتوانند به همۀ ابعاد معرفت جامع دست یابند. سازوکار میانرشتهای، درصدد فراهم کردن فرصت بحث و تفکر، آشنا کردن استادان با رویکردهای نوین تدریس، سنجش نیازهای محلی و ملی و مشاهده نتایج در محتوای برنامه درسی، و بهکارگیری روش مناسب ارزشیابی از برنامههای درسی است. با بهرهمندی از برنامه درسی میانرشتهای میتوان به تحقق معرفت جامع که هدف والای دانشگاه است، کمک کرد.
میان رشتهای
محمود حیدریان؛ حمیدرضا قربانی؛ حسنعلی عرب؛ شهرام پارسه
چکیده
فناوری سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) بالغ بر 30 سال است که برای مطالعات باستانشناسی بهکار میرود و بهطور فزایندهای درحال گسترش است. گسترش استفاده از این سیستم در باستانشناسی، نتیجه تکثیر و دردسترس بودن برنامههای نرمافزاری جغرافیایی، پیشرفت در فناوری رایانه و فراوان بودن دادههای مکانی در زمینه باستانشناسی است. باستانشناسی ...
بیشتر
فناوری سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) بالغ بر 30 سال است که برای مطالعات باستانشناسی بهکار میرود و بهطور فزایندهای درحال گسترش است. گسترش استفاده از این سیستم در باستانشناسی، نتیجه تکثیر و دردسترس بودن برنامههای نرمافزاری جغرافیایی، پیشرفت در فناوری رایانه و فراوان بودن دادههای مکانی در زمینه باستانشناسی است. باستانشناسی ایران نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در سالهای اخیر بررسیها و پایاننامههای زیادی بخشی از مطالعات خود را به این مقوله اختصاص دادهاند. این مقاله با مروری بر ضرورت استفاده از نظریههای مکانی در باستانشناسی، به بررسی و نقد کاربرد این سیستم در باستانشناسی ایران میپردازد. پس از بررسی فعالیتهای انجامشده مبتنیبر این سیستم در ایران که در دو حوزه چشمانداز و درونمحوطهای انجام شده است، مشخص شد که عدم آشنایی کامل باستانشناسان با قابلیتها و امکانات این سیستم و توجیه نشدن کاربران آشنا با این سیستم که از دانشآموختگان رشتههای جغرافیا بوده و درصدد کمک به باستانشناسان برآمدهاند، ازجمله مهمترین مشکلات بر سر راه کاربرد سیستم اطلاعات جغرافیایی در باستانشناسی ایران است؛ هرچند میتوان عوامل دیگری چون دشواری ساخت مدل مکانی برای تمامی اشیا و شکلهای متنوع بهدستآمده از کاوش، بهروزرسانی نشدن بانکهای اطلاعاتی بهدلیل طولانی بودن روند تفسیرهای باستانشناسی از کاوش تا آماده شدن برای چاپ، پیچیدگی مشاهدههای باستانشناسی، تنوع زیاد ابزارها، مفاهیم و کارکردهای خاص، نقشهکشی و تجزیهوتحلیل تصویر، تنوع فرهنگی و منطقهای، گاهنگاری و چارچوبهای تاریخی، هزینهبر بودن و نبودن توافق در بین باستانشناسان ایرانی را نیز در این امر دخیل دانست.
میان رشتهای
افسانه زارعی دهباغی؛ سعید ضرغامی همراه ضرغامی همراه؛ یحیی قائدی؛ خسرو باقری نوع پرست
چکیده
هدف پژوهش حاضر، ترسیم پیشنهادهایی برای اهداف دانشپژوهی در علوم اجتماعی بر مبنای رئالیسم انتقادی و با نگاهی میانرشتهای است که با روش توصیفیـاستنتاجی انجام شده است. رئالیسم انتقادی با بینشی شناختشناسانه بهعنوان مبنایی درنظر گرفته میشود که پیشنهادهایی برای دانشپژوهی (آموزش، پژوهش، تلفیق و کاربرد) در علوم اجتماعی خواهد ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، ترسیم پیشنهادهایی برای اهداف دانشپژوهی در علوم اجتماعی بر مبنای رئالیسم انتقادی و با نگاهی میانرشتهای است که با روش توصیفیـاستنتاجی انجام شده است. رئالیسم انتقادی با بینشی شناختشناسانه بهعنوان مبنایی درنظر گرفته میشود که پیشنهادهایی برای دانشپژوهی (آموزش، پژوهش، تلفیق و کاربرد) در علوم اجتماعی خواهد داشت. نتایج پژوهش نشان میدهد که رئالیسم انتقادی با تأکیدی که بر واقعیتهای مستقل از ذهن و خاصیت انتقادپذیری دانش دارد، بر آموزشی رهاساز در علوم اجتماعی تأکید میکند. در حوزه پژوهش، رئالیسم انتقادی بر فلسفه و خودآگاهی فلسفی تأکید میکند و درنتیجه پژوهشگر علوم اجتماعی مفروضات پنهان و آشکار در پژوهش خود را بهتر فهم میکند. در عرصه تلفیق نیز تأکید بر فهم واقعیت در ابعاد گسترده است. این عرصه، عامل پیشرفت علوم را بهاشتراکگذاری دانش در قلمروی وسیع میداند؛ ازاینرو علوم میانرشتهای را بهرسمیت شناخته و از هر دانشی که قادر به تبیین بهتر لایههای پیچیده واقعیت باشد، استقبال میکند و سرانجام، در عرصه کاربرد، رئالیسم انتقادی توان بالقوهای در کاربرد دانش با توجه به تلفیق علوم در حل مسائل اجتماعی دارد. دلیل این امر، نظریهپردازی بهدور از تنگنظری و درعینحال منطبق با واقعیت رئالیسم انتقادی است که با مؤلفه انتقادی بودن، دانش را به عرصه عمل نزدیکتر کرده است.
میان رشتهای
رضا ماحوزی؛ مسعود اعتصامی
چکیده
سنتگرایی بهعنوان یکی از جریانهای نیرومند فکری دنیای معاصر، از طریق نقد نشانههای دنیای جدید و نظام آموزشی و فرهنگی آن، خواهان ایجاد نظم جدیدی در عرصه فرهنگ، علم، و آموزش است. این جریان، به پشتوانه بهرهمندی از یک سنت فکری فلسفی و عرفانی، توانسته است در دهههای اخیر ذهنهای بسیاری را در کشورها و فرهنگهای مختلف متوجه خود کند. ...
بیشتر
سنتگرایی بهعنوان یکی از جریانهای نیرومند فکری دنیای معاصر، از طریق نقد نشانههای دنیای جدید و نظام آموزشی و فرهنگی آن، خواهان ایجاد نظم جدیدی در عرصه فرهنگ، علم، و آموزش است. این جریان، به پشتوانه بهرهمندی از یک سنت فکری فلسفی و عرفانی، توانسته است در دهههای اخیر ذهنهای بسیاری را در کشورها و فرهنگهای مختلف متوجه خود کند. بر این اساس، بررسی برنامههای آموزشی و علمی موردنظر جریان سنتگرایی معاصر ــ که در ایران بیش از هرکسی خود را مدیون اندیشههای سید حسین نصر میداند ــ امری موجه است. در این مقاله تلاش میشود با توجه به نقدهای این جریان فکری، بهویژه سید حسین نصر، به محتوا و ساختار علوم جدید و نظام علمی همسو با آن، پیشنهادهای جایگزین در رویکردی میانرشتهای به بحث گذاشته شود. ازاینرو بهکمک نگاه میانرشتهای سنتگرایان در نقد دنیای معاصر ازیکسو و پیشنهاد جایگزین آنها مبنیبر بازگشت به متافیزیک سنت و نهتنها دنیای گذشته از سوی دیگر، مجالی برای فهم کلیت این نظام اندیشگی ــ که همزمان از دانشهایی چون فلسفه، الهیات، عرفان، تاریخ، روانشناسی، هنر، سیاست و علوم دقیقه برخوردار است ــ فراهم میشود. در هر دو وجه، سنتگرایان، فهم درست و دقیق متافیزیک سنت را، شرط هرگونه داوری و قضاوت درباره ضعفها و تاریکیهای عصر مدرن و ضرورت گذر از آن طرح کردهاند. در این نوشتار تلاش میکنیم آینده نظام علم را برمبنای نگاه انتقادی سید حسین نصر به نظام علمی موجود که در متافیزیک وارونه عصر مدرن ریشه دارد، معرفی و بررسی کنیم.
