مرتضی بحرانی
چکیده
میانرشتگی، چه در مقام آموزش و چه در مقام پژوهش، در بسیاری از کشورهای جهان بهعنوان روشی نوین در نهاد دانش، جای خود را باز کرده است. اینکه چه اقتضائاتی میانرشتگی را به منصۀ ظهور رسانده است، و چه عواملی آن را بسط و یا تعدیل میکنند، نیازمند یک بررسی همهجانبه است. در تحلیل بررسیهای موجود، اگرچه بهعلل مختلف ظهور و بسط و تعدیل ...
بیشتر
میانرشتگی، چه در مقام آموزش و چه در مقام پژوهش، در بسیاری از کشورهای جهان بهعنوان روشی نوین در نهاد دانش، جای خود را باز کرده است. اینکه چه اقتضائاتی میانرشتگی را به منصۀ ظهور رسانده است، و چه عواملی آن را بسط و یا تعدیل میکنند، نیازمند یک بررسی همهجانبه است. در تحلیل بررسیهای موجود، اگرچه بهعلل مختلف ظهور و بسط و تعدیل میانرشتهای پرداخته شده است، اما از نگاهی آسیبشناسانه و با روشی پدیدارشناسی، کمتر بهعلت غایی این پدیده پرداخته شده است. مدعای پژوهش حاضر این است که میانرشتگی میتواند، «مسئولیت» را بهمثابه علت غایی خود بیابد. آنچه میانرشتگی را در دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی جا انداخته است، ضرورت توجه به مقولهای بهنام مسئولیت است. از آنجا که دنیای پیچیدۀ کنونی رابطۀ میان فرد و جامعه را دستخوش دگرگونی کرده است بهنحوی که هریک از دیگری مطالباتی را میخواهد این میانرشتگی است که میتواند فرد و جامعه را در قبال یکدیگر مسئول بار آورد. میانرشتگی طبق این تقریر، پناهبردن به مرزهای دانش بدیل برای یافتن پاسخ مکفی به پرسشهایی است که یک قلمرو معرفتی واحد توان ارائۀ آن را ندارد. همین نکته میتواند تیغ دو لبه باشد: صاحب دانش میانرشتهای، ضعف خود را در ارائۀ پاسخ مسئولانه با گریز زدن از یک دانش به دانش دیگر بپوشاند. اما با نگاهی رویهای به میانرشتهای میتوان آن را بهسان اخلاقی هنجاری تصور کرد که غایتش آموزش افراد جامعه جهت ارائۀ پاسخهای مسئولانه به پرسشهایی است که در قلمرو دانش میانرشتگی آنان مطرح است.
ابراهیم برزگر؛ سید ابراهیم سرپرست سادات
چکیده
این مقاله، حاصل دغدغهای پژوهشی در فلسفۀ علم است که در آن پرسشهای هستیشناسی، شناخت-شناسانه، روششناسانه و ارزششناختی در مورد «میانرشتگی» و «علوم سیاسی» طرح و بررسی شده است. در پرتو این نگاه، نقطه تمرکز مقاله آن است که آیا علوم سیاسی یا علم سیاست رشته یا پروژهای میانرشتهای است؟ پروژۀ میانرشتهای چنانکه از ...
بیشتر
این مقاله، حاصل دغدغهای پژوهشی در فلسفۀ علم است که در آن پرسشهای هستیشناسی، شناخت-شناسانه، روششناسانه و ارزششناختی در مورد «میانرشتگی» و «علوم سیاسی» طرح و بررسی شده است. در پرتو این نگاه، نقطه تمرکز مقاله آن است که آیا علوم سیاسی یا علم سیاست رشته یا پروژهای میانرشتهای است؟ پروژۀ میانرشتهای چنانکه از مقدمات نظری بر میآید دربردارندۀ یک عرصهشناختی (همگرایی و ادغام رشتهای) و هم بعدی عملی (همکاری) است. موضوعاتی چون تعریف علوم سیاسی، موضوع و مسائل آن، تحولات حوزۀ معرفتشناختی، تحولات عصر جدید، اقتضائات زندگی، زنجیره فرایندی امروزین، کارگزاری انسان اجتماعی و چند بعدی، کثرت سطوح، رابطه، وابستگیهای متقابل و پویاییها، ضرورت تبادل رشتهای و چندرشتگی یا میانرشتگی در علوم سیاسی را رهیافتی غیرقابل انکار نمودهاست. بنابراین علوم سیاسی پروژهای میانرشتهای است؛ توصیفی که رجحان نظری و عملی آن بر رشتۀ علم سیاست در این مقاله نشان داده شده است.
