میان رشتهای
طاهره میرعمادی
چکیده
این مقاله به کنکاش در نظریهها و چارچوبهای مفهومی در حوزه بینرشتهای سیاستپژوهی علم، فناوری، و نوآوری میپردازد تا با بررسی میزان بینرشتگی، درجه توانمندی این نظریهها را در رویارویی با چالشهای اصلی سیاستگذاری بسنجد. پرسش این مقاله این است که چه تغییری در طبیعت میانرشتگی این قلمرو دانشی درنتیجۀ چرخشهای نظری در انگارههای ...
بیشتر
این مقاله به کنکاش در نظریهها و چارچوبهای مفهومی در حوزه بینرشتهای سیاستپژوهی علم، فناوری، و نوآوری میپردازد تا با بررسی میزان بینرشتگی، درجه توانمندی این نظریهها را در رویارویی با چالشهای اصلی سیاستگذاری بسنجد. پرسش این مقاله این است که چه تغییری در طبیعت میانرشتگی این قلمرو دانشی درنتیجۀ چرخشهای نظری در انگارههای مفهومی آن پدیدار شده است. واحد تحلیل، برنامههای پژوهشی حاکم بر حوزه مطالعاتی است که حول محور «شکست»، تکوین یافتهاند. ابزار سنجش میانرشتگی این قلمرو دانشی، بنیانهای فلسفی این انگارههای نظری است. مقاله حاضر با استفاده از آموزههای کلاین و ولش در بعد هستیشناختی و معرفتشناختی درمییابد که با توجه به چندرشتهای بودن جامعه علمی این حوزه، اولاً سطح تحلیل از خرد به سطح کلان سیستمی و اکنون به نگرش چندسطحی تحول یافته است؛ ثانیاً بهتدریج سهم نگرشهای کیفیگرا و تفسیری علوم اجتماعی و انسانی در توسعۀ نظریه و روشها بیشتر شده و در پایان، صبغه انتقادی این نگرشها نسبت به صبغۀ ابزاری آنها پررنگتر شده است. این سه ویژگی، نشاندهندۀ این است که انگارههای مفهومی نوین در این رشته، قابلیت این حوزه را در رویارویی با معضلات پیچیدۀ سیاستگذاری افزایش دادهاند.
مدیریت دولتی
علی شیرین؛ لطف اله فروزنده؛ حسن دانایی فرد؛ احمد علی خائف الهی
چکیده
برساخت یا سازه توانمندسازی بهمعنای «قدرت دادن» و «تواناسازی» بارها در رشتههای مختلف بهعنوان یک سازه میانرشتهای بررسی شده است. معنای این سازه در ابتدای رخداد تحول در دو رشته دینشناسی و جامعهشناسی به سهمبندی یا بهاشتراکگذاری قدرت مربوط میشد. در سالهای بعد که سازه توانمندسازی در رشتههای آموزش و پرورش، ...
بیشتر
برساخت یا سازه توانمندسازی بهمعنای «قدرت دادن» و «تواناسازی» بارها در رشتههای مختلف بهعنوان یک سازه میانرشتهای بررسی شده است. معنای این سازه در ابتدای رخداد تحول در دو رشته دینشناسی و جامعهشناسی به سهمبندی یا بهاشتراکگذاری قدرت مربوط میشد. در سالهای بعد که سازه توانمندسازی در رشتههای آموزش و پرورش، روانشناسی، و مددکاری اجتماعی مطرح شد، هدف غایی از طرح آن، افزایش رفاه انسان بود و در حوزه مدیریت، به پیوند توانمندسازی با بهرهوری توجه شد. هدف این مقاله، واکاوی تطور سازه توانمندسازی بین رشتههای حوزه علوم تجربی، انسانی، و اجتماعی در ایران است؛ بنابراین، با استفاده از روش پژوهش کیفی تحلیل محتوا، دادههای موردنیاز از 250 مقاله در سامانه مجلههای علمی کشور در رشتههای مختلف جمعآوری و با استفاده از نرمافزار اسپیاساس23 و تکنیکهای آماری کروسکال والیس، تحلیل خوشهای و کایدو تحلیل شد. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که این سازه در رشتههای مدیریت بیشتر بر ارتقای بهرهوری نیروی انسانی، و در رشتههای دیگر، بر ارتقای رفاه انسان و سهمبندی قدرت متمرکز بوده است. علاوهبر این، در ایران سعی شده است، مقوله تعالی انسان با رویکرد اسلامی ایرانی الگوسازی شود. پیشنهاد میشود برای درک درست سازه توانمندسازی و طراحی الگوی جامع، با نگاه میانرشتهای به رویکرد روانشناختی یا رویکرد ساختاری و یا ترکیبی از آنها توجه شود.
