آینده پژوهی آموزش عالی
محسن طاهری دمنه؛ علی ذاکری؛ ابوالفضل اسدنیا
چکیده
حرکت از فضای رشتگی به سمت گفتمانهای میانرشتهای با تمرکز بر حل مسائل واقعی، به یک روند مهم در آموزش عالی تبدیل شده و نسلهای آتی دانشگاهها به سمت میانرشتهای شدن پیش خواهند رفت. در این میان مطالعات نظاممند آیندهها یا آیندهپژوهی نیز مورد توجه دانشگاهیان در رشتههای مختلف قرار گرفته است. در این مقاله بهمنظور بررسی ...
بیشتر
حرکت از فضای رشتگی به سمت گفتمانهای میانرشتهای با تمرکز بر حل مسائل واقعی، به یک روند مهم در آموزش عالی تبدیل شده و نسلهای آتی دانشگاهها به سمت میانرشتهای شدن پیش خواهند رفت. در این میان مطالعات نظاممند آیندهها یا آیندهپژوهی نیز مورد توجه دانشگاهیان در رشتههای مختلف قرار گرفته است. در این مقاله بهمنظور بررسی جایگاه مطالعات آیندهپژوهانه در حوزههای دانشی گوناگون و با استفاده از روش فراتحلیل کیفی، به بررسی اندازه و پراکندگی ورود حوزههای دانشگاهی مختلف به بحث آیندهپژوهی پرداخته شده است. بدین جهت در مجموع 737 مقاله علمی، که توسط دانشگاهیان رشتههای مختلف و با محوریت آیندهپژوهی در ایران به چاپ رسیدهاند، جمعآوری و در 19 حوزۀ کلی و 350 حوزۀ فرعی دستهبندی شدند. این دستهبندی ملاک فراتحلیل موضوعی مقالات در زمینۀ آیندهپژوهی است که نشان میدهد در حوزههای برنامهریزی جغرافیایی، «امنیت» و «آیندهنگاری سازمانی» به ترتیب بیشترین میزان فعالیت و در حوزههای ورزش، «مطالعات زنان» و «آیندۀ حرفه»، کمترین میزان فعالیت در زمینه آیندهپژوهی را داشتهاند. نتایج این مقاله تراز خوبی برای مشخصکردن خلأهای پژوهشی در زمینۀ آیندهپژوهی است و همچنین نقاط ضعف فعالیتهای میانرشتهای در این حوزه را آشکار میسازد.
میان رشتهای
مرتضی بحرانی
چکیده
رویکرد میانرشتهای، رویکرد پساتوسعه به دانش است؛ رویکردی که آرمانـهنجار مسئولیت را پیش مینهد: «میانِ» سوژه و ابژه، خود و دیگری، و گذشته و آینده چیزی لازم است تا خدشههای نظام غایی امنیت را جبران کند. بدون این غایت میانی، همۀ ارزشهای نو در معرض خدشه و انحراف هستند. اما این مسئولیت نیز با محدودیت روبهرو است؛ بهگونهای ...
