میان رشتهای
سکینه هژبر لاکه؛ خسرو جلیلی کهنه شهری؛ احمدرضا نظری چروده
چکیده
شعر پستمدرن را به واسطة ویژگی بیپردهگویی و ساختارشکنی موضوعات کلامی میتوان مرجعی مناسب برای مطالعات کهنالگویی در نظر گرفت. پژوهش حاضر با توجه به کثرت بسامد واژهها، ترکیبات، و عباراتی پیرامون خشم، خشونت و مرگ در شعر پستمدرن فارسی، سعی کرده است با طرح این پرسش که دلیل تمایل اغراقآمیز شاعران پستمدرن به بیان خشم ...
بیشتر
شعر پستمدرن را به واسطة ویژگی بیپردهگویی و ساختارشکنی موضوعات کلامی میتوان مرجعی مناسب برای مطالعات کهنالگویی در نظر گرفت. پژوهش حاضر با توجه به کثرت بسامد واژهها، ترکیبات، و عباراتی پیرامون خشم، خشونت و مرگ در شعر پستمدرن فارسی، سعی کرده است با طرح این پرسش که دلیل تمایل اغراقآمیز شاعران پستمدرن به بیان خشم و خشونت در شعر چیست؛ تصاویر «خشم و خشونت اجتماعی»، «خشم و خشونت فردی» و «تصاویر مرتبط با مرگ» را در آثار تعدادی از شاعران پستمدرن، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با در نظر گرفتن رویکرد میانرشتهای، بین ادبیات و دو حوزة نقد اجتماعی و نقد روانشناختی مورد بررسی قرار دهد. نتیجۀاین بررسی نشان داد، کثرت بازتاب «خشونت نسبت به زنان» و «فساد اخلاقی»، «جنگ» و ناهنجاریهایی از قبیل «مصرف مواد مخدر» در بخش خشونتهایاجتماعی، و «خودکشی» و «مازوخیسم» در بخش خشونتهای فردی بیشتر برخاسته از اندیشة فراگیر «مرگاندیشی» است. «مرگاندیشی» که یکی از نشانههای غلبة کهن الگوی سایه در ناخودآگاه بشر است، در شعر پستمدرن، به یک اندیشة جاری و به تبع آن به یکی از ویژگیهای اصلی این جریان شعری تبدیل شده است. شاعران پستمدرن سعی نمودهاند برای نشان دادن تاریکی و خشم درونی نهفته در اجتماع، از تصاویر منزجزکننده و وحشتزا که مرتبط با «مرگ» است، بهرهگیری کنند و روند شعری خود را به سوی تاریکی و وحشت پیشببرند, تاجاییکه میتوان ادعا کرد، از میان شاعران معاصر آنهایی که در ناخودآگاه خویش، مغلوب کهن الگوی سایه بودند، به شعر پستمدرن روی آوردهاند.
میان رشتهای
محمد حسن پور
چکیده
ارتباط عکاسی و تاریخ بهعنوان مهمترین مسئلهی نوظهور میانرشتهای قرن نوزدهمی، مستقیم اما چالشساز بودهاست. ویژگیهای هر دو رشته در ثبتوضبط مقطعیوگزیده، تأکید بر شیءوارگی زمان (متن تاریخی، و ثبت عکاسانه)، و کیفیت ارجاعدهی بهگذشته حاضر است. پس از اختراع عکاسی اما، عمل مرور تاریخی و بازآوری خاطرات گذشته کیفیتی کالامحور ...
بیشتر
ارتباط عکاسی و تاریخ بهعنوان مهمترین مسئلهی نوظهور میانرشتهای قرن نوزدهمی، مستقیم اما چالشساز بودهاست. ویژگیهای هر دو رشته در ثبتوضبط مقطعیوگزیده، تأکید بر شیءوارگی زمان (متن تاریخی، و ثبت عکاسانه)، و کیفیت ارجاعدهی بهگذشته حاضر است. پس از اختراع عکاسی اما، عمل مرور تاریخی و بازآوری خاطرات گذشته کیفیتی کالامحور یافت و عکسها، دسترسی بهمحتوای تاریخیرا چونان لمس یک شیء بهظاهر سادهی روزانه آشکارساختند. از اینرو در مقالهی حاضر براساس شیوهی تحلیلتاریخی، بهپیوند ایدئولوژیک عکاسی و تاریخ براساس آراء فیلسوفان و منتقدان قرن بیستم میپردازیم و بهاین پرسش پاسخ میدهیم که کدامیک از ویژگیهای عکاسانه در "تحول" و "پیشبرد" علم تاریخ حاضربودهاست؟ اهمیت چنین تحقیقی از آنروستکه عکاسی در عین پیوند عمیق خود با تاریخ، عملاً رسانهای همهجاحاضر و دردسترس عموم بوده و از همینروست که رشتههایی چون تاریخ اجتماعی نوین و یا تاریخ شفاهی ، بدون ظهور عکاسی، شاید امکان بروز و شیوع نمییافتند. نتیجه آنکه سندیت دادههای تاریخی بهواسطهی ظهور عکاسی بهمثابه گواه و یا نمونهای برای مقایسهی عینی، بهاینهمانیهای عکاسانه پیوند خورده و عملاً امروزه تاریخ به-عنوان آنچه که در زمانومکانی رخداده، هماره آغشته بهگوهر ارجاعِ عکاسانهاست.