میان رشتهای
ناصرالدین علی تقویان
چکیده
آیا هویت میراثی بهجایمانده از گذشته است یا انتخابی برای آینده؟ در این پرسش، مفهوم «زمان» پیشفرض گرفته شده است. ازاینرو، تحلیل مفهوم زمان نقطۀ عزیمت ماست. زان پس به بررسی نسبت مفهوم زمان با نظریۀ اجتماعی میپردازیم و برمینهیم که جامعهشناسی نه علم «زمان» بلکه علم «مکان» است. علم «زمان» اما «تاریخ» ...
بیشتر
آیا هویت میراثی بهجایمانده از گذشته است یا انتخابی برای آینده؟ در این پرسش، مفهوم «زمان» پیشفرض گرفته شده است. ازاینرو، تحلیل مفهوم زمان نقطۀ عزیمت ماست. زان پس به بررسی نسبت مفهوم زمان با نظریۀ اجتماعی میپردازیم و برمینهیم که جامعهشناسی نه علم «زمان» بلکه علم «مکان» است. علم «زمان» اما «تاریخ» است که در روایت هگلیاش نسبتی وثیق با پارادایم فلسفۀ آگاهی دارد. این پارادایم، اجازۀ تأسیس جامعهشناسی را نمیداد چرا که جامعهشناسی نظریۀ کنش است نه نظریۀ آگاهی. از همین رو، تأسیس جامعهشناسی در پایانههای سدۀ نوزدهم اروپایی مقارن است با بحران فلسفۀ آگاهی. کانون این بحران نیز مفهوم «سوژه» بود، سوژهای که خود هم بنیاد فلسفۀ آگاهی مدرن بود و هم کانون جامعۀ مدرن. اما مارکس، نیچه و فروید طومار سوژه را درهم پیچیدند و بدین سان جامعۀ مدرن را به بحران درانداختند. تأسیس جامعهشناسی پاسخی بود به این بحران. این تأسیس چرخشگاهی است که در آن از گرانباری و زیانباری «تمپوسنتریسم» آگاه گشتیم و بر سودمندی «توپوسنتریسم» انگشت نهادیم. پس از این بحث نظری، به برخی از نارساییهای تلقی زمانمحور از «هویت» در علوم اجتماعی ایران اشاره میکنیم و نشان میدهیم که چگونه این نارساییها گرانبار از گذشته است و ازاینرو ناتوان از نگریستن به آینده. ریشۀ ناتوانی جامعهشناسی ایرانی در پردازش «نظریۀ کنش» را نیز در همین نارساییها جستوجو میکنیم. جامعهشناسی ایرانی برای برونرفت از این بنبست و گشودن افقهایی نو در سپهر نظریه و عمل اجتماعی، چارهای جز دست شستن از تلقی هویت «بهسان میراثی از گذشته»، و برگرفتن آن همچون «انتخابی برای آینده» ندارد. سرآخر درباره مفهومی از هویت «بخردانه» و نسبت آن با علوم اجتماعی سخن میگوییم. افزون بر اینها، وجه میانرشتگی این مقاله در بررسی نسبت علومی همچون جامعهشناسی و تاریخ در چشماندازی فلسفی بر زمینه تحلیل مفهومهای زمان و مکان توضیح داده میشود.
میان رشتهای
هاشم داداش پور؛ نینا الوندی پور
چکیده
عدالت یکی از اصلیترین اهداف برنامهریزی شهری محسوب میشود؛ ازاینرو مفهوم کلی عدالت نزد متخصصان و اندیشمندان در طول دورههای مختلف از پذیرش و محبوبیت چشمگیری برخوردار بوده و حاصل آن نیز مجموعهای بزرگ از نظریههای مختلف و متنوع بر مبنای مفهوم عدالت در عرصه شهر است؛ اما بهدلیل ماهیت میانرشتهای عدالت، برداشتها از این مفهوم، ...
بیشتر
عدالت یکی از اصلیترین اهداف برنامهریزی شهری محسوب میشود؛ ازاینرو مفهوم کلی عدالت نزد متخصصان و اندیشمندان در طول دورههای مختلف از پذیرش و محبوبیت چشمگیری برخوردار بوده و حاصل آن نیز مجموعهای بزرگ از نظریههای مختلف و متنوع بر مبنای مفهوم عدالت در عرصه شهر است؛ اما بهدلیل ماهیت میانرشتهای عدالت، برداشتها از این مفهوم، تبیین و شیوه پیادهســازی آن در برنامهریزی شهری، نهتنها یکسان نبوده، بلکه حتی گاهی متناقض نیز بوده است؛ بنابراین مقاله حاضر بهدنبال گونهشناسی نظریههای عدالت در بستر مطالعات شهری و سنخشناسی مفهومی و معرفتشناسانه این نظریهها با هدف تبیین مفهومی خط سیر نظریههای برنامهریزی شهری (نظریههای درونزا) است. این مهم با مرور نظاممند آرای عدالتمحور در شهر و با بهرهگیری از چارچوب «فرانظری آلمندینگر» در عرصه عدالتپژوهی و در قالب پنج محور موضوعی محقق شده که میتواند علاوهبر مشخص کردن چارچوبی برای حرکت، زمینه نظریهپردازی در این عرصه را نیز فراهم کند. در این راستا از روششناسی کیفی بهعنوان راهبرد پژوهش و از تکنیکهای متنپایهای چون مرور نظاممند، مطالعه ثانویه و گونهشناسی، بهمنظور جمعآوری و تجزیهوتحلیل دادهها استفاده شده است. بهرهگیری از گونهشناسی در راستای سنخشناسی و طبقهبندی مفهومی عدالت، و درنهایت کمک به درک و شناخت بهتر این مفهوم میانرشتهای است. به این منظور پس از نقد و بررسی گونهشناسیهای موجود برنامهریزی شهری، سنخشناسی نظریههای عدالت بر مبنای گونه انتخابشده تبیین شدهاند. نتیجه این مقاله ارائه یک «الگوواره مفهومی» برای فهم بهتر و جامعتر پیچیدگیهای اصل عدالت در برنامهریزی شهری است؛ چارچوبی که میتواند راهنمای پژوهشهای گوناگون عدالتپژوهی در حوزه برنامهریزی شهری باشد.
میان رشتهای
نعمت اله فاضلی؛ فاطمه کوشکی
چکیده
تغییر اصلی در پژوهش زبان، در اوایل قرن بیستم توسط سوسور آغاز شد که خود سبب پایهگذاری «زبانشناسی مدرن» شد. این پژوهش در بخش مرکزی زبان بود؛ یعنی نظام زبان بهمثابه نظامی مستقل بدون اینکه هر چیزی خارج از زبان در نظر گرفته شود. در آن زمان که زبانشناسی مدرن از نظر ساختار و وظایف بهوضوح تعریف شده بود، یکی از رشتههای برجستۀ ...