بیشتر
رویکرد میانرشتهای، رویکرد پساتوسعه به دانش است؛ رویکردی که آرمانـهنجار مسئولیت را پیش مینهد: «میانِ» سوژه و ابژه، خود و دیگری، و گذشته و آینده چیزی لازم است تا خدشههای نظام غایی امنیت را جبران کند. بدون این غایت میانی، همۀ ارزشهای نو در معرض خدشه و انحراف هستند. اما این مسئولیت نیز با محدودیت روبهرو است؛ بهگونهای که چهبسا میانرشتگی نیز ناقض غایت خود شود. خوانش پدیدارشناختی، این محدودیت را جبران میکند. تحقق آن جبران و رفع این محدودیت، در گرو مسئولیت برای کاستن استعداد وقوع شرارت در موقعیت است: درست آنگاه که کمتر دست به خشونت میزنیم، کمتر به تبعیض وقع مینهیم، و کمتر به بهرهکشی، تخریب، تجاهل، و بیعملی روی میآوریم، زمینۀ مسئولیت را خلق کردهایم. برای ما که در فرایند پیشرفت هستیم، میانرشتهکاری بهمثابه کنش برآمده از همکاری رشتهها، در راستای تحقق مسئولیتی که با خود امنیت و ایمنی را نیز محقق میکند، امری خطیر و کاری بسیار دشوار است؛ تنها با پرمایگی دانشی و اخلاقی است که میتوان در نظر و عمل، میانرشتهشناس و میانرشتهکار شد. میانرشتگی از خود ما آغاز میشود و تحقق خود، بدون ادراک خردورزی و بدون تلاش سنجشگری ناممکن است. مساهمت من در این مطالعه میانرشتهای در حد همین افزوده است که میتوان با رهیافتی متفاوت از رهیافت اثباتگرایانه به تبیین افقی از میانرشتهای پرداخت که انتقادهای گذشته، دیگر سر راست نکنند و زمینههای تبانی میانرشتگی برای مباشرت در شرارت را منتفی کند.
میان رشتهای
محسن طاهری دمنه؛ زهرا حیدری دارانی
چکیده
بهرغم آنکه ساحت میانرشتهای چه از نظر مفهومپردازی و چه از نظر کاربرد هنوز در میانهٔ راه است، بیشتر مطالعات در این زمینه بر سوژهٔ دانشگاه متمرکز بوده و بر لزوم ایجاد جریان میانرشتهای در دانشگاه توجه نشان دادهاند. با وجود این، تجربهٔ زیست دانشگاهی نشان میدهد انسان دانشگاهی که مهارت میانرشتهای را پیش از دانشگاه ...
بیشتر
بهرغم آنکه ساحت میانرشتهای چه از نظر مفهومپردازی و چه از نظر کاربرد هنوز در میانهٔ راه است، بیشتر مطالعات در این زمینه بر سوژهٔ دانشگاه متمرکز بوده و بر لزوم ایجاد جریان میانرشتهای در دانشگاه توجه نشان دادهاند. با وجود این، تجربهٔ زیست دانشگاهی نشان میدهد انسان دانشگاهی که مهارت میانرشتهای را پیش از دانشگاه نیاموخته است، در فهم و کاربری میانرشتگی در دانشگاه نیز ضعیف عمل میکند. از این منظر فارغ از مفهوم «رشته» که یادآور فعالیت تخصصی در دانشگاه است، واژهٔ «میانرشتهای» بیانکننده مجموعهای از مهارتهای زیست در آینده است که باید از نخستین مراحل آموزشپذیری انسان در سبد آموزش او قرار گیرد. این مقاله، کوششی نظرورزانه و تحلیلی استنباطی برای بسط جایگاه میانرشتهای در آموزشهای پیشادانشگاهی است که در آن ابتدا امکانپذیری و ضرورت این جایگاه بررسی میشود و سپس برخی از راهکارهای عملی برای نیل به این مقصود تشریح میشود تا تصویری از آیندهٔ مدرسه شکل گیرد. این تکهچسبانی تصویری از مدارس آینده است که در آن انسان میانرشتهای برای زیست در محیطی پیچیده، مهارتهایی چون سازگاری، کار گروهی، خلاقیت، تفکر انتقادی و حل مسئله را بهدست میآورد.
میان رشتهای
قاسم درزی
چکیده
تشبیه و استعاره، از صنایعِ مهم ادبی محسوب میشوند که در تبیین و رفع ابهام از مفاهیم مبهم و پیچیده نقشی مهمی دارد. گرچه استعارهها بیشتر در زمرۀ صنایع ادبی بهحساب میآیند و ابعادِ زیباییشناختیِ آنها شناختهشدهتر است، اما در دورۀ مدرن توانستهاند راه خود را به دنیای علم نیز باز نمایند و نقشی تأثیرگذار در اکتشافاتِ برجستۀ ...