غلامرضا خواجه سروی
چکیده
سابقة تاریخی پرداختن به ابعاد نظری سیاست در ایران به پیش از اسلام بازمیگردد؛ اما سیاست به عنوان یک علم وارداتی در دورة قاجار در ایران شناخته شد. این دانش با تاریخ مواجهة گسترة تفکر ایرانی با تجدد همداستان بوده است. از اینرو محتوا، روش و سؤالات این دانش نیز متناسب با ضرورتهای تاریخی و عینی محل تولد و توسعة آن یعنی مغربزمین، در ...
بیشتر
سابقة تاریخی پرداختن به ابعاد نظری سیاست در ایران به پیش از اسلام بازمیگردد؛ اما سیاست به عنوان یک علم وارداتی در دورة قاجار در ایران شناخته شد. این دانش با تاریخ مواجهة گسترة تفکر ایرانی با تجدد همداستان بوده است. از اینرو محتوا، روش و سؤالات این دانش نیز متناسب با ضرورتهای تاریخی و عینی محل تولد و توسعة آن یعنی مغربزمین، در ایران مطرح شد. وقوع انقلاب اسلامی ایران موجب شد تا انقلابی نیز در ساحت تفکر سیاسی ایران رخ دهد. این انقلاب با تزریق اصول ارزشی اسلامی به کلیة ساحتهای زندگی ایرانیان، موجب شد تا بومیسازی دانش و دانشگاه به یکی از ضرورتهای مهم تبدیل شود. در سه دههای که از انقلاب اسلامی ایران میگذرد، بومیسازی علم سیاست در ایران با مکتوبات و تولیدات نظری مختلف پیگیری شد. در این میان برخی از دانشگاهها مانند دانشگاه امامصادق علیهالسلام و دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام پیشرو بودند. این دانشگاهها با تعریف رشتههای میانرشتهای، موجب شدند تا علم سیاست با مؤلفههای بومی دینی مورد بازتقریر قرار گیرند. این تجربهها میتوانند نمونههای کاربردی مناسبی برای بومیسازی و اسلامیسازی دانشگاه و دانش در کشور محسوب شوند.
محسن خلیلی
چکیده
هدف برنامۀ درسی دانشگاهی رشتۀ علومسیاسی، افزون بر آموزش و پژوهش در علم سیاست، تربیت افراد کارآمد با توانایی علمی بالا برای تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی کشورهای جهان است. یک برنامهریزی مطلوب باید دربرگیرندۀ این نکته باشد که یک فرهیخته میبایست به چه مهارتهایی مجهز باشد تا بتواند در بازار کار حضور مؤثر پیداکند؟ امروزه فرهیختۀ ...
بیشتر
هدف برنامۀ درسی دانشگاهی رشتۀ علومسیاسی، افزون بر آموزش و پژوهش در علم سیاست، تربیت افراد کارآمد با توانایی علمی بالا برای تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی کشورهای جهان است. یک برنامهریزی مطلوب باید دربرگیرندۀ این نکته باشد که یک فرهیخته میبایست به چه مهارتهایی مجهز باشد تا بتواند در بازار کار حضور مؤثر پیداکند؟ امروزه فرهیختۀ علومسیاسی به انبانی از انبوهه واژگان و مفاهیم تبدیل شده و این توان را نیافته است که آموختههای خود را به محیط عملیاتی بکشاند. از یکسو، بنمایۀ رشتۀ علومسیاسی، تئوری است؛ اما از دیگر سو، این پرسش به نحوی چشمگیر مطرح است که چگونه میتوان تئوری را به فن یا تکنیک همپیوند نمود؟ چگونه میتوان رشتۀ علومسیاسی را قابل استفادهتر یا کاربردیتر کرد؟ چگونه میتوان نظریهها را به مبنای سیاستگذاری تبدیل نمود؟ با توجه به در حاشیه قرارداشتن دروس روششناسی، ناکافی بودن تعداد واحدهای اختصاص داده شده، عدم دستیابی به یک تعادل مطلوب در مباحث درسهای روششناختی، نادیدهگرفتن تنوع مکاتب و رویکردهای روششناختی، و معضل چیرگی مونیسم روششناختی، و با عطف توجه به ماهیت میان-رشتهای علومسیاسی، پیشنهاد میشود گروه درسهای روششناسی در دورۀ کارشناسی علومسیاسی تأسیس گردد. درسهای پیشنهادی عبارتاند از: ماهیت پژوهش در علومسیاسی، پژوهشهای کیفی در علومسیاسی، پژوهشهای کمّیدر علومسیاسی، تاریخ و فلسفۀ علم، فلسفۀ علوم اجتماعی، آیین نگارش مقالههای علمی در علومسیاسی، آشنایی با منابع کتابخانهای و روشهای جستجو در اینترنت (مهارتهای اطلاعیابی)، و کارگاه پژوهشی در علومسیاسی.