بیشتر
تغییر اصلی در پژوهش زبان، در اوایل قرن بیستم توسط سوسور آغاز شد که خود سبب پایهگذاری «زبانشناسی مدرن» شد. این پژوهش در بخش مرکزی زبان بود؛ یعنی نظام زبان بهمثابه نظامی مستقل بدون اینکه هر چیزی خارج از زبان در نظر گرفته شود. در آن زمان که زبانشناسی مدرن از نظر ساختار و وظایف بهوضوح تعریف شده بود، یکی از رشتههای برجستۀ تأثیرگذار در علوم انسانی و اجتماعی به حساب میآمد. این موفقیت چشمگیری بود اما به قیمت مجزا کردن زبان از محیط اطراف و بیرون نگاهداشتنِ کاربر زبان و بافتی که زبان در آن بهکار میرود از حیطۀ بررسی زبانی، به دست آمده بود. هرچند محققانی که ترجیح میدادند زبان را در حیطۀ وسیعتری بنگرند، این رویکرد را مورد انتقاد قرار دادند و بهطورکلی از چشم زبانشناسانی که در آن زمان حلقههای زبانشناسیِ مسلط بودند، دور مانده بود، اما از دهههای اخیر قرن بیستم، تغییرات مهمی در مطالعات زبانی رخ داد. این تغییرات دورۀ جدیدی خلق کرد؛ دورۀ «زبانشناسی پسامدرن» که در آن پایههای نظری زبانشناسی مدرن مسئلهمند شد و شیوۀ بررسی و مشاهدۀ زبان اساساً بازسازی شد. این مقاله به شیوۀ شرححالنویسی مروری بر چرخش زبانی از مدرنیسم به سوی پسامدرنیسم دارد و در این راستا مشخص خواهد کرد که دو شاخۀ اصلی زبانشناسی نظری و کاربردی در کدام نگرش پژوهشی قرار میگیرند: رشتهای، بینارشتهای یا فرارشتهای؟ به عبارت دیگر پژوهشهای زبانشناسی در مورد چیست؟
میان رشتهای
سوفیا کوتلاکی؛ زری سعیدی
چکیده
تمرکز آموزش فرهنگ روی کمک به فراگیران زبان خارجی است تا به ایجاد درکی از فرهنگ زبان هدف و در حالت ایدئالتر، نگرش مثبت نسبت به فراگیری آن در این افراد بیانجامد. در دنیای امروز، ممکن است سلطۀ زبان انگلیسی در حیطههای سرگرمی، رسانههای جمعی و رسانههای جدید با دیدگاههای نامتوازنی همراه شود. مبنای مقاله بینارشتهایِ حاضر بر اساس ...
بیشتر
تمرکز آموزش فرهنگ روی کمک به فراگیران زبان خارجی است تا به ایجاد درکی از فرهنگ زبان هدف و در حالت ایدئالتر، نگرش مثبت نسبت به فراگیری آن در این افراد بیانجامد. در دنیای امروز، ممکن است سلطۀ زبان انگلیسی در حیطههای سرگرمی، رسانههای جمعی و رسانههای جدید با دیدگاههای نامتوازنی همراه شود. مبنای مقاله بینارشتهایِ حاضر بر اساس یافتههای مطالعات فرهنگی، انسانشناسی، و منظورشناسیِ زبانشناسی بوده و نحوۀ کاربرد آنها در حیطه علم تدریس را نشان میدهد. استدلال تحقیق حاضر آن است که در جهانی که تعداد افراد انگلیسیزبان غیربومی از تعداد انگلیسیزبانهای بومی بیشتر است، آموزش فرهنگ باید اهداف خود را گسترش دهد و در کنار کمک به زبانآموزان برای ایجاد آگاهی و درک مثبت نسبت به فرهنگ زبان هدف، غایتی در جهت ایجاد و گسترش درک روشن از قوانین فرهنگ بومی فراگیران نیز در نظر بگیرد. این تحقیق با نگاهی به مفهوم و اجزای «وجهه» و قواعد «احترام» در فارسی (ملاحظه، تواضع و صمیمیت) بر مفهوم توانش ارتباطی و ناکامی و شکست در منظورشناسی تمرکز دارد و سپس الگو و مدلی برای تحلیل فرهنگ ایرانی ارائه میکند. در ادامۀ این پژوهش، چگونگی بهکارگیری الگوی تجزیهوتحلیل فرهنگی برای ارائه راهبردها و استراتژیهای کلاس درس نشان داده خواهد شد.
میان رشتهای
بهمن زندی؛ بهزاد احمدی
چکیده
هدف مقاله، معرفی حوزه مطالعاتی میانرشتهای «نامشناسی اجتماعیـشناختی» است. نامشناسی، شاخهای از زبانشناسی اجتماعی است که در آغاز بهعنوان یک دانش درزمانی، به ریشهشناسی نامها میپرداخت، ولی زبانشناسی اجتماعی با اتخاذ دیدگاه همزمانی، نامشناسی را از یک دانش کهنگرا به دانشی برای مطالعه اجتماع معاصر تبدیل ...
بیشتر
هدف مقاله، معرفی حوزه مطالعاتی میانرشتهای «نامشناسی اجتماعیـشناختی» است. نامشناسی، شاخهای از زبانشناسی اجتماعی است که در آغاز بهعنوان یک دانش درزمانی، به ریشهشناسی نامها میپرداخت، ولی زبانشناسی اجتماعی با اتخاذ دیدگاه همزمانی، نامشناسی را از یک دانش کهنگرا به دانشی برای مطالعه اجتماع معاصر تبدیل کرد. نامها، عنصرهای زبانی هستند که بخشی از دانش زبانی را که نتیجۀ مراودات اجتماعی و تعامل فرد با محیط پیرامون است، تشکیل میدهند. به همین سبب، آنها در مطالعات زبان و هویت، نقش اساسیای ایفا میکنند. علاوهبر این، نامها در ساختشناختی افراد، در جوامع مختلف با تنوع زبانی و فرهنگی متفاوت، نقش مهمی دارند؛ ازاین رو زبانشناسان شناختی نیز به مطالعۀ نام و نامگذاری علاقهمند هستند، اما بهدلیل چندبعدی بودن عنصر زبانی نام، زبانشناسی اجتماعی و زبانشناسی شناختی، هیچیک بهتنهایی قادر به تبیین جنبههای گوناگون نام و نامگذاری نیستند. پیوند دانش مربوط به زبان و دانش مربوط به جامعه با یکدیگر به انتخاب گونهای از واژهها و ساختارهای زبانی دیگر منجر میشود که با بافت اجتماعی، هماهنگ است. براساس یافتههای این مقاله، «نامشناسی اجتماعیـشناختی» بهعنوان یک حوزه مطالعاتی میانرشتهای با رویکرد تلفیقی، نامشناسی را از یک دانش رشتهای به دانشی میانرشتهای تبدیل میکند که قادر است بهطور همزمان «ابعاد اجتماعیـشناختی» مؤثر در نامگذاری را بهخوبی تبیین کند.
