آموزش عالی
فیروزه اصغری؛ عباس عباس پور؛ حمید رحیمیان؛ سعید غیاثی
چکیده
مطالعه درباره فرهنگ هر اجتماع بدلیل ویژگی هویت بخشی و ایجاد مرز در تشخیص اجتماعات گوناگون از هم، از الزامات اصلی برای شناخت آن اجتماع تلقی میگردد. دانشگاه نیز یکی از این اجتماعات است که اگر چه مطالعه درباره فرهنگ آن مورد توجه محققان حوزههای مختلف علمی قرار گرفته است؛ اما برخلاف دیگر مطالعات انجام شده درباره دانشگاه، از کاستیها ...
بیشتر
مطالعه درباره فرهنگ هر اجتماع بدلیل ویژگی هویت بخشی و ایجاد مرز در تشخیص اجتماعات گوناگون از هم، از الزامات اصلی برای شناخت آن اجتماع تلقی میگردد. دانشگاه نیز یکی از این اجتماعات است که اگر چه مطالعه درباره فرهنگ آن مورد توجه محققان حوزههای مختلف علمی قرار گرفته است؛ اما برخلاف دیگر مطالعات انجام شده درباره دانشگاه، از کاستیها و شکاف مطالعاتی قابل توجهی برخوردار است. به نحوی که می توان به صراحت به عدم بلوغ مطالعات فرهنگ دانشگاهی در ایران اشاره نمود. مقاله حاضر با هدف پاسخ به این مساله، به واکاوی مفاهیم، دیدگاهها و نظریههای مرتبط در این حوزه و تحلیل آن پرداخته است. واکاوی انجام شده نشان می دهد که عدم توسعه مفهومی و روشی مطالعات « فرهنگ دانشگاه(ی)» صرف نظر از پیچیدگی سه مفهوم فرهنگ، سازمان و دانشگاه، از سه دلیل اصلی نشات می گیرد: عدم تفکیک مفهومی «فرهنگ دانشگاه» از «فرهنگ دانشگاهی»، عدم توجه به تعلق مطالعات فرهنگ دانشگاه(ی) به حوزه میان رشته ای و عدم تفکیک روش شناختی میان دو رویکرد« داشتن» فرهنگ به مثابه یک متغیر و « بودن» فرهنگ به مثابه استعاره ریشه است.
نعمت الله موسیپور
چکیده
سبک زندگی پدیدهای است که باورها، ارزشها، دانشها و صلاحیتهای فردی را در موقعیتهای اجتماعیـفردی متبلور میکند. سبک زندگی، بخش حقیقی تمدنهای بشری را میسازد و البته به شکل ساده و خطی حادث نمیشود. تبلور درونیات آدمیان، یعنی سبک زندگی، به طور جدی متأثر از موقعیتِ عمل آنان است و زمان و مکان آن گونه که در ادراک شخص ساخته میشود، ...
بیشتر
سبک زندگی پدیدهای است که باورها، ارزشها، دانشها و صلاحیتهای فردی را در موقعیتهای اجتماعیـفردی متبلور میکند. سبک زندگی، بخش حقیقی تمدنهای بشری را میسازد و البته به شکل ساده و خطی حادث نمیشود. تبلور درونیات آدمیان، یعنی سبک زندگی، به طور جدی متأثر از موقعیتِ عمل آنان است و زمان و مکان آن گونه که در ادراک شخص ساخته میشود، بستر عمل او را شکل میدهد. با آنکه بنیاد اصلی سازنده سبک زندگی شخص دیندار، دین است، اما تحقق آن برای اشخاص فعال در سازمانها، متأثر از واقعیت جاری حیات سازمانی است؛ که در قالب قوانین و مقررات عمل میکند و به انواعی از سبک زندگی منجر میشود. سه شکل مواجهه بین باورها و ارزشها دینی با واقعیتهای سازمانی قابل تصور است: انطباق کامل؛ انطباق نسبی و عدم انطباق. در هر یک از اشکال مذکور، گونهای از سبک زندگی در موقعیتهای دانشگاهی جلوه مینماید، که سبک زندگی آموزشگران دانشگاهی نامیده میشود. آنچه توجه بهاین گونهها را واجد اهمیت میکند، بازتاب آن در تأثیرگذاری تربیتی فعالیتهای آموزشیاین گروه است. آموزشگر، فقط یک شخص دارای سبک زندگی نیست؛ بلکه بیش از آن، «آموزنده سبک زندگی» است که به شیوه غیرمستقیم و پنهان عمل میکند. اگر تحقق «تمدن نوین اسلامی» مورد نظر است و «بخش حقیقی» آن را متن زندگی مردم تشکیل میدهد و اگر متن زندگی مردم به شکل آشکار و پنهان متأثر از رفتارهای تحصیلکردگان جامعه است، پس تبیین چگونگی عمل آموزشگران دانشگاهی در شرایط کنونی به عنوان الگوهای مستقیم و غیرمستقیم جوانان حائز اهمیت است.
