رضا اکبری نوری؛ راضیه موسوی خورشیدی؛ محمدرضا گلیج
چکیده
پست مدرنیزم را میتوان به عنوان چالشی اساسی در مقابل آموزههای مدرنیزم قلمداد کرد که از دهه 1960 به بعد با اتکا به بنیادهای معرفتی خود تاثیری اساسی را بر برنامهریزی شهری به جا گذاشت، به گونهای که برنامهها و اهداف را در برنامهریزی شهری نسبت به دوران مدرن مورد بازخوانیهای اساسی قرار داد. پست مدرنیزم که برخلاف مدرنیزم بر عدم ...
بیشتر
پست مدرنیزم را میتوان به عنوان چالشی اساسی در مقابل آموزههای مدرنیزم قلمداد کرد که از دهه 1960 به بعد با اتکا به بنیادهای معرفتی خود تاثیری اساسی را بر برنامهریزی شهری به جا گذاشت، به گونهای که برنامهها و اهداف را در برنامهریزی شهری نسبت به دوران مدرن مورد بازخوانیهای اساسی قرار داد. پست مدرنیزم که برخلاف مدرنیزم بر عدم قطعیتها تکیه داشت تلاش کرد تا با اتکا بر همین مولفه روایتهای جدیدی را در برنامه یزی شهری در سه زمینه انگیزه، اهداف و چگونگی انجام برنامهها وارد این حوزه گرداند. بر این مبنا چند گانه باوری که ریشه در عدم قطعیت به عنوان باور بنیادین پست مدرنها داشت به عنوان محور اساسی در برنامهریزیهای جدید مد نظر قرار گرفت. مقاله حاضر تلاش دارد تا با اتکا به روش توصیفی ـ تحلیلی، خوانش پست مدرنها را به برنامهریزی شهری نسبت به پیش از خود که متعلق به دوران مدرن است مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. به این منظور ابتدا به واکاوی مولفههای بنیادی در میان پست مدرنها در این زمینه پرداخته تا بر مبنای آن، رویکرد آنها را به برنامهریزی شهری مورد تحلیل قرار دهیم.