میان رشتهای
رضا اکبری؛ محمد صادق تراب زاده جهرمی؛ محسن حبیبی
چکیده
پایهایترین گام در تحلیل خطمشی، ساختاردهی مسئله است. اگر مسئلهای بهدرستی صورتبندی نشود، راهحل درستی نیز نخواهد داشت. شناخت نادرست از موقعیت مسئله اجتماعی یا اهمال در شناخت آن از جمله در حوزه عدالت، در بهترین حالت منجر به تولید راهحل خوب برای مسئلهای نادرست خواهد شد؛ ازاینرو تحلیل خوب از موقعیت مسئلههای عدالت، برای ...
بیشتر
پایهایترین گام در تحلیل خطمشی، ساختاردهی مسئله است. اگر مسئلهای بهدرستی صورتبندی نشود، راهحل درستی نیز نخواهد داشت. شناخت نادرست از موقعیت مسئله اجتماعی یا اهمال در شناخت آن از جمله در حوزه عدالت، در بهترین حالت منجر به تولید راهحل خوب برای مسئلهای نادرست خواهد شد؛ ازاینرو تحلیل خوب از موقعیت مسئلههای عدالت، برای تولید راهکار درست ضروری است. بهدلیل فقدان ابزارهای تحلیلی در حوزه تصمیمگیری و اقامه عدالت، این مقاله به دنبال طراحی الگوریتم تحلیل موقعیت مسئله بهعنوان ابزاری در تحلیل گامبهگام موقعیت مسئله عدالت است. این کار از مسیر استخراج عناصر و ابعاد تحلیلی از مطالعات عدالت بهویژه نظریههای مطرح عدالت صورت میگیرد. الگوریتم تحلیل موقعیت مسئله در عدالتپژوهی شامل هفت بُعد است: مبانی فلسفی، زمینه، بازیگر، متغیر موجد حق، متعلق توزیع، زمان، نتیجه. تصمیمگیران در تحلیل موقعیت مسئله، موضع خود را نسبت به عناصر هریک از این ابعاد مشخص میسازند. این کار، خودآگاهیِ تصمیمگیرنده و خطمشیگذار را نسبت به مختصات مداخله بالا میبرد. با استفاده از الگوریتم ارائهشده میتوان تبیین کرد چه چیزی، چه موقع، مبتنیبر چه نگاهی، در چه شرایطی، توسط چه کسی، به چه کسی، بر پایه چه معیاری، و برای تحقق کدام نتیجه، توزیع میشود یا باید بشود.
میان رشتهای
فائزه دانشور
چکیده
رابطۀ حقوق و ایدئولوژی، مسئلهای پیچیده و مناقشهبرانگیز است. این موضوع تا حد زیادی ناشی از تفاوت دیدگاه درباره تعریف مفاهیم ایدئولوژی و حقوق و همچنین راههای مختلفی است که این دو به هم مرتبط میشوند. در این بین، ناهمگونیِ ادبیات موجود درباره ایدئولوژی، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است. بر این اساس، به منظور تبیین رابطه حقوق ...
بیشتر
رابطۀ حقوق و ایدئولوژی، مسئلهای پیچیده و مناقشهبرانگیز است. این موضوع تا حد زیادی ناشی از تفاوت دیدگاه درباره تعریف مفاهیم ایدئولوژی و حقوق و همچنین راههای مختلفی است که این دو به هم مرتبط میشوند. در این بین، ناهمگونیِ ادبیات موجود درباره ایدئولوژی، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است. بر این اساس، به منظور تبیین رابطه حقوق و ایدئولوژی، ابتدا رویکردهای متفاوت نسبت به مفهوم ایدئولوژی و همچنین تعاریف عام و خاص آن، از طریق مطالعات میان رشته ای تبیین شده وسپس مفهومِ منتخبِ نگارنده از ایدئولوژی ارائه میگردد. در ادامه، نظریههای مربوط به رابطۀ حقوق و ایدئولوژی ذیلِ سه عنوانِ کلیِ استقلالِ حقوق، خادمیتِ حقوق و تأثیرپذیریِ آن دستهبندی می شود. بررسیِ نظریههای یادشده حاکی از این است که نظریۀ استقلال در اثباتِ خودبسندگیِ حقوق، توفیقی نداشته و عقیده خادمیت نیز قادر به پاسخگویی به پرسشهای اساسی درباره ادعاهایش، نبوده و همچنین، نظریۀ تأثیرپذیری از درکِ تأثیر متقابل حقوق بر ایدئولوژی غفلت کرده است. بااینحال، دیدگاه مبتنیبر رابطۀ متقابل حقوق و ایدئولوژی، ضمنِ مفروض گرفتنِ تعریف خاصی از ایدئولوژی، توجه ما را به اهمیت مؤلفههای سیاسی و جامعهشناسانه در فهم و تفسیرِ حقوق جلب کرده و نقش حقوق را در تغییر فرهنگِ سیاسی و ایدئولوژی حاکم بر جامعه، خاطرنشان میسازد.
میان رشتهای
علی یاسینی؛ محمد تابان
چکیده
محیط پژوهشمحور در دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی، نقش مهمی در تحقق اهداف پژوهشی آموزش عالی ایفا میکند؛ بهنحوی که میتوان انتظار داشت، در صورت بالا بودن کیفیت آن، دانشجویان تحصیلات تکمیلی، ضمن تعامل مؤثر با استاد راهنما، احساس کارآمدی بالایی نیز در پژوهش داشته باشند. هدف اصلی مقاله حاضر، ارائه و آزمون الگوی تبیینکنندة ...
بیشتر
محیط پژوهشمحور در دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی، نقش مهمی در تحقق اهداف پژوهشی آموزش عالی ایفا میکند؛ بهنحوی که میتوان انتظار داشت، در صورت بالا بودن کیفیت آن، دانشجویان تحصیلات تکمیلی، ضمن تعامل مؤثر با استاد راهنما، احساس کارآمدی بالایی نیز در پژوهش داشته باشند. هدف اصلی مقاله حاضر، ارائه و آزمون الگوی تبیینکنندة خودکارآمدی پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشتههای علوم انسانی در محیط پژوهشمحور است. روش پژوهش، بهلحاظ هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری دادهها، توصیفی از نوع همبستگی است که بهطور خاص از الگویابی معادلات ساختاری استفاده کرده است. جامعه پژوهش را تمامی دانشجویان رشتههای علوم انسانی مقطع تحصیلات تکمیلی دانشگاههای غرب کشور (ایلام، کرمانشاه، خرمآباد، کردستان) در سال 1395 تشکیل داده که با شیوه نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم، تعداد 482 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدهاند. دادهها با سه ابزار استاندارد روا و پایا جمعآوری و برای آزمون الگوی پژوهش از نرمافزار SPSS و LISREL استفاده شده است. نتایج، نشان میدهند که بین متغیرهای پژوهش بهلحاظ آماری، رابطه معناداری وجود دارد. بالاترین ضریب همبستگی بین محیط پژوهشمحور و کیفیت تعامل استادـدانشجو (0/61=r) و پایینترین ضریب بین محیط پژوهشمحور و خودکارآمدی پژوهش (17/0=r) محاسبه شده است. نتایج تحلیل مسیر نشان میدهند که محیط پژوهشمحور دارای اثر مثبت و معناداری بر خودکارآمدی پژوهش (β=0.38) و کیفیت تعامل استادـدانشجو (β=0.57) است و همچنین از طریق متغیر کیفیت تعامل استادـدانشجو، اثر غیرمستقیم معناداری بر خودکارآمدی پژوهش (β=0.21) دارد. نتایج، حاکی از تفاوت الگوی مفروض در بین دانشگاههای موردمطالعه است.