فرید آزادبخت
چکیده
شناخت روشمند پویایی و ایستایی پدیدارهای چندساحتی حقوقی در گسترههای فردی و جهانی، مستلزم قبض و بسط چارچوبهای مفهومی و فائق آمدن بر تنگنظریهای معرفتشناختی نو و کهنی است که بر منطق تحلیلی و تجویزی و ساحتهای هستیشناختی و معرفتشناختی دانش بالندۀ حقوق بینالملل و روششناسی تکثرگرای آن سایه افکنده و آن را تا سرحد مجموعهای ...
بیشتر
شناخت روشمند پویایی و ایستایی پدیدارهای چندساحتی حقوقی در گسترههای فردی و جهانی، مستلزم قبض و بسط چارچوبهای مفهومی و فائق آمدن بر تنگنظریهای معرفتشناختی نو و کهنی است که بر منطق تحلیلی و تجویزی و ساحتهای هستیشناختی و معرفتشناختی دانش بالندۀ حقوق بینالملل و روششناسی تکثرگرای آن سایه افکنده و آن را تا سرحد مجموعهای از قواعد (پراگماتیسم فلسفی) و یا به منزلۀ پدیدارشناسی ارادۀ دولت (پوزیتیویسم حقوقی) فروکاسته است. فایق آمدن بر این وضعیت، درگرو اتخاذ منطق تحلیلی نوینی با عنوان نظریۀ عمومی سیستم-هاست که در این مقاله، وجوه و جنبههایی از آن بر معرفت و نظام حقوقی بینالمللی تطبیق داده شده است. نظر به اینکه کاربست رویکرد سیستمی در حوزۀ ناآزمودۀ حقوق بینالملل، با مناقشات هستیشناختی، تعارضهای معرفتشناختی و چالشهای روششناختی همراه است؛ با این حال اقتضائات معرفتشناختی ایجاب مینماید در راستای بازاندیشی قابلیتهای تبیین سیستمی حقوق بینالملل، جایگاه و منزلت این گسترۀ معرفتی در سامانۀ عمومی دانش بشری ترسیم شود؛ بهگونهای که بتوان مرزهای معرفتی و دامنۀ منطق تحلیلی و تجویزی آن را از دانشهای همسنخ، همچون روابط بینالملل و علوم ناهمسنخ بازشناسی نمود. به همینمنظور حقوق بینالملل را یک «کل ارگانیک تحلیلی و کنشی» انگاشته و در سطح تحلیل نخست که ناظر به ساحت شناختاری و ساختار نظری حوزۀ معرفتی حقوق بینالملل است، ابعاد تئوریک و به سخن دیگر، روششناسی، الگوهای تبیین، منطق حقوقی، زبان حقوقی و فرایندهای نظریهپردازی و آزمون گزارهها و نظریۀ حقوقی بررسی و تحلیل خواهد شد. در سطح تحلیل دوم که هدف آن تبیین ساحت هستیشناختی حقوق بینالملل است، وجه کنشی سیستم حقوقی بینالمللی که ترکیبی قوامیافته از نهاد، هنجار، آیین و سازوکار است، در چارچوب الگوهای تعامل بیرونی، درونی و مرزی روش تحلیل سیستمی بررسی خواهد گردید.