معماری
سیدمحیالدین فاضلیان؛ سید رحمان اقبالی
چکیده
در ادبیات معماری جهان، معماری اسلامی بهعنوان یک سنت تاریخی مهم و قابلاعتنا مطرح شده است. این سنت برای ایرانیان، جایگاه بهمراتب بالاتری از صِرف یک سنت تاریخی دارد و بهعنوان بخشی از هویت معماری در ایران اسلامی شناخته میشود. نظریههای مختلفی بهمنظور تبیین معماری اسلامی مطرح شدهاند که هرکدام، به پیروی از روشی که اتخاذ کردهاند، ...
بیشتر
در ادبیات معماری جهان، معماری اسلامی بهعنوان یک سنت تاریخی مهم و قابلاعتنا مطرح شده است. این سنت برای ایرانیان، جایگاه بهمراتب بالاتری از صِرف یک سنت تاریخی دارد و بهعنوان بخشی از هویت معماری در ایران اسلامی شناخته میشود. نظریههای مختلفی بهمنظور تبیین معماری اسلامی مطرح شدهاند که هرکدام، به پیروی از روشی که اتخاذ کردهاند، بخشی از مختصات معماری اسلامی را مشخص کردهاند، ولی بهطورکلی، این نظریهها بهدلیل غفلت از مؤلفههای عملی و انضمامیای که بهطور مشخص میتوان آن را در واژۀ «سبک زندگی»خلاصه کرد، قابلیت کاربست درست و کارآمد خود را در زیست امروزین مسلمانان از دست دادهاند. هدف این مقاله، پس از طرح و نقد نظریههای مختلف دربارۀ معماری اسلامیِ مطرح در ادبیات پژوهش، بازگرداندن عنصر «سبک زندگی» به معماری اسلامی است؛ عنصری که بهنظر میرسد حلقۀ گمشدۀ نظریههای معماری اسلامی است و امکان بازگشت معماری اسلامی به متن زندگی اجتماعی ایرانیان را فراهم میکند. «سبک زندگی» بهعنوان یکی از اصطلاحات معتبر و رایج در حوزۀ روانشناسی و علوم اجتماعی، دارای این قابلیت است که بهعنوان عنصری کارآمد به تعریفهای معماری اسلامی بازگشته و وجوه کارکردی معماری اسلامی را به آن بازگرداند.
جغرافیا
احسان لشگری؛ علی ولیقلی زاده
چکیده
یکی از موضوعات مهم مورد مطالعه در جغرافیای فرهنگی، بررسی رابطۀ متقابل محیط و فرهنگ و چگونگی تأثیرگذاری متقابل آنها بر یکدیگر است. در این راستا، بخشی از عناصر فرهنگی، ازجمله دین و مذهب در سرزمینهای مختلف، علاوهبر ریشههای تاریخی و اجتماعی، برآمده از ابعاد و ویژگیهای طبیعی فضای جغرافیایی خاستگاه و محیط انتشارشان هستند که بهشکل ...
