فرید آزادبخت
چکیده
شناخت روشمند پویایی و ایستایی پدیدارهای چندساحتی حقوقی در گسترههای فردی و جهانی، مستلزم قبض و بسط چارچوبهای مفهومی و فائق آمدن بر تنگنظریهای معرفتشناختی نو و کهنی است که بر منطق تحلیلی و تجویزی و ساحتهای هستیشناختی و معرفتشناختی دانش بالندۀ حقوق بینالملل و روششناسی تکثرگرای آن سایه افکنده و آن را تا سرحد مجموعهای ...
بیشتر
شناخت روشمند پویایی و ایستایی پدیدارهای چندساحتی حقوقی در گسترههای فردی و جهانی، مستلزم قبض و بسط چارچوبهای مفهومی و فائق آمدن بر تنگنظریهای معرفتشناختی نو و کهنی است که بر منطق تحلیلی و تجویزی و ساحتهای هستیشناختی و معرفتشناختی دانش بالندۀ حقوق بینالملل و روششناسی تکثرگرای آن سایه افکنده و آن را تا سرحد مجموعهای از قواعد (پراگماتیسم فلسفی) و یا به منزلۀ پدیدارشناسی ارادۀ دولت (پوزیتیویسم حقوقی) فروکاسته است. فایق آمدن بر این وضعیت، درگرو اتخاذ منطق تحلیلی نوینی با عنوان نظریۀ عمومی سیستم-هاست که در این مقاله، وجوه و جنبههایی از آن بر معرفت و نظام حقوقی بینالمللی تطبیق داده شده است. نظر به اینکه کاربست رویکرد سیستمی در حوزۀ ناآزمودۀ حقوق بینالملل، با مناقشات هستیشناختی، تعارضهای معرفتشناختی و چالشهای روششناختی همراه است؛ با این حال اقتضائات معرفتشناختی ایجاب مینماید در راستای بازاندیشی قابلیتهای تبیین سیستمی حقوق بینالملل، جایگاه و منزلت این گسترۀ معرفتی در سامانۀ عمومی دانش بشری ترسیم شود؛ بهگونهای که بتوان مرزهای معرفتی و دامنۀ منطق تحلیلی و تجویزی آن را از دانشهای همسنخ، همچون روابط بینالملل و علوم ناهمسنخ بازشناسی نمود. به همینمنظور حقوق بینالملل را یک «کل ارگانیک تحلیلی و کنشی» انگاشته و در سطح تحلیل نخست که ناظر به ساحت شناختاری و ساختار نظری حوزۀ معرفتی حقوق بینالملل است، ابعاد تئوریک و به سخن دیگر، روششناسی، الگوهای تبیین، منطق حقوقی، زبان حقوقی و فرایندهای نظریهپردازی و آزمون گزارهها و نظریۀ حقوقی بررسی و تحلیل خواهد شد. در سطح تحلیل دوم که هدف آن تبیین ساحت هستیشناختی حقوق بینالملل است، وجه کنشی سیستم حقوقی بینالمللی که ترکیبی قوامیافته از نهاد، هنجار، آیین و سازوکار است، در چارچوب الگوهای تعامل بیرونی، درونی و مرزی روش تحلیل سیستمی بررسی خواهد گردید.