میان رشتهای
محمدامین عرفان منش؛ مرضیه مروتی اردکانی
چکیده
هدف این مقاله، مطالعه علمسنجی و تحلیل شبکههای همکاری نویسندگان و مؤسسات در مقالههای منتشرشده در فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، طی شمارههای نخست تا بیستوهفتم است؛ در این راستا تعداد تولیدات، الگوهای تألیف، پرتولیدترین افراد و مؤسسهها، ویژگی شبکههای همکاری در مقالههای فصلنامه و همچنین تخصص موضوعی پدیدآورندگان، ...
بیشتر
هدف این مقاله، مطالعه علمسنجی و تحلیل شبکههای همکاری نویسندگان و مؤسسات در مقالههای منتشرشده در فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، طی شمارههای نخست تا بیستوهفتم است؛ در این راستا تعداد تولیدات، الگوهای تألیف، پرتولیدترین افراد و مؤسسهها، ویژگی شبکههای همکاری در مقالههای فصلنامه و همچنین تخصص موضوعی پدیدآورندگان، مورد بررسی قرار گرفته است. این مقاله دارای رویکرد کاربردی است و با استفاده از شاخصهای علمسنجی و تحلیل شبکههای اجتماعی، انجام شده و از نرمافزار تحلیل شبکه یو.سی.آی.نت، برای ترسیم و تحلیل شبکههای همکاری علمی استفاده شده است. نتایج این پژوهش، نشان میدهد که 185 مقاله در شمارههای نخست تا بیستوهفتم فصلنامه منتشر شده است که 272 پژوهشگر از 70 دانشگاه و مؤسسه پژوهشی در نگارش آن دخیل بودهاند. بررسی شبکه همکاری پدیدآورندگان مقالهها نشاندهنده تمایل بیشتر پژوهشگران به تولیدات انفرادی و یا مشارکت در گروههای کوچک است. بهطورکلی 65/48 درصد از مقالهها بهصورت انفرادی و 35/51 درصد نیز از طریق همکاری علمی دو یا چند پژوهشگر تألیف شده است. مطالعه شبکه همکاری علمی دانشگاهها و مؤسسههای پژوهشی در مقالههای فصلنامه با استفاده از شاخصهای مرکزیت، بیانگر این است که دانشگاههای شهید بهشتی، تهران، علامه طباطبایی، تربیت مدرس و خوارزمی از نقشی کلیدی و مرکزی در شبکه برخوردار بودهاند. همچنین حوزههای موضوعی علوم تربیتی، علوم سیاسی و مدیریت، دارای بیشترین سهم در مقالههای منتشرشده در فصلنامه بودهاند.
میان رشتهای
جعفر امیری فرح آبادی؛ محمد ابوالقاسمی؛ محمد قهرمانی
چکیده
از نظر بسیاری از متخصصان و صاحبنظران آموزش عالی، مهمترین عامل ناکارآمدی سیاستگذاری آموزش عالی ایران در حال حاضر، منطبق نبودن سیاستها و تصمیمهای این حوزه با پشتوانههای علمی، نظری و پژوهشی است. سیاستپژوهی بهعنوان فرایندی پژوهشی، معطوف به ارائه گزینههای سیاستی و ناظر به عمل، به سیاستگذاران، تعریف میشود و میتواند ...
بیشتر
از نظر بسیاری از متخصصان و صاحبنظران آموزش عالی، مهمترین عامل ناکارآمدی سیاستگذاری آموزش عالی ایران در حال حاضر، منطبق نبودن سیاستها و تصمیمهای این حوزه با پشتوانههای علمی، نظری و پژوهشی است. سیاستپژوهی بهعنوان فرایندی پژوهشی، معطوف به ارائه گزینههای سیاستی و ناظر به عمل، به سیاستگذاران، تعریف میشود و میتواند در سیاستگذاری منطقی و عقلایی در حوزه آموزش عالی بسیار مؤثر باشد؛ ازاینرو هدف کلی این مقاله، آسیبشناسی فرایند سیاستپژوهی در آموزش عالی ایران است. بهمنظور نیل به این هدف، جامعه آماری مقاله حاضر، مراکز، مؤسسهها و پژوهشکدههای سیاستپژوهی، اعم از مؤسسههای وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یا غیروابسته به این وزارتخانه، سیاستگذاران باسابقه در حوزه آموزش عالی و همچنین خبرگان علمی این حوزه بودند که 14 نفر از آنها بهصورت هدفمند برای انجام مصاحبههای عمیق انتخاب شدند و روایی یافتهها نیز با روشهای تطبیق مشارکتکنندگان و بازبینی همکاران بررسی شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از کدگذاری باز و محوری استفاده شده است. یافتههای پژوهش، حاکی از وجود 113 گزاره مفهومی (مقوله فرعی)، 14 مقوله اصلی در قالب پنج بعد عوامل زمینهای و محیطی، عوامل ساختاری، عوامل کارکردی (مربوط به سیاستگذاران/ تصمیمگیران آموزش عالی و سیاستپژوهان آموزش عالی)، و عوامل تعاملی و ارتباطی بود که روابط بین آنها در الگوی پژوهش ترسیم شد.
میان رشتهای
محمد نقی فراهانی؛ حمید خانی پور
چکیده
روانشناسی میتواند در نقش یک علم میانجی، علوم انسانی را به هم مرتبط کند. اهداف این مقاله عبارتند از: 1- بررسی تاریخچه علاقهمندیهای میانرشتهای در روانشناسی؛ 2- بررسی حوزههای مشترک روانشناسی و سایر علوم انسانی؛ 3- تبیینهای روانشناختی ناکام ماندن مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی ایران؛ 4- سازوکارهای روانشناختی ...
بیشتر
روانشناسی میتواند در نقش یک علم میانجی، علوم انسانی را به هم مرتبط کند. اهداف این مقاله عبارتند از: 1- بررسی تاریخچه علاقهمندیهای میانرشتهای در روانشناسی؛ 2- بررسی حوزههای مشترک روانشناسی و سایر علوم انسانی؛ 3- تبیینهای روانشناختی ناکام ماندن مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی ایران؛ 4- سازوکارهای روانشناختی اثرگذاری تأسیس مؤسسههای میانرشتهای در توسعه آموزش عالی؛ و 5- راههای ارتقای همکاری روانشناسان در مطالعات میانرشتهای ایران. مطالعات میانرشتهای، نیازمند تأسیس و توسعه مؤسسههای میانرشتهای است که برونداد آن، یکپارچگی نظری و توسعه راهحلهای جامع و کلنگر به نیازهای زیستی، روانی، اجتماعی، و اخلاقی انسان خواهد بود. فرایندهای مخرب مرتبط با پویاییهای کار گروهی، سوگیری خود افزایی و کمبود مؤسسههای میانرشتهای بهعنوان داربستهای اجتماعی تحول علوم انسانی، ازجمله دلایل شکست همکاریهای میانرشتهای در ایران است. توسعه مؤسسههای میانرشتهای که روانشناسی نیز در آن نقش داشته باشد، مستلزم تغییر دادن برنامههای درسی، گسترش شاخههای روانشناسی، و اتخاذ رویکردهای گفتمانی در روانشناسی است.
میان رشتهای
طلیعه مقیمی؛ حمیدرضا اراسته؛ کامران محمدخانی
چکیده
با توجه به پیشرفتهای علمی اخیر در جمهوری اسلامی ایران، پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری در اولویت برنامههای راهبردی کشورمان قرار گرفته است. مقاله حاضر بهلحاظ پرداختن به نقش نظامهای آموزش عالی و سیاست خارجی در پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری، از نوع پژوهشهای میانرشتهای نوآورانه است و برای نخستینبار با ایجاد رابطهای دوسویه ...