بیشتر
تشبیه و استعاره، از صنایعِ مهم ادبی محسوب میشوند که در تبیین و رفع ابهام از مفاهیم مبهم و پیچیده نقشی مهمی دارد. گرچه استعارهها بیشتر در زمرۀ صنایع ادبی بهحساب میآیند و ابعادِ زیباییشناختیِ آنها شناختهشدهتر است، اما در دورۀ مدرن توانستهاند راه خود را به دنیای علم نیز باز نمایند و نقشی تأثیرگذار در اکتشافاتِ برجستۀ علمی در دوران معاصر داشته باشند. با توجه به اهمیتِ مقولۀ «پیچیدگی» در مطالعاتِ میانرشتهای و نقشِ بسزایِ استعارهها در تبیین و پرده برداشتن از پیچیدگیِ امور، میتوان از استعارهها در مواضع مختلفی در پژوهش میانرشتهای استفاده کرد. چهار کاربستِ اصلیِ استعارهها در مطالعاتِ میانرشتهای عبارتاند از: 1) تبیین معنای عمومی و کلّی از میانرشتگی؛ 2) تعیین کیفیتِ تعاملِ رشتهها با یکدیگر؛ 3) تعیین نحوۀ برقراری دیالوگ و گفتوگو میانِ رشتههای مختلف؛ و 4) کمک به استخراج مسائل میانرشتهای و برنامۀ تحقیقاتی. بر این اساس و در قالبِ این چهار کاربستِ اصلی به بیان و توضیح 6 استعارۀ رایج در میانرشتهای خواهیم پرداخت. این 6 استعاره عبارتاند از: مرزگذری، پُلسازی، بازسازی، مجمعالجزایر، دوزبانگی، و نگاشت.
حمید نساج؛ مرتضی حاجی مزدارانی
چکیده
در میان دستهبندیهای متعدد و متنوع ارائه شده برای اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران معمولاً بر حوزههایی همچون فقه سیاسی، فلسفه سیاسی، کلام سیاسی و سیاستنامهنویسی تأکید میشود، اما ایرانیترین حوزه اندیشهورزی در ایران اسلامی را بایستی در حوزه شعر جستجو کرد. زیرا که سپهر اندیشه ایرانی شعر است و اغلب فقها و فلاسفه و متکلمان ...
بیشتر
در میان دستهبندیهای متعدد و متنوع ارائه شده برای اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران معمولاً بر حوزههایی همچون فقه سیاسی، فلسفه سیاسی، کلام سیاسی و سیاستنامهنویسی تأکید میشود، اما ایرانیترین حوزه اندیشهورزی در ایران اسلامی را بایستی در حوزه شعر جستجو کرد. زیرا که سپهر اندیشه ایرانی شعر است و اغلب فقها و فلاسفه و متکلمان و عرفای ایرانی، زمانی که خواستهاند نهانشدههای دل خویش را آزادانه و بیتقید بیان کنند، به دامن شعر پناه بردهاند. با وجود این متأسفانه ادب سیاسی به واسطه افراط در تخصصگرایی رشتهها و ضعف مطالعات میانرشتهای چنانچه باید و شاید در کانون توجه اندیشهورزان سیاسی و تأملات آکادمیک قرار نگرفته است. این نوشتار ضمن دعوت از اندیشهورزان به توجه نظاممند به این حوزه میانرشتهای، در صدد گونهشناسی اشعار از لحاظ کارکرد سیاسیشان برآمده است و حوزه ادب سیاسی (اعم از نظم، و نثر مسجع و موزون) را به ادب حماسی و میهنی، ادب انتقادی، ادب اصلاحی، ادب تمجیدی و درباری، ادب مقاومت، و طنز سیاسی ـ اجتماعی تقسیم کرده است و فردوسی، حافظ، ناصرخسرو، سعدی، عنصری بلخی، سیف فرغانی، و عبید زاکانی را به عنوان نمایندههای این گونههای ادبی مورد بررسی قرار داده است.