سعید صفایی موحد؛ محمد عطاران
چکیده
رشتههای مختلف دانشگاهی، اجتماعات متفاوتی هستند که هر کدام مانند یک قبیله قلمروها، مرزهای خاص، هنجارها و فرهنگ خاص خود را دارند. بر همین اساس بچر به توصیف فرهنگ رشتهای علوم مختلف میپردازد. به عقیده وی علوم محض از نظر فرهنگی رقابتی ، از نظر سیاسی به خوبی سازمان یافته، دارای میزان انتشار بالا، و وظیفه محور هستند, در حالیکه ...
بیشتر
رشتههای مختلف دانشگاهی، اجتماعات متفاوتی هستند که هر کدام مانند یک قبیله قلمروها، مرزهای خاص، هنجارها و فرهنگ خاص خود را دارند. بر همین اساس بچر به توصیف فرهنگ رشتهای علوم مختلف میپردازد. به عقیده وی علوم محض از نظر فرهنگی رقابتی ، از نظر سیاسی به خوبی سازمان یافته، دارای میزان انتشار بالا، و وظیفه محور هستند, در حالیکه علوم اجتماعی کاربردی از نظر علمی کارکرد گرا، فایده گرا ، مرتبط با ارتقای رفتارها، از نظر فرهنگی ناظر به بیرون، دارای موقعیت نامعین، انتشارات دارای مخاطبان محدود ، و قدرت محور هستند. در این مطالعه با در نظر گرفتن این دیدگاه هنجارهای دانشجویان کارشناسی ارشد دو رشته علمی مختلف (علوم تربیتی به عنوان یک حوزة میان رشتهای و ریاضی به عنوان یک حوزه محض) در انتخاب استاد راهنما مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحقیق پدیدار شناسی صورت گرفته و ابزار جمع آوری دادهها مصاحبههای نیمه ساختار یافته بوده است. به منظور دستیابی به دادههای مورد نظر، تعداد 16 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد علوم تربیتی و 9 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد رشته ریاضی یکی از دانشگاههای تهران با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و دادههای حاصل از ایشان با روش کد گذاری دادههای رِوایی تحلیل شدهاند. نتایج حاصل نشان میدهند که معیارهای مورد نظر دانشجویان رشتة علوم تربیتی در انتخاب استاد راهنما عبارت است از: ویژگیهای رفتاری استادان، موقعیت استادان، معیارهای آکادمیک، معیارهای غیر آکادمیک، میزان حمایت احتمالی، و محدودیتها . از سوی دیگر دانشجویان رشتة ریاضی معیارهای نسبتاً متفاوت دیگری را به شرح ذیل، در انتخاب استاد راهنما مد نظر قرار میدهند: سبک نظارت پژوهشی، ویژگیهای علمی اساتید، ویژگیهای شخصیتی اساتید، معیارهای غیر آکادمیک، محدودیت. بررسی تطبیقی نتایج حاصله در چارچوب رویکرد گشتالتی نشان میدهد که دانشجویان رشتة ریاضی بیشتر تحت تأثیر شکل (جنبههای علمی پروژة پایان نامه) و دانشجویان علوم تربیتی تحت تأثیر زمینه (مصلحت اندیشی و روابط) اساتید خود را بر میگزینند.