بیشتر
با توجه به پیشرفتهای علمی اخیر در جمهوری اسلامی ایران، پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری در اولویت برنامههای راهبردی کشورمان قرار گرفته است. مقاله حاضر بهلحاظ پرداختن به نقش نظامهای آموزش عالی و سیاست خارجی در پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری، از نوع پژوهشهای میانرشتهای نوآورانه است و برای نخستینبار با ایجاد رابطهای دوسویه از طریق پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری، دو حوزه مدیریت آموزش عالی کشور و سیاست خارجی را به هم پیوند میدهد؛ همچنین بر مبنای هدف، از نوع کاربردی و از نظر نحوه جمعآوری اطلاعات، پیمایشی است. برای پاسخ به پرسشهای پژوهش، از دو روش کیفی (مصاحبه نیمهساختاریافته) و کمی (پرسشنامه) استفاده شده است. جامعه آماری در روش کیفی، 6 نفر از صاحبنظران حوزههای آموزش عالی و سیاست خارجی (بهلحاظ ماهیت بینرشتهای پژوهش) هستند که در مصاحبه شرکت کردهاند. جامعه آماری برای ابزار کمی نیز اعضای هیئت علمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی هستند. یافتههای بهدستآمده از این پژوهش، بیانگر کارآمدی آن در سیاستگذاریهای دو حوزه مورداشاره است و مدل نهایی شامل 3 بعد و 30 مؤلفه برای پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری در کشور و 5 عامل و 21 ملاک، برای ارتقای نقش نظام آموزش عالی در پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری است. توسعه ظرفیتهای کشور در مسیر پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری در همه ارکان جامعه، بهویژه جامعه علمی و توسعه همکاریهای علمی و فناورانه میان نهادهای علمی کشور و همچنین تسهیل فرایند صدور روادید و تسهیلات ویژه برای جامعه علمی ایران و دیگر کشورها، در راستای توسعه دادوستدهای دانشگاهی، از مهمترین پیشنهادهای کاربردی، به دو نظام موردمطالعه این پژوهش برای پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری است.
میان رشتهای
مهدی سپهری
چکیده
نینیان اسمارت، دینشناسِ برجسته معاصر، با فاصله گرفتن از دینشناسی سنتی که در قالب علم کلام سابقه داشته است، پژوهش خود درباره دین را پژوهشی تاریخی، تطبیقی (میانفرهنگی)، میانرشتهای و نیز پدیدارشناختی و همدلانه دانسته و آن را در قالب الگویی تحلیلی ارائه میدهد. الگوی وی ابعاد هفتگانه «آیینی و مناسکی»، «تجربی و احساسی»، ...
بیشتر
نینیان اسمارت، دینشناسِ برجسته معاصر، با فاصله گرفتن از دینشناسی سنتی که در قالب علم کلام سابقه داشته است، پژوهش خود درباره دین را پژوهشی تاریخی، تطبیقی (میانفرهنگی)، میانرشتهای و نیز پدیدارشناختی و همدلانه دانسته و آن را در قالب الگویی تحلیلی ارائه میدهد. الگوی وی ابعاد هفتگانه «آیینی و مناسکی»، «تجربی و احساسی»، «اسطورهای»، «اعتقادی و فلسفی»، «اخلاقی و حقوقی»، «اجتماعی و نهادی» و نیز «مادی» را برای دین مطرح میکند که البته این ابعاد با هم مرتبط هستند. از سوی دیگر، دینشناسی عرفانی در مقایسه با نگاه اسمارت، با الگویی تکاملیافته در نگاه سید حیدر آملی، گونهای از شیوه «أنفسی و حضوری» را ارائه میدهد که در عین فاصلهگیری پدیدارشناختی در راستای دوری از تعصبها و قالبهای پیشساخته ذهنی، توانایی همدلیِ ذاتگرایانه و حقیقتجویانه فراوانی در دینشناسی دارد. این «همدلی»، در پدیدارشناسیِ غیرعرفانیِ مدرن، از حد یک همدلیِ ذهنی و درنهایت، احساسی فراتر نمیرود. اگرچه الگوی دینشناسیِ اسمارت با ابعاد متکثر و جامعی که برای دین معرفی میکند، فضای گستردهای برای تحلیل جهانبینیها و ادیان، پیش روی مینهد، اما به اندازه الگویِ وحدتگرای عرفانی، در تحلیل ابعاد طولی و تو در توی دین توانایی ندارد. الگوی «شریعت _ طریقت _ حقیقت» در دینشناسی عرفانی با ساختارِ سهگانهاش در عین ارائه رابطهای مرتبهای و طولی بین ابعاد دین، متضمن استعاره «راه» است که اهمیتی نمادین در تحلیل سنتهای دینی بهعنوان ظهوراتِ حقایق فراتاریخی و فرازمانی در مسیری تاریخی و زمانی دارد.
میان رشتهای
محمدمهدی شاه آبادی؛ علی اصغر پورعزت
چکیده
بیش از چهل سال است که گروهی از اندیشمندان علوم انسانی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی بر این باورند که برخی مبانی علوم انسانی موجود با مبانی دینی در تعارضاند و این علوم برای حل مسائل بومی این کشورها مناسب نیستند. پس از پیروزی انقلاب در ایران، این موضوع به دستور کار حکومت تبدیل شد، اما با گذشت بیش از سه دهه، بازنگری در خطمشیهای این ...
بیشتر
بیش از چهل سال است که گروهی از اندیشمندان علوم انسانی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی بر این باورند که برخی مبانی علوم انسانی موجود با مبانی دینی در تعارضاند و این علوم برای حل مسائل بومی این کشورها مناسب نیستند. پس از پیروزی انقلاب در ایران، این موضوع به دستور کار حکومت تبدیل شد، اما با گذشت بیش از سه دهه، بازنگری در خطمشیهای این عرصه ضرورت دارد. مقاله حاضر با اتخاذ رویکردی میانرشتهای و استفاده از ظرفیت تاریخ، تلاش کرده است با بازخوانی دوره انتقال و تحول علوم در تمدن اسلامی (نهضت ترجمه) و بهرهگیری از مدل نظری مبتنی بر جامعهشناسی علم و پرسشهای مرتبط با خطمشیگذاری عمومی، رویکرد بدیلی را برای تحول در علوم انسانی پیشنهاد دهد. در بخش روش، رویکرد دلالتپژوهی، جهت استفاده از تاریخ، متناسبسازی گردیده و با توجه به میزان تعمیمپذیری یافتهها، میتوان نتایج پژوهش را برای الهام گرفتن و گسترده کردن دید خطمشیگذاران مورد استفاده قرار داد. دستاورد پژوهش، رویکرد «ترجمه تحولگرا» است که از زنجیرهای متشکل از گزینش متون، ترجمه، تصحیح، شرح، تلخیص، نقد و نوآوری در سطوح گوناگون، تشکیل شده است. در این رویکرد، پس از تعیین پایگاه هر رشته علوم انسانی در زنجیره تحول، ساختارها، منابع انسانی و منابع مالی طرحریزی شده و خطمشیها نیز متناسب با آنها طراحی یا بازپردازی میگردند.