محمدصادق زاهدی
چکیده
امروزه کاربردی کردن دانش به رویکرد غالب در سیاستگذاری آموزش عالی تبدیل شده است. در این میان، کاربردی کردن علوم نظری از دشواری و پیچیدگی خاصی برخوردار است، زیرا تقسیمبندی علوم به نظری و کاربردی، این دو را در برابر یکدیگر قرار میدهد. با این حال مدتهاست علومی همچون فیزیک، شیمی و ریاضیات، که از علوم پایه محسوب میشوند، به ...
بیشتر
امروزه کاربردی کردن دانش به رویکرد غالب در سیاستگذاری آموزش عالی تبدیل شده است. در این میان، کاربردی کردن علوم نظری از دشواری و پیچیدگی خاصی برخوردار است، زیرا تقسیمبندی علوم به نظری و کاربردی، این دو را در برابر یکدیگر قرار میدهد. با این حال مدتهاست علومی همچون فیزیک، شیمی و ریاضیات، که از علوم پایه محسوب میشوند، به کاربردی و نظری تقسیم شده و در مؤسسههای آموزش عالی نیز به صورت رشتههای مجزا ارایه میشوند. در این میان تقسیم فلسفه به نظری و کاربردی، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. اصطلاح فلسفه کاربردی اگرچه توسط برخی محققان به کار رفته و انجمنهایی نیز با این نام شکل گرفته است، اما به جریان تعریف شدهای در نظام آموزش عالی تبدیل نشده است. در این مقاله با اشاره به تفاوت مفهوم فلسفه کاربردی با آنچه در گذشته از آن به حکمت عملی تعبیر میشده است، میانرشتهگی، به عنوان رهیافتی مناسب برای کاربردی کردن فلسفه در شاخه های مختلف فلسفی، معرفی و به گونههای مختلف کاربردی شدن فلسفه با توجه به تنوع میانرشتگی اشاره می شود.
نعمتالله فاضلی
چکیده
این نوشتار از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ بخش نخست، بررسی نظری رشتههای دانشگاهی در جهان است. این بخش، به چیستی رشتههای دانشگاهی، چگونگی پیدایی و تکوین آنها، کارکردهای آغازین و سرانجام، و بحرانهای ناشی از تحول در کارکردهای رشتههای دانشگاهی اختصاص دارد. بخش دوم، به بررسی وضعیت رشتههای دانشگاهی در ایران میپردازد. به این منظور، ...
بیشتر
این نوشتار از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ بخش نخست، بررسی نظری رشتههای دانشگاهی در جهان است. این بخش، به چیستی رشتههای دانشگاهی، چگونگی پیدایی و تکوین آنها، کارکردهای آغازین و سرانجام، و بحرانهای ناشی از تحول در کارکردهای رشتههای دانشگاهی اختصاص دارد. بخش دوم، به بررسی وضعیت رشتههای دانشگاهی در ایران میپردازد. به این منظور، دربارهی زمینههای تاریخی، اجتماعی پیدایی رشته در ایران و شباهتها و تفاوتهای آن با غرب، کارکردهای رشته و سرانجام، چالشهای فراروی رشته در ایران بحث شده است. به طور خاص، در این نوشتار، به تحلیل مفهومی ـ نظری رشته در نظام دانشگاه از منظر مطالعات فرهنگی پرداختهایم. از اینرو، از منظر مطالعات فرهنگی و بینش جامعهشناسانه، سؤالاتی دربارهی مفهوم رشته و مسائل مرتبط با آن طرح و تجزیه و تحلیل شده است. نوشتار حاضر با استناد به استدلال جو مورن ـ مبنی بر اینکه مطالعات فرهنگی بیش از آنکه رشته باشد، رویکرد است و به ازای هر رشته، میانرشتگی و مطالعات فرهنگی وجود دارد ـ در نگاه به رشته و میانرشتگی از منظر مطالعات فرهنگی، نظر به اینهمانی این هردو اصطلاح دارد. بنابراین، گویی از منظر میانرشتگی (مطالعات فرهنگی) به میانرشتگی نگاه میکند و موضوع رشتهی دانشگاهی در جهان و ایران را پی میگیرد.