علی اصغر پور عزت؛ غزاله طاهری عطار
چکیده
هدف از ملتسازی در متعالیترین نگاه، شکل دادن به ملتی خردمند است. نیل به این مهم نیازمند بهکارگیری مطالعات و تخصصهای متنوعی است که بهرهمندی از مطالعات میانرشتهای را ضروری میسازد؛ مطالعاتی که باید مستمراً انگاره ملتی در حال «شدن و تکامل» را برای آینده تحقق بخشند. در رویکرد مسئلهمحور به ملتسازی، پرسشهایی مطرح ...
بیشتر
هدف از ملتسازی در متعالیترین نگاه، شکل دادن به ملتی خردمند است. نیل به این مهم نیازمند بهکارگیری مطالعات و تخصصهای متنوعی است که بهرهمندی از مطالعات میانرشتهای را ضروری میسازد؛ مطالعاتی که باید مستمراً انگاره ملتی در حال «شدن و تکامل» را برای آینده تحقق بخشند. در رویکرد مسئلهمحور به ملتسازی، پرسشهایی مطرح میشود که پاسخگویی به آنها هرگز از عهدة متخصصان یک علم خاص برنمیآید و لازمة توفیق در آن، بهرهمندی از فضای گستردهای از مطالعات میانرشتهای و چندرشتهای است. در این مقاله ماهیت پویای فراگرد ملتسازی در پرتو بصیرت حاصل از رشتههای علمی متنوع، مورد مداقه قرار میگیرد تا امکان شکلگیری فراگرد ملتسازی در پرتو رویکرد حکمرانی خوب، در متن رشتههای علوم سیاسی، سیاستگذاری و امور اداری امکانپذیر گردد
سید عبدالامیر نبوی
چکیده
مفهوم کلیدی «گذار» بیشتر در نظریات نوسازی و توسعه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. برخی از نظریهپردازان توسعه با ملاک قرار دادن شاخصهایی در حوزههای اقتصاد، سیاست و فرهنگ، حرکتی خطی از جامعه سنتی به جامعه مدرن را تصویر کردهاند و بهویژه برای مرحله میانی (دوره گذار) ویژگیهای را برشمردهاند. مهمترین کاستی چنین نگرشی ...
بیشتر
مفهوم کلیدی «گذار» بیشتر در نظریات نوسازی و توسعه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. برخی از نظریهپردازان توسعه با ملاک قرار دادن شاخصهایی در حوزههای اقتصاد، سیاست و فرهنگ، حرکتی خطی از جامعه سنتی به جامعه مدرن را تصویر کردهاند و بهویژه برای مرحله میانی (دوره گذار) ویژگیهای را برشمردهاند. مهمترین کاستی چنین نگرشی آن است که به بررسی بخشی از شاخصهای عینی بسنده میکند و از صورتبندی و تحلیل علل شکلگیری اندیشههای سیاسی در جوامع در حال گذار ناتوان میماند؛ ازاینرو، مقاله حاضر با مبنا قرار دادن رویکرد ماکس وبر، به بازتعریف سه مفهوم جامعه سنتی، جامعه در حال گذار و جامعه مدرن پرداخته است. گسستگی بین واقعیتهای زندگی سیاسی، اجتماعی و پاسخهای چهارچوب فکری حاکم بر جامعه، یا ناتوانی آن چهارچوب از تبیین واقعیتها سبب میشود که جامعه وارد دوران گذار شود. مهمترین ویژگی جامعه در حال گذار، بروز بحران معناست. بین این بحران و شکلگیری اندیشه سیاسی همبستگی وجود دارد. در واقع، اندیشه سیاسی بخشی از پاسخ نخبگان فکری یک جامعه به بحران معنایی است که در آن جامعه احساس میشود. در نتیجه، این سیر بحث، بهرهگیری از نگاهی میانرشتهای را در پژوهش درباره دوره گذار ضروری میسازد و مباحث و یافتههای حوزههایی چون اندیشه سیاسی، جامعهشناسی سیاسی و حتی مردمشناسی را وارد تحلیل این مفهوم میکند.