میان رشتهای
حسن داناییفرد؛ ناهید امراللهی بیوکی؛ سیدحمیدرضا فاطمی عقدا
چکیده
هرمنوتیک انتقادی در علم فلسفه بهطور اعم و در روششناسی علوم انسانی بهطور اخص ریشه دوانده است. این رویکرد از منظر روششناسی، نوعی پژوهش کیفی قلمداد میشود و هدف آن، دستیابی به فهم درونی در بسترهای متنوع (از قبیل زبانی، زمانی، تجربی و...) است. یورگن هابرماس که از متقدمان مکتب فرانکفورت و نماینده این روش محسوب میشود، در سال 1981 یکی ...
بیشتر
هرمنوتیک انتقادی در علم فلسفه بهطور اعم و در روششناسی علوم انسانی بهطور اخص ریشه دوانده است. این رویکرد از منظر روششناسی، نوعی پژوهش کیفی قلمداد میشود و هدف آن، دستیابی به فهم درونی در بسترهای متنوع (از قبیل زبانی، زمانی، تجربی و...) است. یورگن هابرماس که از متقدمان مکتب فرانکفورت و نماینده این روش محسوب میشود، در سال 1981 یکی از بهترین آثار خود را بهنام «نظریه کنش ارتباطی» منتشر و اشکال نمادین تعامل اجتماعی را به نظریه انتقادی فرانکفورت اضافه کرد. بدین نحو، هرمنوتیک انتقادی بهدنبال نمایان ساختن «یک جواب واحد» نیست؛ بلکه در پی به تصویر کشیدن فهم پدیدههای اجتماعی بوده که از طریق گفتمان حاصل میشوند. گفتمان، بهعنوان ابزار کسب داده در هرمنوتیک انتقادی بهکار میرود و بهزعم هابرماس شرط اساسی گفتمان، فراهم ساختن فضایی خالی از هرگونه قدرت است. در این نوع پژوهش کیفی، پژوهشگر با انجام گفتمانهای انفرادی و عمیق با افراد و رونویسی این گفتمانها، پدیده را به متن تبدیل میکند. این متون دادههای پژوهش را شکل میدهند. در ادامه، پژوهشگر به تفسیر شکلِ متنیِ پدیدهها (موضوعات) میپردازد و نتایج حاصل را در تعداد محدودی تم نمایان میسازد که هر یک از این تمها در طبقات محدودی قرار میگیرند. از آنجاییکه مهمترین مزیت هرمنوتیک انتقادی، در بسط و توسعه رویکردهای تفسیری موجود به سمت مطالعه مدیریت است، مقاله حاضر بر آن است تا این رویکرد را به منزله روش پژوهش کیفی در مطالعات سازمان و مدیریت مورد بررسی و کنکاش قرار داده و فرایند و عناصر اساسی آن را باز نمایاند.
میان رشتهای
سیدعبدالامیر نبوی
چکیده
گذر از رشته به میانرشته، علاوه بر کثرتگرایی معرفتشناختی، دلالت بر نوعی کثرتگرایی روششناختی نیز دارد. آنگاه که امکان برداشتهای متنوع و غیراختصاصی امری بدیهی فرض میشود و میانرشتگی شکل میگیرد، ابزار روش نیز متغیر و دگرگون میشود. از این نظر، میانرشتگی حاوی دو تغییر مهم در نظام معرفت است: از یک سو مرزهای ادعایی یا تصوری ...
بیشتر
گذر از رشته به میانرشته، علاوه بر کثرتگرایی معرفتشناختی، دلالت بر نوعی کثرتگرایی روششناختی نیز دارد. آنگاه که امکان برداشتهای متنوع و غیراختصاصی امری بدیهی فرض میشود و میانرشتگی شکل میگیرد، ابزار روش نیز متغیر و دگرگون میشود. از این نظر، میانرشتگی حاوی دو تغییر مهم در نظام معرفت است: از یک سو مرزهای ادعایی یا تصوری هر رشته یا دانش خاص از سوی مفاهیم و متغیرهای رشته یا دانش دیگر در نوردیده میشود؛ و از سوی دیگر، روشهای پژوهش و آموزش نیز از یک رشته به رشته دیگر مهاجرت میکنند. اما این دو تغییر، اگر با مبنایی محکم و معیارهایی از پیشتدوینشده صورت نگیرد به جای اثربخشی، به آشفتگی ذهنی و آشوب روشی منجر میشود. این مقاله گذر از رشته به میانرشته را با عطف توجه به دو چالش بالا و با نگاه به پیامدهای آن در جامعه علمی ایران، به بحث میگذارد.
میان رشتهای
شادی کسنوی
چکیده
ارزیابی هر نظام حقوقی از جمله نظام حمایت از علامت تجاری، بینش و درک عمیقی از آن نظام حقوقی را میطلبد که این امر در گرو شناخت صحیحی از اهداف و مبانی تشکیلدهنده هر نظام حقوقی است که ضرورت این امر در نظام حمایت از علامت تجاری، بیش از هر چیز در مرحله تفسیر دامنه حمایت از علامت و در موارد خلاء قانونگذاری مشهود است. نظام حمایت از علامت ...
بیشتر
ارزیابی هر نظام حقوقی از جمله نظام حمایت از علامت تجاری، بینش و درک عمیقی از آن نظام حقوقی را میطلبد که این امر در گرو شناخت صحیحی از اهداف و مبانی تشکیلدهنده هر نظام حقوقی است که ضرورت این امر در نظام حمایت از علامت تجاری، بیش از هر چیز در مرحله تفسیر دامنه حمایت از علامت و در موارد خلاء قانونگذاری مشهود است. نظام حمایت از علامت تجاری در کنار مبانی اخلاقی و حقوقی، بهشدت تحت تأثیر مبانی اقتصادی در بازار است، زیرا علامت تجاری از ماهیتی کاملاًاقتصادی برخوردار بوده و فلسفه وجودی علامت تجاری تحقق کارایی در بازار است، که این امر ضرورت نگاه میان رشتهای را در راستای درک صحیحی از این نظام حمایتی روشن میسازد. دو تئوری حقوق طبیعی و تئوری قراردادگرایی، حمایت از علامت تجاری را از لحاظ حقوقی توجیه میکنند. در کنار این مبانی، دو منطق اقتصادیِ کاهش هزینه جستجوی مصرفکننده و انگیزه تولیدکننده نیز چه بسا با استدلالی قویتر، لزوم حمایت از علامت را توجیه میسازند. با این وجود نظام حمایت از علامت تجاری، فارغ از مبانی اخیر نبوده و هر یک از این مبانی به سهم خود در ساختار نظام حمایت از علامت تجاری موثر هستند.
میان رشتهای
محمدمنان رئیسی
چکیده
در این مقاله به این مسئله پرداخته شده است که آیا تغییرات کالبدی فضایی بازارهای معاصر ایران، که از کشورهای پیشرو در ترویج ارزشهای اصیل اسلامی است، همسو با مبانی و ارزشهای اسلامی است یا خیر. همچنین ضمن تحلیل متون دینی با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، چهار شاخص کالبدی _ فضایی برای بازار استنتاج شده است که عبارتند از: لزوم متذکر ...
بیشتر
در این مقاله به این مسئله پرداخته شده است که آیا تغییرات کالبدی فضایی بازارهای معاصر ایران، که از کشورهای پیشرو در ترویج ارزشهای اصیل اسلامی است، همسو با مبانی و ارزشهای اسلامی است یا خیر. همچنین ضمن تحلیل متون دینی با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، چهار شاخص کالبدی _ فضایی برای بازار استنتاج شده است که عبارتند از: لزوم متذکر بودن کالبد و فضای بازار؛ نفی فضاهای معاشرت جمعی (پاتوقگونه) در بازار؛ لزوم تناسب الگوهای کالبدی بازار با هویت اسلامی؛ و مکانیابی بازار در موقعیتهای فرا محلی. ضمن ارائه تحلیلی میان رشتهای، مشخص شده است که افول شاخصهای مذکور در بازارهای معاصر، ریشه در تأثیرات حاصل از مبانی فکری معاصر غرب بر معماری و شهرسازی ایران دارد که نمود آن در حوزه اقتصاد به شکلگیری نظام اقتصادی لیبرال سرمایهداری منجر شده است؛ نظامی که از مهمترین ویژگیهای آن، ترویج فرهنگ مصرفگرایی است و افول شاخصهای کالبدی _ فضایی اسلامی در بازارهای معاصر، همسو با الزامات و اقتضائات این فرهنگ است.