سید ابوالحسن ریاضی
چکیده
ظهور رویکردهای میانرشتهای در آموزش و پژوهش، افق جدیدی را در بنبست مدرنیته، فراروی قلمرو دانش و حوزهی حل مسائل و مشکلات قرار داد. با این حال، تبیین اینکه میانرشتگی شامل چه قلمروهایی میشود، خود یکی از معضلات و مشکلاتی بوده است که هنوز نیز بر سر آن توافق و اجماعی وجود ندارد. در میان پدیدههایی که میانرشتهای بودن آنها، آشکار ...
بیشتر
ظهور رویکردهای میانرشتهای در آموزش و پژوهش، افق جدیدی را در بنبست مدرنیته، فراروی قلمرو دانش و حوزهی حل مسائل و مشکلات قرار داد. با این حال، تبیین اینکه میانرشتگی شامل چه قلمروهایی میشود، خود یکی از معضلات و مشکلاتی بوده است که هنوز نیز بر سر آن توافق و اجماعی وجود ندارد. در میان پدیدههایی که میانرشتهای بودن آنها، آشکار و روشن است، پدیده شهر میباشد. حداقل سه رشته مهم جغرافیا، علوم اجتماعی و معماری در حوزهی علوم و معرفت به تبیین و بررسی این پدیده، به نحو مرتبط و نه مستقل، پرداختهاند. در گذر زمان هریک از این رشتهها با مراجعه و استفاده از نظم دانشی یکدیگر عملاً نوعی رویکرد میانرشتهای به مسائل خود اتخاذ کردهاند. این نکته به نوعی بیانگر آن است که نگاه رشتهای از منظر دانشمندان این سه حوزه برای تبیین این پدیده و حل مشکلات و معضلات آن کافی و بسنده نبوده. اما آنچه پرداختن به موضوع میانرشتگی شهر را ضروری میسازد گستردگی ابعاد آن است. توجه پدیدارشناسان، اقتصاددانان، متخصصان مطالعات فرهنگی، صاحبنظران محیط زیست، مهندسان راه و ساختمان، اصحاب قدرت و نظریهپردازان اندیشه سیاسی و ...به شهر موضوعی است که نمیتوان بهسادگی از آن صرفنظر کرد. در این مقاله، ضمن بررسی وجوه و مؤلفههای بنیادین پدیده شهر، ابعاد میانرشتهای آن به بحث گذاشته میشود. با این حال، به دلیل گستره موضوع، تنها به پنج بعد برجسته و آشکار فضا، رسانه، سیاست، اقتصاد، فرهنگ پرداخته میشود.
جبار رحمانی
چکیده
یکی از مباحث مهم در مطالعات علم طی دو دهه اخیر، مبحث میانرشتهای بودن و چگونگی تلفیق علوم مختلف و دستاوردهای آنها برای ایجاد شناخت بهتر و کاملتر از پدیدههای علمی است. میانرشتگی به عنوان راه حلی برای فرارفتن از مرزهای سرسخت دانش ها و نزدیکتر کردن هر چه بیشتر علوم مختلف است. رشتهای بودن نتیجه تقسیم کار تاریخی میان حوزههای ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم در مطالعات علم طی دو دهه اخیر، مبحث میانرشتهای بودن و چگونگی تلفیق علوم مختلف و دستاوردهای آنها برای ایجاد شناخت بهتر و کاملتر از پدیدههای علمی است. میانرشتگی به عنوان راه حلی برای فرارفتن از مرزهای سرسخت دانش ها و نزدیکتر کردن هر چه بیشتر علوم مختلف است. رشتهای بودن نتیجه تقسیم کار تاریخی میان حوزههای معرفت بود. میانرشتگی نیز راه حلی برای فراتر رفتن از محدودیتهای این تقسیم کار سنتی است. مطالعه فرهنگ به مثابه پدیدهای چند بعدی و فراگیر در حیات انسانی نیز مستلزم نگاهی میانرشتهای بوده است. انسانشناسی به عنوان علم پژوهش پیرامون انسان و فرهنگ، در شرایط تاریخیای شکل گرفت که از یکسو بنیانگذاران این علم و از سوی دیگر موضوع آن از همان آغاز خصلت میانرشتهای داشته است. در این مقاله تلاش شده با رویکردی میانرشتهای چارچوبهای تاریخی و نظری علم انسانشناسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در نتیجه نیز بیان شده که این ساختار میانرشتهای که ناشی از شرایط اولیه این علم بوده، همچنان خصیصه اصلی آن باقی مانده و قلمرو فرهنگشناسی را به عنوان عرصهای میانرشتهای تثبیت کرده است به تعبیر دیگر میتوان گفت چارچوب بنیادی میانرشتهای انسانشناسی آنرا به علمی چند منظری و مبتنی بر سایر علوم تبدیل کرده است.