بیشتر
یکی از موضوعات مهم مورد مطالعه در جغرافیای فرهنگی، بررسی رابطۀ متقابل محیط و فرهنگ و چگونگی تأثیرگذاری متقابل آنها بر یکدیگر است. در این راستا، بخشی از عناصر فرهنگی، ازجمله دین و مذهب در سرزمینهای مختلف، علاوهبر ریشههای تاریخی و اجتماعی، برآمده از ابعاد و ویژگیهای طبیعی فضای جغرافیایی خاستگاه و محیط انتشارشان هستند که بهشکل آموزههای دینی خاص در آن فضا، تجلی مییابند. اصولاً بخشی از کارکرد دین، ارائه راهحل برای مشکلات مکانیـفضایی است. بدیهی است که ادیان در ایران نیز از این مقوله مستثنا نیستند و بخشی از سرچشمه ظهور آموزههای ادیان موجود در فلات ایران نیز متأثر از بنیادهای طبیعی این فضای جغرافیایی است. در این راستا در این مقاله این پرسش مطرح شده است که شاخصهای جغرافیایی طبیعی فلات ایران، چگونه پیش از ظهور اسلام و پس از آن، بر ویژگیها و نوع آموزههای دینی در این حوزه تأثیرگذار بودهاند؟ در این مقاله کوشش شده است که با رویکردی توصیفیـتحلیلی، بنیادها و دلایل بومپایۀ ظهور آموزههای دینی در ایران بررسی شوند. یافتههای پژوهش، نمایانگر این است که شرایط و ویژگیهای طبیعی فلات ایران، ازجمله ویژگیهای اقلیمی، هیدرولوژیک، و طبیعی، نقش بسزایی در ظهور ویژگیها و آموزههای ادیان در ایران داشتهاند. بهعبارت روشنتر، آموزهها و اعتقادات ادیان ایرانی، ازجمله مذهب تشیع، تحت تأثیر مستقیم بُعد طبیعی فضای جغرافیایی ایران بودهاند.
علوم سیاسی
مسعود غفاری؛ افسانه ایگدر
چکیده
با درنظر گرفتن طیف معنایی گستردۀ مفهوم «توسعه»، چنین بهنظر میرسد که رفع معضلاتی مانند فقر، گرسنگی، ناامنی، و درنهایت، برقراری عدالت، در گرو دستیابی به توسعه است. دو دسته از نظریههای توسعهای که چگونگی دستیابی به اهداف پیشگفته را صورتبندی کردهاند عبارتند از: «نظریه دولت توسعهگرا» و «ایده حکمرانی خوب». ...
بیشتر
با درنظر گرفتن طیف معنایی گستردۀ مفهوم «توسعه»، چنین بهنظر میرسد که رفع معضلاتی مانند فقر، گرسنگی، ناامنی، و درنهایت، برقراری عدالت، در گرو دستیابی به توسعه است. دو دسته از نظریههای توسعهای که چگونگی دستیابی به اهداف پیشگفته را صورتبندی کردهاند عبارتند از: «نظریه دولت توسعهگرا» و «ایده حکمرانی خوب». درحالیکه طرفداران دولت توسعهگرا دستیابی به توسعه را مستلزم وجود دولتی قدرتمند و دارای قدرت اجرایی فراوان میدانند، طرفداران ایدۀ حکمرانی خوب، توسعه را در گرو ارتقای کیفیت حکمرانی و ایجاد فضای اعتماد میان دولت و شهروندان درنظر میگیرند. این دو دسته از نظریهها، چالشهای تئوریک عمدهای با یکدیگر داشتهاند. این مقاله، با بررسی این چالشها به این نتیجه رسیده است که نظریۀ دولت توسعهگرا و ایده حکمرانی خوب، هیچگونه منافاتی با یکدیگر ندارند، بلکه دولت توسعهگرا پیشنیاز حکمرانی خوب است.
جامعهشناسی
عباس گرگی؛ علی اصغر مقدس؛ جواد گرگی
چکیده
هدف این مقاله مطالعۀ آثار ترنر دربارۀ جامعهشناسی بدن و نسبت آن با حقوق بشر است. اگرچه مطالعه شهروندی در جامعهشناسی معاصر رشد قابلتوجهی داشته است، اما از ماهیت حقوق در این رشته بهطور گسترده غفلت شده است. تنها در دهه 1990 آثار برایان ترنر، سبب توسعه جامعهشناسی نوین حقوق بشر شد. این مقاله از این مدعا که حقوق بشر موضوعی مشروع و قابلقبول ...
