محمد جواد رضائی؛ مهدی موحدی بکنظر
چکیده
علم اقتصاد به عنوان یکی از علوم انسانی که نحوة انتخاب و مبادله توسط افراد و پیامدهای کلان این تصمیمها را مورد مطالعه قرار میدهد، همواره از سوی روانشناسان متهم به نادیده گرفتن شواهد و واقعیتها بوده است. علم اقتصاد با پایهریزی مبانیِ خردِ رفتاری و شکلدهیِ منظومهای از نظریات براساس این فروض، مدعی سازگاریِ این رشتة ...
بیشتر
علم اقتصاد به عنوان یکی از علوم انسانی که نحوة انتخاب و مبادله توسط افراد و پیامدهای کلان این تصمیمها را مورد مطالعه قرار میدهد، همواره از سوی روانشناسان متهم به نادیده گرفتن شواهد و واقعیتها بوده است. علم اقتصاد با پایهریزی مبانیِ خردِ رفتاری و شکلدهیِ منظومهای از نظریات براساس این فروض، مدعی سازگاریِ این رشتة علمی است. از آنجاییکه واحد تحلیل هر دوی این علوم فرد و رفتار او میباشد تعامل بین علم اقتصاد و روانشناسی میتواند برای نظریهپردازی اقتصادی مورد استفادة اقتصاددانان قرار گیرد. در این مقاله با برشمردن کاستیهای برخی نظریات اقتصادی در مواجهه با مشاهدات واقعی و برخی پیشرویهای نظری در راستای گفتگوی این دو علم، به ضرورت و اهمیت مطالعات میانرشتهای در این حوزه میپردازیم. در نهایت نیز با تأکید بر طراحی دورههای مطالعاتی میانرشتهای، چارچوبهایی جهت آموزش و پژوهش در این حوزه ارائه خواهد گردید.