مرتضی بحرانی
چکیده
در باب ترجمه، از زاویههای مختلفی بحث شده است. عموماً بر این نکته اجماع وجود دارد که ترجمه، پدیدهای میانفرهنگی است؛ بدین معنا که مترجم در کار خود با بیش از یک فرهنگ سروکار داشته و دارد. در این مقاله، از زاویهای دیگر، استدلال میشود که عمل ترجمه، علاوه بر میانفرهنگی بودن، از آغاز یک عمل میانرشتهای بوده است. بدین معنا که مترجمان ...
بیشتر
در باب ترجمه، از زاویههای مختلفی بحث شده است. عموماً بر این نکته اجماع وجود دارد که ترجمه، پدیدهای میانفرهنگی است؛ بدین معنا که مترجم در کار خود با بیش از یک فرهنگ سروکار داشته و دارد. در این مقاله، از زاویهای دیگر، استدلال میشود که عمل ترجمه، علاوه بر میانفرهنگی بودن، از آغاز یک عمل میانرشتهای بوده است. بدین معنا که مترجمان برخلاف دانشمندان که به کسب یک رشته علمی خاص اکتفا نمیکردند بلکه جویای همه معارف بودند، و نیز برخلاف متخصصان رشتهای کنونی، موضوع کار خود را به گونهای مییافتهاند که نه به همه معارف نیازی داشتهاند و نه میتوانستهاند با تخصص در یک رشته علمی به کار خود ادامه دهند، بلکه ناگزیر علاوه بر دانش زبان به دانشی که با موضوع ترجمه ارتباط برقرار میکرد نیز نیازمند بودهاند. این مسئله، یعنی نیازمندی شناخت موضوع مورد ترجمه، از آغاز ترجمه را به معرفتی میانرشتهای تبدیل کرده است. استلزام دیگر این ادعا این است که میانرشتهای، تماماً مفهومی مدرن و امروزی نیست؛ بلکه از آغاز مصادیقی برای آن وجود داشته است که عمل ترجمه نمونه بارز آن است و این ویژگی خود را هنوز نیز از دست نداده است. امروزه نه تنها ترجمه، بلکه مطالعات ترجمه نیز، معرفتی میانرشتهای تلقی میشود. بررسی و تدقیق در تجربه میانرشتگی ترجمه به ویژه برای مللی که امروزه، به ضرورت، به میانرشتگی در حوزههای مختلف روی آوردهاند میتواند میتواند پیامدهایی مفیدی را جهت فهم درستتر میانرشتگی به دست دهد.
محمد رضا دهشیری
چکیده
این مقاله ضمن تبیین سیر تحول از رویکرد چند رشتهای در مطالعات شرقشناسی قرن نوزده و نیمه نخست قرن بیستم به رویکرد میان رشتهای در مطالعات پسااستعماری در نیمه دوم قرن بیستم، با نگاهی تاریخی و تحلیلی، به تشریح مراحل گذار از مطالعات چند فرهنگی به مطالعات میان فرهنگی میپردازد و تحولات روش شناختی از چند رشتگی به سوی میانرشتگی ...
