حمید نساج؛ محبوبه سلطانی
چکیده
تحولاتی که معماری غرب در زمینه انواع بنا، نماهای بیرونی و درونی، تزئینات و پرداخت، فضاهای عمومی و خصوصی، مصالح، و... از دوران باستان تا پایان قرن بیستم به خود دیده است، بیانگر نقش بیبدیل سیاست و اندیشههای سیاسی در این تغییرات و پویاییها است. بر این مبنا میتوان تأثیرهای سیاست را در سطوح گوناگون، ازجمله در استفاده ابزاری صاحبان ...
بیشتر
تحولاتی که معماری غرب در زمینه انواع بنا، نماهای بیرونی و درونی، تزئینات و پرداخت، فضاهای عمومی و خصوصی، مصالح، و... از دوران باستان تا پایان قرن بیستم به خود دیده است، بیانگر نقش بیبدیل سیاست و اندیشههای سیاسی در این تغییرات و پویاییها است. بر این مبنا میتوان تأثیرهای سیاست را در سطوح گوناگون، ازجمله در استفاده ابزاری صاحبان قدرت سیاسی، اقتصادی، و مذهبی از معماری بهمنظور بیان و نمایش قدرت خود از طریق ساختن بناهای شاخصی همچون قصر، معبد، طاق نصرت، و کلیسا مشاهده کرد. همچنین ظهور شکلهای جدید فضای عمومی، پیدایش ساختمانهایی برای عرضههای همگانی مانند نمایشگاه و موزه و تفکیک فضاهای عمومی و خصوصی، ارمغان عصر روشنگری و انسانگرایی، آزادیخواهی و البته سرمایهداری بودهاند. بهسبب مداخله مستقیم دولت در عرصه ساختوساز درنتیجة خسارتهای ناشی از جنگهای جهانی نیمه اول قرن بیستم، بر کارکرد بناها بهعنوان ظرف مکانی و محل وقوع زندگی مدرن، تأکید بیشتری شده است و سبک معماری یکسانی در راستای تحقق یک هویت فراگیر بینالمللی تجویز شد. درنهایت با فروپاشی فراروایت مدرنیسم و ظهور پستمدرنیسم، تکثرگرایی، مرکزیتزدایی، بینهایتی معنا، نفی سلسلهمراتب و انعطافپذیری در معماری اواخر قرن بیستم، قابلمشاهده و بررسی است. بر این اساس، این مقاله سعی دارد در چارچوب مطالعات میانرشتهای، رابطه بین سیاست و معماری را بررسی کند.
علیرضا فارسی؛ منیب طالبی
چکیده
پدیده بازارهای سنتی سنندج، مجموعهای کامل و پیچیده از فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. با وجود این پیچیدگیها، میان وجوه مختلف بازار و نوع ساختار بنا و معماری آن، بهتدریج و با گذشت زمان هماهنگی معقولی برقرار است. لذا به نظر میرسد این پدیده در بردارنده ساختارهای ارزشمند اما پنهانی است که فهم آنها صرفاً در یک تعامل ...
بیشتر
پدیده بازارهای سنتی سنندج، مجموعهای کامل و پیچیده از فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. با وجود این پیچیدگیها، میان وجوه مختلف بازار و نوع ساختار بنا و معماری آن، بهتدریج و با گذشت زمان هماهنگی معقولی برقرار است. لذا به نظر میرسد این پدیده در بردارنده ساختارهای ارزشمند اما پنهانی است که فهم آنها صرفاً در یک تعامل سازنده با فضا و کاربران و ساکنان آن امکانپذیر است. هدف پژوهش حاضر آن است که با نگاهی پدیدارشناسانه و با تکیه بر دیدگاه فیلسوفانی همچون گادامر و هایدگر، پدیده بازار سنتی سنندج را، آنگونه که در تجربه مخاطبان و ساکنان بازار نمایان میشود، تبیین نماید. روش انجام پژوهش بهصورت پدیدارشناسیِ هرمنوتیک است که در آن از مصاحبههای عمیق نیمهساختاریافته، با یازده نفر از کسبه و کاربران بازار، استفاده شده است. در پایان، نوزده افق معنایی جدید از پدیده بازار سنتی سنندج پدیدار شده است. تجاوز به راسته اصلی گذر از طرف کسبه بهعنوان یک رفتار اصیل، کارکرد ارتباطی و گذری بازار، عجین شدن مفهوم بازار با حادثه تاریخی ساخته شدن خیابان انقلاب، راحتی و خودمانی بودن ارتباطات داخل بازار و نامفهومی گذر طبیعی زمان در بازار به دلیل ساختار کالبدی آن از جمله نتایج مهم پژوهش حاضر است.