شیما شصتی؛ محمدمنصور فلامکی؛ مهرداد جواهریپور
چکیده
آشفتگی کالبدی در معماری امروز شهر تهران، مسئلهای است که حتی بیننده غیرمتخصص نیز از آن آگاه است. برخی از پرسشهای بنیادین که در این مورد مطرح میشوند عبارتند از اینکه: متولی تبیین این امر، کدامیک از رشتههای دانشگاهی است؟ آیا معماری و شهرسازی باید این وظیفه را برعهده بگیرد یا جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی؟ آیا اقتصاد سیاسی شهر ...
بیشتر
آشفتگی کالبدی در معماری امروز شهر تهران، مسئلهای است که حتی بیننده غیرمتخصص نیز از آن آگاه است. برخی از پرسشهای بنیادین که در این مورد مطرح میشوند عبارتند از اینکه: متولی تبیین این امر، کدامیک از رشتههای دانشگاهی است؟ آیا معماری و شهرسازی باید این وظیفه را برعهده بگیرد یا جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی؟ آیا اقتصاد سیاسی شهر تهران باید مبنای تبیین این درهمریختگی باشد یا آسیبشناسی نحوه مدیریت شهر؟ بهنظر میرسد فهم این پروبلماتیک، از توان هریک از این رشتهها بهتنهایی، بیرون است و تنها نگاه به پدیده موردنظر از منظری بینارشتهای میتواند پرتوی بر ماهیت آن بیفکند؛ ازاینرو ما در این مقاله، تلاش خواهیم کرد آشفتگی کالبدی در معماری امروز تهران را از منظر جامعهشناختی و حوزه مطالعات فرهنگی، مورد بررسی قرار دهیم. از نظر نویسندگان، این رهیافت در مقایسه با مطالعات مستقل (غیرمیانرشتهای) به فهم عمیقتری از ماهیت این پروبلماتیک منجر خواهد شد؛ بنابراین، در این مقاله خواهیم کوشید نسبت میان شکل مسکن و معماری با عناصر فرهنگی و جامعهشناختی را مورد تحلیل قرار دهیم. بهعبارت دیگر، برآنیم تا نشان دهیم که تغییرات آشوبناک در عرصه معماری شهر تهران، بیشتر از آنکه ناشی از ذائقهای زیباشناختی و یا ضرورتی مبتنیبر اقتضاهای مهندسی معماری باشد، متغیری وابسته به عناصر فرهنگی و جامعهشناسی است.
شیما شصتی؛ محمد منصور فلامکی
چکیده
مسکن و محل سکونت آدمی کالبدی است که نشانی از خود فردی و جمعی وی را منعکس میسازد. این امر در مورد همه جوامع، از جمله جامعه ایران، صادق است. وقتی از نسبت میان سبک زندگی ایرانی و شکل مسکن سخن میگوییم، بیتردید عناصر و مؤلفههای گوناگونی را دخیل کردهایم که مطالعه و بررسی آنها نیازمند پژوهشی میانرشتهای است. نسبت میان سبک زندگی و ...
بیشتر
مسکن و محل سکونت آدمی کالبدی است که نشانی از خود فردی و جمعی وی را منعکس میسازد. این امر در مورد همه جوامع، از جمله جامعه ایران، صادق است. وقتی از نسبت میان سبک زندگی ایرانی و شکل مسکن سخن میگوییم، بیتردید عناصر و مؤلفههای گوناگونی را دخیل کردهایم که مطالعه و بررسی آنها نیازمند پژوهشی میانرشتهای است. نسبت میان سبک زندگی و معماری با مقوله هویت ایرانی معاصر و لاجرم بحث از شکلگیری نوع خاصی از فردیت، به تبع تحولات جدید، ارتباطی تنگاتنگ دارد. اگر بتوان اذعان داشت که زندگی روزمره صرفاً قلمرو امور بدیهی، ثابت، و مبتنی بر عادت نیست، میتوان به بررسی این امر پرداخت که شیوه سکونت فرد ایرانی و نحوه شکلدهی او به مسکن (در کالبد بیرونی و چیدمان داخلی) در طول زمان منجر به انباشتی پایا میشود که در کنش و واکنشهایی همیشگی، تأثیری مداوم و مستمر از خود بر جای میگذارد. در این مقاله از رهگذر مفاهیمی چون فردیت ایرانی و زندگی روزمره در بستر جامعه پیچیده و در حال حرکت ایران، کوشش خواهیم کرد تا نسبت میان مشخصههای سبک زندگی در ایران و شکل محل سکونت را تبیین کنیم و رابطه میان این دو را مورد بررسی قرار دهیم. هدف اصلی ما در این مقاله بررسی این مسئله خواهد بود که نوع فردیت شکلگرفته در ایرانی معاصر، چه تأثیری بر پاسخهای وی به گزارههای پیش روی او، از حیث زیست اجتماعی، خواهد داشت. این پاسخها نهایتاً سبک زندگی او را رقم میزند، و این سبک زندگی بر زیستن در نوع خاصی از کالبد معمارانه تأثیر میگذارد.