بیشتر
این مقاله ضمن تبیین سیر تحول از رویکرد چند رشتهای در مطالعات شرقشناسی قرن نوزده و نیمه نخست قرن بیستم به رویکرد میان رشتهای در مطالعات پسااستعماری در نیمه دوم قرن بیستم، با نگاهی تاریخی و تحلیلی، به تشریح مراحل گذار از مطالعات چند فرهنگی به مطالعات میان فرهنگی میپردازد و تحولات روش شناختی از چند رشتگی به سوی میانرشتگی و پیامدهای این تحول در تحلیلهای شرق شناسانة محققان و متخصصان دانشگاهی غربی و تعامل رشتههای مختلف علمی در دوران مطالعات پسا استعماری را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در پاسخ به این پرسش که چرا شرقشناسی اساساً بر رویکرد چند رشتهای و مطالعات پسا استعماری بر رهیافت میان رشتهای استوار بوده است، این مقاله به بررسی عوامل درونزا ناشی از ماهیت تلفیقی و چند گونة شرقشناسی علمی و عوامل برونزا ناشی از تأثیرگذاری قدرتهای استعماری بر مستشرقین غربی برای پژوهش دربارة کلیه جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی و ادبی جوامع مشرق زمین میپردازد و با رویکردی تبیینی، دلایل اهتمام به رویکرد بینا فرهنگی در مطالعات پسا استعماری را با توجه به تأکید بر انجام تحقیقات میدانی و پیمایشی از رهگذر پیوند معرفتی و روشی بین علوم زیباشناختی و واژه شناختی، مردمشناسی و جامعه شناسی، جغرافیا و علوم سیاسی و همکاری میان رشتهای بین شرق شناسان بومی مورد بررسی قرار میدهد.
مرتضی بحرانی
چکیده
میانرشتگی، چه در مقام آموزش و چه در مقام پژوهش، در بسیاری از کشورهای جهان بهعنوان روشی نوین در نهاد دانش، جای خود را باز کرده است. اینکه چه اقتضائاتی میانرشتگی را به منصۀ ظهور رسانده است، و چه عواملی آن را بسط و یا تعدیل میکنند، نیازمند یک بررسی همهجانبه است. در تحلیل بررسیهای موجود، اگرچه بهعلل مختلف ظهور و بسط و تعدیل ...
بیشتر
میانرشتگی، چه در مقام آموزش و چه در مقام پژوهش، در بسیاری از کشورهای جهان بهعنوان روشی نوین در نهاد دانش، جای خود را باز کرده است. اینکه چه اقتضائاتی میانرشتگی را به منصۀ ظهور رسانده است، و چه عواملی آن را بسط و یا تعدیل میکنند، نیازمند یک بررسی همهجانبه است. در تحلیل بررسیهای موجود، اگرچه بهعلل مختلف ظهور و بسط و تعدیل میانرشتهای پرداخته شده است، اما از نگاهی آسیبشناسانه و با روشی پدیدارشناسی، کمتر بهعلت غایی این پدیده پرداخته شده است. مدعای پژوهش حاضر این است که میانرشتگی میتواند، «مسئولیت» را بهمثابه علت غایی خود بیابد. آنچه میانرشتگی را در دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی جا انداخته است، ضرورت توجه به مقولهای بهنام مسئولیت است. از آنجا که دنیای پیچیدۀ کنونی رابطۀ میان فرد و جامعه را دستخوش دگرگونی کرده است بهنحوی که هریک از دیگری مطالباتی را میخواهد این میانرشتگی است که میتواند فرد و جامعه را در قبال یکدیگر مسئول بار آورد. میانرشتگی طبق این تقریر، پناهبردن به مرزهای دانش بدیل برای یافتن پاسخ مکفی به پرسشهایی است که یک قلمرو معرفتی واحد توان ارائۀ آن را ندارد. همین نکته میتواند تیغ دو لبه باشد: صاحب دانش میانرشتهای، ضعف خود را در ارائۀ پاسخ مسئولانه با گریز زدن از یک دانش به دانش دیگر بپوشاند. اما با نگاهی رویهای به میانرشتهای میتوان آن را بهسان اخلاقی هنجاری تصور کرد که غایتش آموزش افراد جامعه جهت ارائۀ پاسخهای مسئولانه به پرسشهایی است که در قلمرو دانش میانرشتگی آنان مطرح است.