میان رشتهای
حسن افراخته
چکیده
جغرافیا بهعنوان علم تحلیل فضایی پدیدهها مبتنی بر سه هدف اصلی است: مطالعه ساختارهای فضایی، بررسی نظم مکانی _ فضایی فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و تحقیق روابط و عملکردهای فضایی از طریق سطحبندی سلسله مراتبی سکونتگاههای شهری و روستایی. در نهایت نمود کاربردی جغرافیا یا «برنامهریزی فضایی» به اصلاح ساختارهای فضایی، انتظام ...
بیشتر
جغرافیا بهعنوان علم تحلیل فضایی پدیدهها مبتنی بر سه هدف اصلی است: مطالعه ساختارهای فضایی، بررسی نظم مکانی _ فضایی فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و تحقیق روابط و عملکردهای فضایی از طریق سطحبندی سلسله مراتبی سکونتگاههای شهری و روستایی. در نهایت نمود کاربردی جغرافیا یا «برنامهریزی فضایی» به اصلاح ساختارهای فضایی، انتظام مکانی _ فضایی فعالیتها و نظم بخشی روابط و عملکردهای فضایی میپردازد. در این نظم فضایی بین ساختار و کارکرد پیوستگی تعاملی وجود دارد. علم بهوسیله انقلاب الکترونیکی، ساختاری شبکهای و پیچیده پیدا کرده که به «علم موج سومی» موسوم است و مطالعات تخصصی گسترش یافته است. مطالعه «تخصصی» سبب میشود که شناخت و درک عمیقی از موضوع مورد بررسی حاصل آید، اما این عمق همواره «نقطهای» باقی مانده و آن کاربردها نیز میتوانند آسیبزا باشند، زیرا در ترکیب با سایر ابعاد زندگی انسانی تنظیم نشده است. چنین علمی نمیتواند نیازهای زندگی انسان را تأمین و در حل مسائل مفید باشد. هدف مقاله حاضر تجزیه و تحلیل دانش جغرافیا بهعنوان نظمی میان رشتهای است. تحقیق مبتنی بر تحلیل محتوای کیفی است. نتیجه نشان میدهد، تحقیقات جغرافیایی خصلت بینرشتهای دارد در غیر اینصورت نمیتواند مسائل پیچیده جهان کنونی را تبیین کند. جغرافیا میتواند هم از دستاوردهای علوم دیگر از جمله آمار، ریاضی، اقتصاد، جامعهشناسی، تاریخ و روانشناسی بهره ببرد، هم خدمات متقابلی به آنها ارائه و خود به شکوفایی برسد.
میان رشتهای
مهدی مظفرینیا؛ عباس منوچهری؛ مسعود غفاری؛ فرشاد مؤمنی
چکیده
شرایط توفیق و دلایل عدم توفیق استراتژیها و برنامههای توسعه، از دغدغهها و موضوعات مهم در قلمرو «مطالعات توسعه» بوده است. این مسئله به صورتهای مختلفی تبیین شده است، از جمله از این منظر که میان کارآمدی استراتژیها و برنامههای توسعه و نوع نظریههای توسعه که مبنای برنامهریزی بودهاند ارتباط وثیقی وجود دارد. بنابه نظریه ...
بیشتر
شرایط توفیق و دلایل عدم توفیق استراتژیها و برنامههای توسعه، از دغدغهها و موضوعات مهم در قلمرو «مطالعات توسعه» بوده است. این مسئله به صورتهای مختلفی تبیین شده است، از جمله از این منظر که میان کارآمدی استراتژیها و برنامههای توسعه و نوع نظریههای توسعه که مبنای برنامهریزی بودهاند ارتباط وثیقی وجود دارد. بنابه نظریه دلالتی _ پارادایمی که رابطه بین نظریههای توسعه و اندیشه سیاسی را تبیین کرده است و نظریه توسعه را یکی از دلالتهای کاربردی اندیشه سیاسی محسوب میکند، یکی از شرایط توفیق استراتژیها و برنامههای توسعه میتواند به بنیاد اندیشگانی سیاسی نظریههای توسعه بازگردد. در این مقاله، به اندیشه سیاسی پشتوانه نظریه «مراحل رشد اقتصادی روستو» که از اولین و مهمترین نظریات توسعه میباشد و در دهه 1960 میلادی، موجب تثبیت تفکر این دوره، یعنی «توسعه» به مثابه «رشد»، شده است، پرداخته میشود و با بهرهگیری از روش تحلیل محتوای کیفی، نشان داده خواهد شد که چگونه بنیاد اندیشگانی سیاسی نظریه «مراحل رشد اقتصادی روستو» بر اساس اصل «بیشترین فایده برای بیشترین افراد» متناسب با اندیشه سیاسی فایدهگرایی بنتام است.
میان رشتهای
علیرضا محمدی کلهسر
چکیده
مقاله حاضر با تحلیل نسبت روایتشناسی ساختارگرا و مطالعات میانرشتهای، در پی پاسخ دادن به این پرسشها است که چه عواملی در رویآوری روایتشناسی به میانرشتگی مؤثر بوده است و اصولاً این چرخش را باید برآمده از امکانی در روایت دانست یا ضرورتی روششناختی؟ حرکت بهسوی میانرشتگی را نهتنها در گرایشهای جدید روایتشناسی بلکه در ...
بیشتر
مقاله حاضر با تحلیل نسبت روایتشناسی ساختارگرا و مطالعات میانرشتهای، در پی پاسخ دادن به این پرسشها است که چه عواملی در رویآوری روایتشناسی به میانرشتگی مؤثر بوده است و اصولاً این چرخش را باید برآمده از امکانی در روایت دانست یا ضرورتی روششناختی؟ حرکت بهسوی میانرشتگی را نهتنها در گرایشهای جدید روایتشناسی بلکه در تغییرات رویداده در نظریههای روایتشناسان ساختارگرا نیز میتوان پی گرفت. ازاینرو نوشتار حاضر، ریشههای این حرکت را در انتقادات و اصلاحات انجامشده بر مهمترین نظریههای این حوزه تا اوایل دهه 1970 پی خواهد گرفت. با دنبال کردن سیر نظریههای روایتشناسان ساختارگرا میتوان شاهد نوعی گسست آرام از ایده استقلال و خودبسندگی ادبیات و تمایل به سایر رشتهها برای تحلیل روایت بود. مؤثرترین عوامل این تغییرات عبارتند از: توجه به نقش مؤلفههای فرهنگی؛ و فرآیند خوانش (حضور خواننده) در درک ساختار روایی. این ملاحظات، نتایجی را برای روایتشناسی بههمراه داشته است. نخست اینکه اهداف کلان روایتشناسی را از بررسی ویژگیهای متنی به بررسی فرآیند خوانش و درک روایت تغییر داد، و دوم اینکه پای رشتهها و حوزههای مرتبط با فرهنگ و مطالعات ذهن را نیز به روایتشناسی گشود.