بیشتر
هدف این مقاله مطالعۀ آثار ترنر دربارۀ جامعهشناسی بدن و نسبت آن با حقوق بشر است. اگرچه مطالعه شهروندی در جامعهشناسی معاصر رشد قابلتوجهی داشته است، اما از ماهیت حقوق در این رشته بهطور گسترده غفلت شده است. تنها در دهه 1990 آثار برایان ترنر، سبب توسعه جامعهشناسی نوین حقوق بشر شد. این مقاله از این مدعا که حقوق بشر موضوعی مشروع و قابلقبول برای پژوهش جامعهشناسان است، دفاع میکند. روش گردآوری دادهها در این مقاله، اسنادی است. مطالعات جامعهشناختی ترنر در حوزههای پزشکی، بدن، حقوق بشر و دین را میتوان نمونهای از مطالعات چندرشتهای و میانرشتهای در قلمرو علوم انسانی دانست. ترنر، در آثار خود تلاش کرده است با بهرهگیری از مفاهیم و یافتههای جامعهشناسی بدن، سیاست، و انسانشناسی فلسفی، مانند جسمانیت و آسیبپذیری، مبنایی ماتریالیستی برای دفاع از دعاوی عام حقوق بشر بیابد. او جامعهشناسی بدن را پایهای برای دفاع از مفاهیم جهانشمول حقوق بشر، و گفتمانی جایگزین برای سنت حقوق طبیعی میداند. بهزعم وی، حقوق بشر بهعنوان نهادی فراتر از شهروندی، جایگزین مناسبی برای شهروندی و چالشهای مرتبط با آن است. رویهمرفته، براساس استدلال این مقاله، جامعهشناسی حقوق بشر، اهمیت فراوانی دارد، زیرا مفهوم شهروندی که خود بر عضویت در یک دولتـملت مبتنی است، دارای محدودیتهای آشکاری است؛ بنابراین،حقوق بشر بهعنوان یک مفهوم جامعهشناختی، مکمل مهمی برای اندیشه موجود شهروندی است.
حسابداری
حسین شفیعی؛ احمد خدامی پور؛ محسن دستگیر
چکیده
در سالهای اخیر همواره مسئولیت اجتماعی و زیستمحیطی شرکتها و ابعاد تأثیرگذار بر آن، از دیدگاه حافظان محیط زیست و اقشار مختلف استفادهکننده از گزارشها و صورتهای مالی شرکتها مورد توجه بوده است. مسئولیت اجتماعی سازمانها از جستارهای «اخلاق کسبوکار» است که به بررسی نقش شرکتها در حوزه اجتماع میپردازد. مسئولیت اجتماعی ...
بیشتر
در سالهای اخیر همواره مسئولیت اجتماعی و زیستمحیطی شرکتها و ابعاد تأثیرگذار بر آن، از دیدگاه حافظان محیط زیست و اقشار مختلف استفادهکننده از گزارشها و صورتهای مالی شرکتها مورد توجه بوده است. مسئولیت اجتماعی سازمانها از جستارهای «اخلاق کسبوکار» است که به بررسی نقش شرکتها در حوزه اجتماع میپردازد. مسئولیت اجتماعی شرکتی، مجموعه وظایف و تعهداتی است که شرکت باید در راستای حفظ، مراقبت و کمک به جامعهای که در آن فعالیت میکند، انجام دهد. همچنین همواره تأثیر ابعاد مختلف اقتصاد کلان، همچون تولید ناخالص داخلی، نرخ تورم و نرخ بازده بدونریسک بر مسئولیت اجتماعی و زیستمحیطی شرکتها، برای طرفداران محیط زیست موضوعی مهم تلقی شده است. مقاله حاضر با هدف بررسی رابطه بین شاخصهای کلان اقتصادی با تغییرات سطح افشای موارد مرتبط با اجتماعی و زیستمحیطی که در صورتهای مالی و یادداشتهای همراه این صورتها، انجام شده است. این مقاله به روش شبهتجربی با بررسی 79 شرکت، در سالهای 1380 تا 1393 بهصورت میانرشتهای بین حسابداری و اقتصاد انجام شده است. برای آزمون فرضیهها از رگرسیون چندگانه و دادههای تابلویی با روش اثرات ثابت استفاده شده و برای سنجش مسئولیت اجتماعی و زیستمحیطی، شاخص کیالدی بهکار گرفته شده است. نتایج تحلیلی دادههای پژوهش و آزمون فرضیهها نشان داد، بین شاخصهای کلان اقتصادی همانند نرخ تورم و تولید ناخالص داخلی و نمره تغییرات افشای مسئولیت اجتماعی و زیستمحیطی شرکتها، رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد بین نرخ بازده بدونریسک و مسئولیت اجتماعی و زیستمحیطی شرکتها، رابطه معناداری وجود ندارد.