علی خورسندی طاسکوه
چکیده
با توجه به رشد سازمانی سه دهه اخیر فعالیتهای میانرشتهای در آموزش و نیز اشاعه رویکردهای میانرشتهای در نهادهای تولید علم و اندیشه، اکنون میتوان ادعا کرد میانرشتگی در اجتماعات و ساختارهای آکادمیک از جایگاه و اعتبار قابل اعتنایی برخوردار است. ادبیات موجود در زمینه فعالیتها و تجارب میانرشتهای نیز گونهها و اَشکال متنوع ...
بیشتر
با توجه به رشد سازمانی سه دهه اخیر فعالیتهای میانرشتهای در آموزش و نیز اشاعه رویکردهای میانرشتهای در نهادهای تولید علم و اندیشه، اکنون میتوان ادعا کرد میانرشتگی در اجتماعات و ساختارهای آکادمیک از جایگاه و اعتبار قابل اعتنایی برخوردار است. ادبیات موجود در زمینه فعالیتها و تجارب میانرشتهای نیز گونهها و اَشکال متنوع و متکثری از میانرشتگی را پیشنهاد میکند. پارهای از آنها متعارف و آشناترند، اما گونهها و دانشواژههایی از آن کمتر مأنوس و مورد استفاده و استقبال عموم هستند، اما کاربردی هستند و از خصلتها و ویژگیهای خاصی برخوردارند. با علم به اینکه، هر گونهای از میانرشتهای، نشانگر جهت نگاه و چگونگی شناخت و فهم موضوعاتی است که در فضاهای پیچیده و چندوجهیِ میانرشتگی معنا مییابند، در این مقاله تلاش میشود عمدهترین گونههای میانرشتگی و مصادیق مفهومی و کاربردی آنها توصیف و تبیین شوند.
امیر محمد حاجی یوسفی
چکیده
بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی در حال حاضر، بر این باورند که مطالعه سیاست صرفاً، با استفاده از یک رشته ممکن نیست و مطالعات درونرشتهای (استفاده از مجموعهای از حوزههای تخصصی علوم سیاسی، مانند سیاست مقایسهای، نظریه سیاسی، روابط بینالملل و ...) و میانرشتهای (نه تنها علوم سیاسی، بلکه مساعدت از رشتههایی دیگر مانند اقتصاد، ...
بیشتر
بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی در حال حاضر، بر این باورند که مطالعه سیاست صرفاً، با استفاده از یک رشته ممکن نیست و مطالعات درونرشتهای (استفاده از مجموعهای از حوزههای تخصصی علوم سیاسی، مانند سیاست مقایسهای، نظریه سیاسی، روابط بینالملل و ...) و میانرشتهای (نه تنها علوم سیاسی، بلکه مساعدت از رشتههایی دیگر مانند اقتصاد، حقوق، جامعهشناسی، و ...)، ضروری است. بر این اساس، دانشگاههای مختلف در دنیا، از جمله در کشور کانادا، تلاش کردهاند که برای آماده کردن و توانمندسازی دانشجویان خود در جهت فهم پیچیدگیهای عصر جهانی شدن و همچنین کسب شغل مناسب، به رویکرد میانرشتهای روی آورند. فهم تعریفی که در دانشگاههای کانادا از مسئله میانرشتهای شده و شیوهای که به اجرا درآمده است، با تأکید بر علوم سیاسی، هدف اصلی این مقاله است. پرسش اصلی این مقاله این است که رویکرد میانرشتهای در دانشگاههای مهم کانادا، با تأکید بر علوم سیاسی، به چگونه در عمل اجرا شده است.